پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

مخالفت شاه با خروج مردم به فرنگستان

مخالفت شاه با خروج مردم به فرنگستان

ناصرالدّین‌شاه و همراهانش پس از چندین مسافرت به فرنگ به این نتیجه رسیدند که این رفتار تنها برای خودشان خوب است و باید از ورود دیگران به اروپا جلوگیری شود تا مبادا به اصطلاح خودشان چشم و گوش مردم باز شود و به منافع حکومت مطلقه خدشه‌آی وارد آید. نویسنده‌ی کتاب عصر بی‌خبری با ذکر مثالی در این رابطه می‌نویسد: «ناصرالدّین‌ شاه نه تنها از سفر‌های اروپا تجربه‌ای که به درد مملکت بخورد، نیاموخت؛ بلکه مشاهده آزادی‌هایی که در کشورهای مختلف اروپا مردم از آن برخوردار بودند او را بیمناک ساخت و بعد‌ها از رفتن ایرانی به اروپا وحشت می‌کرد. چنان‌ که از دستوری که در ذیل تلگراف روزی که تقریباً پنج ماه قبل از کشته شدنش نوشته این نظر به خوبی درک می‌شود. ناصرالدین شاه در ذیل آن با خطّ خود نوشته است: آقا حسن(جهت معالجه به لندن رفته بود) بی‌اجازه رفته است. نمی‌دانم از شما اجازه گرفته، رفته است یا نه! در هر صورت او را باید زودتر به ایران مراجعت بدهند. خیلی خیلی بد است پای ایرانی این جورها به فرنگستان باز شود. اگر جلوگیری نشود بعد از این البّته ده هزار ده هزار به فرنگستان برای دیدن کردن خواهند رفت و خیلی خیلی اثر بد خواهد داشت.»[1]



[1] - ص 6 - عصر بی‌خبری یا تاریخ امتیازات در ایران - تألیف ابراهیم تیموری
2- 
آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 247

چگونگی اعطا و اخذ امتیازات عصر ناصری

چگونگی اعطا و اخذ امتیازات

در چگونگی اعطای امتیازات عوامل داخلی و خارجی نقش اساسی را در فریفتن و جلب رضایت شاه بلهوس اطرافیان وی داشته‌اند و با رد و بدل شدن رشوه، تمام کار‌ها به موفّقیّت می‌رسیده است. مثلاً در مورد امتیاز رویتر متملّقان و چاپلوسان دولت ناصری بدون توجّه به منافع ملی در طیّ برگزاری مجلسی این گونه فواید آن را گزارش می‌دهند: «ایجاد این راه آهن دست کم پنجاه کرور تومان پول لازم دارد و در مقابل آن ما هیچ نداده‌ایم که از مداخل حالیه دولت یک دینار کم بکند. آن چه داده‌ایم منحصراً عبارت است از بعضی مواد عاطله که تا امروز هیچ منفعتی از برای دولت نداشته‌اند و اگر در دست ما بمانند بعد از این هم فایده نخواهد بخشید. اکنون انجام این مطلب بزرگ که بلاشک اسباب احیای جمیع این صفات خواهد بود منوط به یک اشاره‌ی شاهنشاهی است. هرگاه اسم مبارک همایون خود را بر این امتیازنامه مرقوم فرمایید به همین گردش یک قلم بیش از جمیع خدماتی که سلاطین ایران در این چند هزار سال به ملّت خود کرده‌اند. بر خاک و ملّت مرحمت و احسان فرمایند»[1]و یا در مورد امتیاز رژی که در طیّ مسافرت شاه به انگلستان توسّط عمّال داخلی و خارجی به تأیید و امضا شاه می‌رسد و بعد هرچند به دلیل مبارزات مردم و علما انعقاد آن لغو می‌گردد؛ ولی ایران متعهّد به پرداخت سه و نیم میلیون تومان خسارت می‌شود.[2] در این رابطه جالب است به چگونگی ترفند و سوء استفاده از نقطه‌ی ضعف شاه در هنگام اخذ این امتیاز نامه اشاره شود که شاه چگونه در عالم رؤیا و هپروت آن را امضا کرده است. پادشاه منوّرالفکر قجر صحنه این رویداد را این گونه توصیف می‌کند: «...دختری بود آب‌ بازی می‌کرد. او را تماشا کردیم. حوضچه ساخته‌اند که روی آن به عینه مثل حوضچه‌های آکواریم صفحه از بلور است، مگر آن که بالای شیشه قدری باز است و حوضچه مملو از آب، جلو آن را پرده کشیده بودند. پرده بالا رفت دختری پانزده ساله بسیار خوشگل و سفید، لباس سیاه چسبانی پوشیده سینه و بازوانش برهنه گیسوهای طلایی افشان به دوش آویخته در زیر آب با کمال آسودگی دراز کشیده بود. بعد نشست و کم‌کم بالای آب آمده ایستاد. آب از سر و رویش می‌ریخت. بعد بعضی گوش‌ ماهی و صدف توی آب ریخته، دختر سبد کوچکی در دست داشت؛ رفت زیر آب یکی یکی آن‌ها را جمع کرده و با تأنّی تمام بالا آمده بعد در حالتی که او در زیر آب بود از پشت شیشه حرف زدند. بالا آمد جواب داد. یک شیشه برد زیر آب و خورد. بدون آن که آب به دهانش برود. شیشه‌ی خالی را رها کرد، آمد روی آب باز مدّتی به حالت نماز مسیحی در زیر آب نشست. خلاصه خیلی کار‌های غریب کرد. با آن سفیدی و لطافت بدن مثل پری‌های دریایی که در افسانه‌ها می‌گویند به نظر می‌آمد.»[3]



