پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

جایگاه زنان در عصر خلفای عباسی

جایگاه زنان در عصر خلفای عباسی

خلفای عباسی پس از آن که بر تخت پادشاهی خلافت نشستند رفتار و عملکردشان همانند پادشاهان بود و تنها از اسلام بهره می‌بردند. اگر در یک برداشت و انتظارات سیاسی اجتماعی از خلفای عباسی با یدک کشیدن قداست مذهبی به آنان نگریسته شود شاید به نتایج بهتر و دقیق‌تری دست یابیم. زمانی که اعراب مسلمان قدرت یافتند به دلیل آن که از سیستم اداری و مالی تجربه‌ای نداشتند متوسل به استفاده و اندوخته کشورهایی چون ایران شدند. بنابراین تشکیلات اداری و درباری عباسیان را باید احیاء سیستم ساسانی تلقی کرد. عباسیان برای اجرای اهداف خود از خاندان ایرانی کمک گرفتند و از اولین ایرانیانی که در خاندان خلفای عباسی رخنه کردند خاندان برمکیان بودند. سردسته‌ی آنان خالد برمکی و سپس فرزندان و نوادگان او بودند. آنان به چنان مرتبه‌ای رسیدند که برخی دولت عباسیان را دولت و ظهور برامکه نیز خوانده‌اند. سرانجام این خاندان غم انگیز بود و به دلیل همدستی با زنان دربار و عوامل دیگر چراغ آن‌ها به یکباره خاموش گردید. «خلفای عباسی اگرچه خود را از منسوبین نزدیک پیامبر می‌شمردند و وعده‌ی استقرار یک حکومت اسلامی را بر پایه‌ی اصول حکومتی پیامبر و خلفایش می‌دادند، نه تنها خود مجری این امور نشدند، بلکه در فسق و فجور گوی سبقت را از امویان ربودند. چنان که امین خلیفه عباسی برای اولین بار در تاریخ اسلام غلامان و خواجگان زیادی دور خود جمع کرد و با آن‌ها سرگرم بود و این چنین بود که غلامان به دربار راه یافتند و نفوذ زیادی در سپاه و دربار خلفا کسب کردند و به مرور زمان خلفا را آلت دست خود نمودند. زنان خاندان خلافت نیز در این دوره قدرت و به تبع آن ثروت زیادی به دست آوردند. جرجی زیدان درآمد سالیانه‌ی املاک خیزران مادر هارون‌الرشید را مبلغی بالغ بر 160 میلیون درهم می‌داند که معادل نصف عایدات قلمرو عباسیان محسوب می‌شد، ولی می‌تواند نشان دهنده میزان اقتدار و استیلای این زن بر امور حکومتی باشد. جرجی زیدان علت قدرت گیری مادران و زنان خلفا را همدستی آنان با بزرگان مملکت و فرماندهان سپاه در تقسیم اموال دولتی ذکر کرده است.»[1]

در این دوران به خاطر توسعه‌ی امپراتوری اسلامی و تسلط بر خزاین و راه‌های بازرگانی به ثروتی دست یافتند که وجه اشتراک زیاد با ساسانیان داشتند. دربار و حرمسرای خلفا و اشراف و بزرگان مملو از زنان عقدی و کنیز گردید و به طور حتم به مرکزی برای انواع دسیسه‌ها و رقابت زنان تبدیل شد. این نمودار بر کل دوران خلفای عباسی حاکم بوده است و به عنوان مثال هنگامی که آخرین خلیفه به نام المستعصم بالله توسط هلاکوخان مغول اسیر شد هفتصد زن و هزار و سیصد خادم از حرمسرای او بیرون آوردند. نکته‌ی جالب آن است که خلیفه از تعداد زنان خود اطلاع نداشت. در هر صورت در جمع زنان دربار عباسی افرادی بوده‌اند که در نقش‌های مثبت یا منفی ظاهر شده‌اند که مشهورترین آن‌ها عبارتند از:

«خیزران زوجه مهدی خلیفه‌ی عباسی در گرداندن امور ملک و زیر نفوذ قرار دادن خلیفه اقتداری تمام داشت. وی با سیاست خاصی مردم را مطیع و فرمانبردار خود ساخته بود و امرا و علما و شعرا به دربارش حاضر می‌شدند. این زن در اثر بزرگواری و صفات نیکی که داشت مردم او را تا حد پرستش احترام می‌کردند.

