به یزدان اگر ما خرد داشتیم کجا این سرانجام بد داشتیم
فردوسی
همهی ما خواهان کشوری مترقّی میباشیم که یکی از عوامل اصلی شکلگیری آن، وجود مدیران خوب و به خصوص حاکمان دلسوز میباشد، امّا و صد افسوس که اغلب حاکمان این دیار افرادی نالایق و مستبد بودهاند که بعد از به قدرت رسیدن و تثبیت جایگاه خود به تکرار تاریخ متوسّل شده و برای هزینهی عیّاشی و حرمسراهای گستردهی خود و درباریان به مکیدن خون مصیبتزدگان پرداخته و با ظلم و ستم و تسلّط بر احساسات مردم مسیر زندگی ایرانیان را به ویرانی کشاندهاند. آن حاکمانِ سیستم استبدادی هیچ گاه به فکر این نکته نیفتادهاند که فقر و بدبختی جامعه تنها متعلّق به آن طبقات ضعیف نیست و این بلا به زودی میتواند به بدترین دشمنِ نظم و قانون تبدیل گردد و همگان را در معرض خطر قرار دهد. متأسفانه ادوار تاریخ ایران؛ شاهد بسیاری از این حاکمان نالایق و خون ریز بوده است که همانند چنگیز و تیمور با حالتی سیریناپذیر برای حفظ منافع خود عمل کردهاند و تنها تلاش فرهنگی بعضی افراد و عقلا بوده است که تا حدّی توانستهاند از جنایات آنان بکاهند. ایران به دلیل آن که در مسیر چهار راه حوادث قرار داشته است شاهد بسیاری از وقایع ناگوار میباشد که اکثر این بلایا و مظالم، نه از جانب همسایگان این مرز و بوم، بلکه از طرف حاکمان بیلیاقت داخلی و عواملشان انجام گرفته است
دردهای مشترک ادوار تاریخ ایران بسیار زیاد میباشد که مهمترین آن فساد و بی بندوباری و همچنین دیدگاهِ ابزاری نگریستن حاکمان نسبت به تودههای مردم بوده است؛ زیرا همهی حاکمان مستبد همانند یک دیگر بوده و تنها به حفظ قدرت و ارضاء هوسهای خود میاندیشیدهاند و حتی اگر در جایی آبادانی به وجود آمده بود، اینان بر اساس خودخواهی و قدرت طلبی آن ناحیه و مردم را به نابودی کشانیده و دستآوردهای دیگران را نفی و ضد مردمی اعلام کردهاند و تنها تاریخ است که به ما میآموزد که نقش افراد در شکل دادن سرنوشت مردم چیست و چهره واقعی شخصیّتهای مثبت و منفی تاریخ چگونه بوده است.
با مطالعهی تاریخ به علت و پیامد این دردهای مشترک میتوان پی برد که در ورای اگر و چراها، چگونه میتوان به یک راه حل منطقی اندیشید که بعداً بتوانیم وعده و امیدها را به عمل تبدیل سازیم و راههای به انحراف کشیدن قوانین چیست و شاید به این پرسش تاریخی دست یابیم که چرا در دوران صفوی و افشاریه و دیگران، ویران کردنها بیش از ساختنها بوده است؟ تاریخ قدرت آن را دارد که نیاکان ما احضار کند تا ما را برای شکوفایی و پیشرفت یاری دهند و بگویند که استبداد بزرگترین و مؤثرترین یاور استعمارگران خواهد بود و آزموده را آزمودن خطاست.
