«فتحعلیشاه بر اثر تمرین و ممارست در ارزیابی جنس لطیف دیدهی بصیرت داشت و جنس مرغوب را از جنس نامرغوب به سهولت تشخیص میداد. بزرگترین علاقهی او به جنس لطیف بود و در زیبایی شناسی یا بهتر بگوییم صورت زیباشناسی، چنان دست داشت که با مشاهدهی دختری سه چهار ساله که در گوشهی چهار باغ گریه میکرد. جمال آیندهی او را دریافت و به حرمسرایش فرستاد تا ده- دوازده سال بعد با لقب تاجالدّوله عزیزترین زن او گردد.»[1]
[1] - ص 40 - 1000 فامیل - علی شعبانی
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 121
«آخوند کاشی معلّم شرعیات بابا خان بود و جهت میزان مصرف آب در شست و شوهایی که تنها خود شخص باید انجام دهد به بابا خان گفت: باید این قدر موضع را شست که از تماس دست به موضع، صدای شیشه احساس شود. بابا خان گفته است من این قدر میشویم که موضع، صدایکاشی میکند.»[1]
[1] - ص 40 - 1000 فامیل - علی شعبانی
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 120
«میگویند پارچهی مشمّعی پهن میکردند و روی آن مقداری ابریشم خیّاطه خرد کرده، میریخته و به زنها امر میکرده است با پاهای برهنه روی آن راه بروند و به این وسیله، مسابقه در نرمی و زبری پای آنها بر قرار میکرده به آنها که خرده ابریشم به پایشان نمیچسبید، جایزهای میداده است.»[1]
[1] - ص 30 - شرح زندگانی من - جلد اول - عبدالله مستوفی
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 120
«در دوره فتح علی شاه بود که برای اولین بار در یک شهر از ایران یک محلّهی عمومی به وجود آمد و آن محل در خارج از حصار تهران در نقطهای که آب سیلاب در آن جا جمع میشد و به همین جهت آن جا را به اسم چاله سیلابی میخواندند. زنهایی که در آن مکان به سر میبردند کسانی بودند که به عنوان همسر موقّت در یکی از حرمسراهای فتح علی شاه یا یکی از درباریان او به سر میبردند و آن گاه که آنها را از حرمسرا میراندند، بعد از خروج از آن جا، زوجهی مردان عادی نمیشدند. یعنی خود مردان عادی آنها را به زوجیّت نمیپذیرفتند، چون میدانستند که آن زنها به تجمّل خو گرفتهاند و نمیتوانند با مردانی که درآمد زیاد ندارند به سر برند. و لزوم تأمین معاش زنهای مزبور را وا میداشت که از راه راست منحرف شوند و در چاله سیلابی سکونت کنند و زنهایی که در آن محلّهی ناپسند به سر میبردند از زیباترین زنهای ایران به شمار میآمدند.»[1]
[1] - ص 44- خواجهی تاجدار- جلد دوم- ژان گور- ترجمه ذبیحالله منصوری
2 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 120
در ایران واژه سُرسُره با نام فتح علی شاه مترادف شده است، امّا مؤلّف رستمالتواریخ ضمن شرحی از زندگی شاه سلطان حسین به قسمتی از ساختمان محل زندگی او اشاره میکند که با این سُرسُرهی معروف شباهت بسیار دارد. محمّد هاشم آصف این قسمت را حظ خانه مینامد. در توصیف این بخش از حرمسرای گستردهی آخرین پادشاه صفوی مینویسد: «در آن سرای بهشت مانند، حجرهی دلگشایی ساختند و مکانی عمیق در آن بنا نمودند. از دو طرف سراشیب که دهنهی بالای آن هفت ذرع و دهنهی زیر یک ذرع و از بالا تا زیر سنگ مرمر نصب نموده بودند. آن حجره را با زینت بسیار ساخته و پرداخته و آراسته و پیراسته بودند که گاه گاهی آن یگانهی روزگار برهنه میشد و یک زوجهی ماه سیمای سیم اندام خود را برهنه مینمود........پس آن دو طالب و مطلوب دست بر گردن هم دیگر مینمودند و بعد از دست بازی و بوس و کنار بسیار آن بهشتی سرشت، مجامعتی روح بخشا با زوجهی حور سیمای خود مینمود که واه واه چه گویم از لذّت آن (الّا همّ ارزقنا و جمیعالمؤمنین) آن را حظ خانه مینامیدند.»[1]