[1] - ص 364 - ایران در برخورد با استعمارگران - دکتر سیّد تقی نصر

[2] - معیّرالممالک در ص 178 کتاب خود تحت عنوان یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه علّت لغو امتیاز رژی را خود پادشاه می‌داند که به اشتباه خود پی برده بود و به همین دلیل زمینه و مراحل لغو امتیاز نامه را فراهم می‌آورد.

[3] - ص 238 - شاه ذوالقرنین و خاطرات ملیجک - بهرام افراسیابی 
4- 
آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 246

اعطای امتیازات ناصرالدین شاه

اعطای امتیازات ناصری

ناصرالدّین‌شاه در اعطای امتیازات چنان گشاده دستی می‌کرد که گویی یکی از کار‌های مهم و برنامه‌ریزی شده‌اش نابودی ایران بوده است. ابراهیم تیموری در این باره می‌نویسد: «اضافه بر یک صد کرور خزانه‌ی ایران صرف این مسافرت‌های بی معنی شد؛ یکی از مورّخین این پادشاه عالم بی‌عمل می‌نویسد در پنجاه سال سلطنت آن چه تصدیق شده هشتاد و سه مقاولات تجاری و سیاسی و سرحدی و امتیازی با دول و اتباع خارجه بست. در جمیع آن‌ها ایران مغبون گردید. سی و پنج از آن مقاولات و امتیازات به قوّت رشوت و اخذ پیشکش چشم بسته به صحّه رسید که من‌جمله امتیاز رژی و بانک شاهنشاهی انگلیس و روس و اجازه‌ی راه آهن و شوسه که مضارّش بر هر ذی‌ جنسی پوشیده نیست.»[1] و اینک به چند نمونه از امتیازات اعطایی اشاره می‌شود. امتیازات دولت انگلیس عبارت بود از:

1-    تلگراف هند و اروپا بغداد تهران بوشهر

2-     امتیاز تمام منابع تولید ثروت ایران به مدّت 70 سال به بارون ژولیوس دو رویتر

3-    کشتی‌رانی در رود کارون

4-    امتیاز بانک شاهنشاهی به مدّت60 سال و نشر اسکناس

5-    امتیاز لاتاری یا دایر کردن قمارخانه

6-    امتیاز رژی یا به عبارت دیگر انحصار دخانیات

7-    قرضه به وثیقه‌ی گمرک بنادر خلیج فارس یا گمرکات جنوب

8-    امتیاز راه از خرمشهر تا تهران

و امتیازات دولت روس عبارت بودند از:

1-    تأسیس قزّاق‌خانه

2-    امتیازات شیلات بحر خزر

3-    امتیاز بانک رهنی

4-    امتیاز راه شوسه از عشق‌آباد تا مشهد»[2]



[1] - ص 12 - عصر بی‌خبری یا تاریخ امتیازات در ایران - ابراهیم تیموری

[2] - تاریخ اجتماعی ایران در عهد قاجار - اثر چارلز جیمزویلس - ترجمه‌ی جمشید دو دانگه و مهرداد نیک‌نام