زبیده همسر ایرانی هارون‌الرشید به نوبه زنی خردمند و سیاس و کاردان بود. ایرانیان تحت نفوذ و شخصیت او، مأمون را مورد محبت و حمایت خود قرار دادند و سرانجام به خاطر او با امین که به طریق اولی جانشین پدر بود جنگ کرد و او را مغلوب ساختند و مأمون را به خلافت نشاندند.

بوران دختر حسن بن سهل، زوجه‌ی مأمون، بزرگی و عالی منشی را با خرد و فراست در خود جمع ساخته بود. این زن در مأمون و رجال خلفای عباسی نفوذ فوق‌العاده‌ای داشت و آن‌ها را در بد و نیک امور راهنمایی می‌کرد. بوران در بغداد مدارس متعدد و چندین بیمارستان زنانه بنا کرد و موقوفاتی نیز برای آن‌ها تعیین کرد.

قطرالندی زوجه‌ی معتضد خلیفه عباسی، زنی بود بسیار دانا و سیّاس که ضمناً در علم فقه زبردست بود و طلاب علم در محضرش آمده و کسب فیض می‌کردند. این زن نیز در پیش بردن امور خلافت عالم اسلام و رتق و فتق مهام دولت صاحب نفوذ و عامل مستقیمی بود.»[2]


 



[1] - زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه، عبدالمجید شجاع، انتشارات امید مهر، 1384، ص 36

[2] - قدرت و مقام زن در ادوار تاریخ، غلامرضا انصاف‌پور، 1346، شرکت نسبی کانون کتاب، ص164

3 - نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 175

گذری کوتاه بر معرفی خلفای راشدین

 

خلفای راشدین و شبه جزیره عربستان

از آن جا که پس از فوت پیامبر اسلام و در زمان خلفای راشدین ایران مورد تهاجم اعراب قرار گرفت و در نهایت منجر به تأسیس خلفای اموی و عباسی شد به شرح کوتاهی از این دوران اشاره می‌گردد. در باره کاربرد و حدود این واژه بین اهل سنت و شیعه اختلاف وجود دارد. در ورای این عقاید فرمانروایی خلفای راشدین (خلافت هدایت شده) نخستین حکومت اسلامی بعد از فوت پیامبر اکرم (ص) می‌باشد که از 11 هجری تا سال 40 هجری قمری ادامه یافت. شبه جزیره عربستان که دین اسلام از آن سرزمین برخاست در جنوب غربی آسیا واقع شده است. تحولات اجتماعی و سیاسی این منطقه بیشتر تحت تأثیر آب و هوای گرم و خشک آن قرار داشته و تنها در سواحل جنوبی و جنوب غربی آن از امکانات بهتر زندگی برخوردار بوده است. تحت آن شرایط طبیعی بود که این سرزمین وسیع هیچ گاه مورد توجه امپراتوری‌های روم و ایران قرار نگرفته است. شهر مکه به سبب وجود خانه‌ی کعبه و همچنین قرار داشتن در تقاطع راه‌های تجاری از اهمیت زیاد برخوردار بود. قبایل عرب پیش از اسلام انواع ستارگان و سایر مظاهر طبیعت را می‌پرستیدند و برای هر کدام بسته به ذوق و هنر خود بت‌هایی از چوب یا سنگ می‌ساختند و در کعبه می‌گذاشتند و مقام و احترام هر بت وابسته به تعداد پرستش کنندگان آن بود. بعد از مرگ قصی بن کلاب که پرده داری خانه‌ی کعبه را به عهده داشت نوبت به عبدالمطلب رسید. او ده پسر داشت که یکی از آن‌ها عبدالله پدر حضرت محمد (ص) و دیگری ابوطالب پدر حضرت علی (ع) بودند. عبدالله پس از آن که با آمنه دختر وهب ازدواج کرد صاحب فرزندی شد که او را محمد نامیدند. تولد محمد به سال 571 میلادی و مصادف با دوران سلطنت خسرو اول انوشیروان ساسانی بود. حضرت محمد در سال 610 میلادی در چهل سالگی از طرف خداوند به رسالت مبعوث گردید و این واقعه برابر با زمان سلطنت خسرو پرویز شاهنشاه ایرانی و هراکلیوس امپراتور روم بود. او در مدت سه سال به طور نهانی و سپس آشکار مردم را به دین اسلام دعوت کرد. پس از آن که تعداد مسلمانان زیاد شد حضرت محمد به توسعه‌ی اسلام در بین اقوام و طوایف عرب اقدام کرد که منجر به 75 جنگ با کافران شد.