مادام کارلاسرنا[2] در زمان ناصرالدّینشاه به ایران مسافرت میکند. او نیز در خاطرات خود مطالبی مفصّل در بارهی آداب و رسوم دربار دارد. وی از چگونگی حمّام و در خزینه رفتن شاهزادگان صحبت کرده و در ادامه از توصیف مشت و مال و رنگ کردن موها و آراستن آنها و سپس از استراحت و پذیرایی توسّط خواجهها و نوازندهها گزارش میدهد. کارلاسرنا در قسمتی از خاطرات خود اشارهای کوتاه به سُرسُرهی فتح علی شاه دارد و مینویسد: «به نظر من صحنِ حمّام شاهزاده خانم از هر لحاظ کامل بود هر چند که مانند جدّش فتحعلیشاه به این هوس نیفتاده بود که جایی شبیه سُرسُرهی فتح علی شاهی که حتماً عجیبترین حمّام تهران است به آن اضافه کند. حمّامِ سُرسُره که در دوران سلطنت فتح علی شاه بنا شده است در قصر نگارستان است. یک قطعه مرمر صاف با شیب تند، درست در کنار حوض، وسط حمّام کار گذاشته شده است. فتح علی شاه هنگام تفریح وشوخی با زنان بیشمار خود آنها را وا میداشت که یکی بعد از دیگری لُخت و پَتی از بالای سُرسُرهی مرمرین به وسط آب سرد سُر بخورند. در این اقامتگاه سلطنتی نقّاشیهای بدیع روی دیوار یکی از تالارهای بزرگ قصر را پوشانده است. در یکی از این نقّاشیها فتح علی شاه در مراسم سلام بر تخت سلطنتی نشسته و در حالی که فرزندان متعدّدش اطراف او را گرفتهاند نمایندگان مختلف کشور را به حضور میپذیرد. در یکی از تابلوها گروهی از فرانسویان که لباس نظامی مربوط به جمهوری اوّل را بر تن دارند نقّاشی شده و این تابلو به سفارتخانهی ایران فرستاده شده بوده است. زیر هر تصویری اسم همان شخصیّت نوشته شده است.»[3] و در همین رابطه علی شعبانی نیز مینویسد:
«فتحعلیشاه به تمام معنی یک اپیکوریست بود. اپیکورین مسلکی را گویند که پیروان آن جز به تمنیّات جنسی و لذّات حیوانی به چیزی دیگر نمیاندیشند و فتح علی شاه نیز چنین بود. چنین به نظر میرسد که در طول سلطنت دراز مدّتش فتح علی شاه بر خلاف عمّش آغامحمّدخان زیاد دربند مملکت داری و کشورگشایی نبوده و برعکس مسألهی زنان بزرگترین مشغلهی ذهنی او را تشکیل میداده است. در عمارت نگارستان یک حمّام مرمر زیبا دیده میشود که یک سُرسُرهی قشنگ در آن وجود دارد و میگویند: فتح علی شاه پایین سُرسُره مینشست و زنهای او از بالای سُرسُره میلغزیدند و یکسره به آغوش آقا و خداوندگار خود جا میگرفتند.»[4]
[1] - ص 82 ، رستمالتواریخ- محمد هاشم آصف به کوشش محمد مشیری- 1352
[2] - خانم کارلا سرنا, سیاح ایتالیایی قرن نوزدهم بود که بارها به شرق سفر کرد و از خود سفرنامههایی بر جای گذاشته است. از جمله سفرنامهی او به ایران در سال 1362 ترجمه و توسط انتشارات زوار به چاپ رسیده است(ویراستار)
[3] - صص 156 و 157 - مردم و دیدنیهای ایران - سفرنامهی کارلا سرنا - غلامرضا سمیعی
[4] - ص 40 - 1000 فامیل - علی شعبانی
5 - آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 119