3 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 245

ناصرالدین شاه و تشکیل مجلس

ناصرالدین شاه و تشکیل مجلس

«ناصرالدّین‌شاه پس از بازگشت از سفر سومش از اروپا در اندیشه‌ی بر پا ساختن شورای ملّی برآمد و به همین جهت روزی بعد از انجام مراسم سلام خطاب به حاضران اظهار داشت در این سفر ملاحظه کردیم که تمام نظم و ترقّی اروپا از این است که قانون دارند، ما هم عزم را جزم کرده‌ایم در ایران قانون به وجود آورده و از روی قانون رفتار نماییم؛ بنشینید و قانونی بر این اساس بنویسید. ناصرالدّین شاه در باب قضیه‌ی نوشتن و تنظیم قانون تأکید بسیار کرد، ولی یکی از حاضران که جرأت نکرد در همان جلسه‌ی سلام و بعد از آیین سلام حقایقی را به آگاهی شاه قاجار برساند بعداً چنین اظهار داشت بند اوّل قانون سلب امتیاز خودسری از شخص همایون را خواهد کرد و او هرگز تمکین نخواهد کرد. همه بله قربان گفته و رفتند و حکم شد در دربار مجلسی کرده، در این که چه باید کرد گفت‌وگو کنند. در مجلسِ نخستین شاهزاده ملک‌آرا (برادر ناصرالدّین‌ شاه) اظهار داشت هرگاه بخواهیم از خودمان قانون بگذاریم سال‌ها طول می‌کشد و آخر هم پوچ خواهد بود. فرنگی‌ها در این راه زحمت بسیار کشیده و راه درستی در پیش گرفته‌اند. نتیجه هم مشهود است که چه قدر ترقّی کرده‌اند بهتر است قانون آن‌ها را ترجمه کنیم و آن چه در قانون آنان مخالف شرع اسلام است از قلم بیندازیم. رأی بر این قرار گرفت و به عرض شاه رسانده تحسین فرمودند. در مجلس دوم گفته شد که رئیسی برای مجلس لازم است که انضباط آن را عهده‌دار باشد. از میانه، ملک‌آرا را به ریاست برگزیدند. ناصرالملک، قراگزلو، میرزا عبّاس‌خان مهندس، میرزا محمّد خان پسر صدیق‌الملک و چند تن مترجم و نویسنده به عضویت اداره مجلس معیّن شدند. بنا شد هرآن چه ترجمه کردند در مجلس مطرح و پس از تصویب به حضور شاه برده و به صحّه‌ی قانونی برسد. قانون اساسی دولت عثمانی را خود ملک‌آرا در ظرف دو روز ترجمه کرد و وقتی مطرح گردید. چون حد اقل سن نمایندگان مجلس چهل سال معیّن شده بود و سن کامران‌ میرزا و میرزا علی‌اصغر خان امین‌السّلطان بیش از سی و چهار سال نبود هر دو نفر به هم چشمک زده بر افروختند. سخنی کوتاه در هر ماده‌ی قانون چیزی بود که برخورنده به رجال و درباریان بود. می‌گفتند: این را بنویسید. آن را از قلم بزنید. این یکی را تغییر دهید. آن قدر زدند و کم کردند یا دور انداختند که دیگر چیزی نماند. ملک‌آرا آزرده خاطر گشت و گفت:

شیر بی یال و دم و اشکم که دید          این چنین شیری خدا کی آفرید

سپس استعفای خود را تقدیم داشت و شاه هم انجام این خدمت را به میرزا علی‌خان (امین‌الدّوله) واگذار کرد.»[1] [2]



[1] - ص 45 - محمّدعلی‌شاه و مشروطیت - ناصر نجمی ‌1377

[2] - اعتمادالسّلطنه راجع به مجلس شورای مزبور در یادداشت‌های روزانه خود چنین می‌نویسد: «شانزدهم ذی‌الحجّه 1302 بعد از ناهار به مجلس شوری رفتم. پناه بر خدا از این مجلس که بدتر از طویله بود.»

3 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 245

تمرین غذا خورد شاه با قاشق و چنگال

آموزش غذا خوردن شاه با قاشق و چنگال

«در ایران شاه و وزیران اعیان و اشراف مانند افراد و رعایای معمولی عادت دارند طبق سنّت متداول و به رسم پدران خود با چنگال بابا آدم غذا بخورند، البتّه موضوع مربوط به سنّت‌ها و آداب و رسوم است. برای یک نفر ایرانی فرو بردن انگشتان دستش در دیسی پر از برنج که دور تا دور آن مهمان‌های دیگر نشسته‌اند و شکمی‌ از عزا درمی‌آورند همان قدر عادی است که برای یک اروپایی دور سفر‌ه‌ای که روی میزی چیده شده است و با کارد و چنگال غذا خوردن کار عادی است. صدر اعظم چون با سبک غذا خوردن فرنگی‌ها آشنایی داشت، خواست قبل از عزیمت شاه غذا خوردن با کارد و چنگال را به شاه یاد دهد به این منظور ضیافت‌هایی ترتیب داد و طی آن شخصاً نقش تعلیم غذا خوردن به ملتزمین را به عهده گرفت به مدّت یک هفته که درباری‌ها غذا خوردن به سبک فرنگی‌ها را تمرین می‌کردند شاهنشاه پشت دیوار نازکی می‌نشست و به منظور یادگیری درس‌های صدر اعظم را از چند سوراخ کوچک غذا خوردن آنان را نظاره می‌کرد. زنان اندرون هم چنین منظره‌ای را که برایشان تازگی داشت، می‌توانستند تماشا کنند. وقتی که شاه و درباریان توانستند برای صرف غذا خوب از چنگال استفاده کنند مساعی صدر اعظم بسیار مورد تقدیر قرار گرفت. به این ترتیب همه چیز به خوبی برگزار می‌شد، ولی باز موضوعی کوچک فکر شاه و وزیر کارکشته‌اش را به خود مشغول داشته بود. با این گروه پنجاه و پنج نفری زنان شاه در اندرون که هر یک به دلایلی قرب و منزلت و امتیازاتی پیش همسر عالیقدر خود داشتند، چه بایست کرد؟ »[1]

 



[1] - ص 77 - سفرنامه‌ی مادام کارلا سرنا - ترجمه‌ی علی‌اصغر سعیدی

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 243