در سال دهم هجرت حضرت محمد با گروه انبوهی از مسلمانان و صحابه و یاران خود برای حج به مکه رفت و این آخرین سفر حج پیامبر بود و به این سبب به حجة‌الوداع معروف گردید. بنا بر اعتقاد شیعیان در محل غدیر خم حضرت علی علیه‌السلام را به جانشینی خود انتخاب کرد، ولی بعد از آن که در روز 28 صفر سال یازدهم هجری بدرود حیات گفت بر سر جانشینی او و رهبری مسلمانان اختلاف افتاد. سرانجام شرکت کنندگان شورای سقیفه بنی ساعده توسط «عمر» با ابوبکر صدیق که پدر عایشه و آخرین همسر حضرت محمد بود بیعت کردند. خلافت ابوبکر از سال 11 تا 13 هجری به مدت دو سال و سه ماه و ده روز طول کشید. ابوبکر قبل از مرگ به طور صریح عمربن الخطاب را به جانشینی انتخاب کرده بود. اولین اقدام عمر توسعه‌ی متصرفات اسلام در خارج از شبه جزیره عربستان بود. فتح ایران به جز نواحی مازندران و گیلان در زمان او صورت گرفت و علاوه بر ایران قسمت عمده متصرفات آسیایی روم نیز به چنگ اعراب افتاد. عمر برای آن که سرزمین‌های متصرفی روم دچار اغتشاش نشوند یکی از مردان لایق خود را به حکومت شام فرستاد و او معاویه پسر ابوسفیان بود که مدت حکومتش چهل سال به طول انجامید و منشاء حوادث سیاسی و نظامی مهمی شد که تأسیس خلافت امویان از آن جمله است. عمر اولین خلیفه مسلمانان بود که لقب امیرالمؤمنین داشت. در زمان وی علاوه بر فتوحات نظامی، اصلاحاتی نیز در زمینه اداری انجام گرفت و از آن جمله تعیین روز و سال هجرت پیامبر از مکه به مدینه به عنوان مبداء تاریخ انتخاب شد. عمر در سال 23 هجری توسط جوانی ایرانی به نام فیروز به ضرب خنجر ترور شد و مدت خلافت او 10 سال و 6 ماه و 5 روز به طول انجامید. در ایامی که عمر از زخم خنجر در بستر بود مسأله جانشینی خود را مطرح کرد و پنج تن از صحابه را تعیین کرد تا مسلمین یکی از آنان را به خلافت برگزینند و این پنج تن عبارت بودند از علی (ع)، عثمان، طلحه، زبیر و سعد وقاص و نیز خود این پنج تن را به اضافه‌ی عبدالرحمان عوف و پسرش عبدالله که از حق خلافت ممنوع شده بود مأمور ساخت تا درباره تعیین خلیفه با هم مشورت کنند. عمر مایل بود که عثمان به خلافت برسد و روی این اصل توصیه کرده بود که اگر در تعیین جانشین اختلافی ایجاد شد آن کسی را انتخاب کنید که عبدالله با او موافق است و امر تعیین جانشین را بیش از سه روز به تأخیر نیندازید. طبق پیش بینی عمر میان اعضا مشورتی تعیین خلیفه اختلافی ایجاد شد. به توصیه عبدالله، عثمان بن عفان که داماد حضرت رسول بود به عنوان جانشین انتخاب شد و حضرت علی نیز بنا به توصیه پیامبر که تا می‌توانید مانع بروز برادرکشی میان مسلمانان شوید مانند سایر مسلمانان با عثمان بیعت کرد و به این ترتیب عثمان که از خاندان بنی امیه بود به خلافت رسید. در عهد عثمان قسمت دیگری از ایران یعنی خراسان و بعضی نقاط مازندران به تصرف مسلمانان درآمد و یزدگرد سوم نیز در همین دوران به قتل رسید. بنا بر روایات کتب تاریخ طبری، فتوح‌البلدان و فارسنامه تصرف و غلبه بر شورش‌های مردم ایران در تا پایان دوران خلفای راشدین ادامه داشته و به شدیدترین وجه سرکوب شده است. از آن جا که عثمان بن عفان ملقب به ذوالنّورین مردی ضعیف‌النفس بود و شجاعت خلفای دیگر را نداشت و از همه مهمتر مناصب و مشاغل بزرگ اسلامی را به اقوام و خویشان خود که از بنی امیه بودند، سپرد و به تقویت معاویه در شام اقدام کرد باعث تشدید اعتراضات و شورش‌ها گردید. سرانجام این مخالفت‌ها به نتیجه رسید و شورشیان به تحریک عایشه به مدینه ریختند و در روز 17 ذی‌حجه برابر با 35 هجری او را به قتل رساندند.

پس از آن که عثمان بعد از 12 سال خلافت کشته شد، مسلمانان حضرت علی علیه‌السلام را به خلافت انتخاب کردند. به خلافت رسیدن فردی از طایفه‌ی بنی هاشم سبب شورش‌های زیاد بر علیه او شد. از اولین اقدامات وی این بود که معاویه را از حکومت شام برکنار کرده بود. معاویه دستور خلیفه را اجرا نکرد و به دستیاری بعضی از قاتلین عثمان و مخصوصاً با حمایت ضمنی عایشه به بهانه‌ی این که علی با همکاری مردم مصر و کمک محمد بن ابوبکر عثمان را کشته است به وی اعلان جنگ داد. علی (ع) بعد از پیروزی در جنگ جمل از معاویه نیز بیعت خواست ولی او نپذیرفت و در جنگ صفین به فرماندهی عمروبن عاص به مقابله برخاست. این جنگ طبق پیش بینی عمرو عاص مفید واقع نشد و در میان لشکر علی که در آستانه پیروزی بود اختلاف به وجود آورد. آن اختلافات سیاسی و صحنه سازی شده باعث تفرقه در سپاه علی (ع) گردید و در تاریخ اسلام ادامه یافت و موجب جنگ‌های دیگر شد. از بین حوادث جنگ صفین و شورای حکمیت گروهی به نام خوارج شکل گرفتند. آنان خلافت ابوبکر و عمر را رسمی و صحیح می‌دانستند و خلافت عثمان را به سبب اعمالی که داشت و خلافت علی را به خاطر قبول حکمیت مردود می‌دانستند. سرانجام آنان تصمیم گرفتند که بنا بر عقیده خود با قتل علی و عمروعاص و معاویه اسلام را نجات دهند. برای این منظور سه نفر مأمور قتل سران عرب شدند. این سه تن در خانه کعبه سوگند یاد کردند و هم پیمان شدند. عمروبن بکر معروف به زادویه مأمور قتل عمروعاص که در روز 15 رمضان 40 هجری در قاهره به جای عمروعاص، خارجة‌بن حذاقه را که به سبب بیماری عمروعاص به جای او نماز می‌خواند، کشت. برک بن عبدالله که در دمشق فقط توانست معاویه را مضروب سازد و تنها عبدالرحمان بن ملجم صارمی مرادی بود که حضرت علی (ع) را در مسجد کوفه در 19 رمضان سال 40 هجری از پای درآورد.[1]



[1] - این مطالب با استفاده از صفحات 118 و 119 کتاب تاریخ مستند ایران از اسلام تا یورش مغولان تألیف میر حسن ولوی می‌باشد.

2- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 187