از جمله کسانی که در این روند تاریخی نقش محوری داشتهاند همان ارادهی حاکمان نالایق و مستبد بوده است که با اعمال خود روح جامعه را با خشم، کینه و نفرت و کشتن و انتقامگیریهای بی مورد تیره و زهرآلود ساختهاند و هزاران افسوس که با گستردن این روح خشونت و تفرقه بسیاری از موقعیّتهای پیشرفت را از دست دادهایم؛ البتّه بعضی حاکمان پیدا شدهاند که برای رفع این خشونتها گامهایی برداشتند، ولی فرصت طلبانی که فقط به منافع خویش اهمیّت میدادند، نه تنها باعث نابودی آنها، بلکه خود نیز شدهاند. بنابراین بررسی شرح حال این حاکمان میتواند پاسخگوی بسیاری از معضلات تاریخی باشد، چون زندگی این افراد تنها مربوط به خودشان نبوده و زندگی و آیندهی میلیونها نفر را تحت تأثیر خود قرار داده است. هدف از مطالعه تاریخ همان عبرت گرفتن از عملکرد دیگران میباشد، نه آن که چون آنان زندگی کنیم و صد افسوس که تأثیر این توصیه در جامعه دیده نمیشود و مطالعهی تاریخ را به حزن و افسردگی سوق داده است. هدف دیگر آن است که اگر خواهان ایرانی بالنده میباشیم، احتیاج به نیرو و عواملی داریم که مانع از ویرانیها و تکرار تاریخ مستبدان گردد و اگر سیستمی برای اجرا و کنترلِ قوانین از صدر تا ذیل وجود نداشته باشد دیگر تأسّفی بر قراردادهای گلستان و ترکنمچای و غیره نمیباشد و نباید ایرادی بر شیوهی زندگی حاکمانی چون قاجارها وارد ساخت؛ زیرا همیشه بهانهی فرافکنیها وجود خواهد داشت و اگر آن مناطق زرخیز و بیشتر نیز در یدِ قدرت حاکمان نالایق قاجارها قرار میداشت، باز هم وسعت و گستردگی کشور و هزاران بهانهی دیگر را مستمسک قرار میدادند که امکانات برای پیشرفت کشور وجود ندارد. در پی این اندیشه و انتقال آن در بررسیهای تاریخ معاصر در مجموعه آیینهی عیبنماها بودم که قدرت و توانایی بیان آن را نداشتم که سخنان دکتر منوچهر پارسادوست را بسیار نزدیک به افکار و احساسات خود یافتم که بدین گونه مینویسند:«باید از تاریخ بیاموزیم که سازندگی را متوقّف کردن چه اثرهایی از خود به جا میگذارد و به منافع مردم و کشور اندیشیدن چه نتیجههایی به بار میآورد. ما باید روح زمان را درک کنیم و خشونت را برای همیشه کنار بگذاریم. همهی ما باید به این حقیقت مسلّم توجّه دائمی داشته باشیم که عامل اصلی رفع عقبماندگیها و تلاش برای داشتن زندگی بهتر، تنها و تنها در گرو کوشش دستهجمعی همهی افراد ملّت با هر عقیده و مذهب و نژاد میباشد.
در زمانهی ما که بسیاری از ملّتها میکوشند با ایجاد شرایط مناسب همهی افراد کشور را به کوشش بیشتر برای بهروزی مردم و پیشرفت کشور ترغیب نمایند، برای مردم ایران راهی جز به دور انداختن شیوهی خشونت و جلوگیری از هر گونه عاملی که موجب بروز خشونت گردد، وجود ندارد. خشونت موجب ایجاد کینه و خصومت میشود و ما را با یکدیگر دشمن میسازد. تاریخ صفویان و بعضی پادشاهان آن، روشن میدارند که کشتارها و خراب کردنها عموماً توسط ما انجام گرفته و هر چه هست از ماست که بر ماست. در دو سدهی اخیر، ایرانی در برخی موارد چون دشمن خویش عمل کرده است. ما باید بدانیم که قدرتهای بیگانه با ما، نه دشمنی دارند و نه دوستی. آنها فقط در اندیشهی منافع ملی خود هستند و بر اساس آن با ما و یا هر ملتی دوستی و یا دشمنی میکنند. پالمرستون، نخست وزیر انگلستان در سدهی نوزدهم گفته بود انگلستان، نه دوست دائمی دارد و نه دشنمنی دائمی، فقط منافع دائمی دارد. سیاست دوگانهی آمریکا و غرب با عراق در هنگام جنگ با ایران و سپس زمانی که به کویت حمله کرد گواه صحّت نظر بالا است. آمریکا و غرب در تمام مدت هشت سال جنگ از عراق حمایت مؤثر و همه جانبه کردند و پس از حملهی آن کشور به کویت، اکثر تأسیسات اقتصادی و نظامی آن را با بمبارانهای سنگین با خاک هموار نمودند و مردم آن را بیرحمانه کشتند. ما نیز باید به منافع ملی خود بیندیشیم و آن را راهنمای عملی قرار دهیم. توجّه به منافع ملی خشونت را نفی میکند و همکاری دسته جمعی را طلب مینماید.
بکوشیم توجّه به منافع ملّی را در خود دائمی و ریشهدار کنیم تا خشونت برای همیشه از بن کنده شود. مهمترین و کارسازترین راه رسیدن به این هدف بزرگ، استقرارِ توجّه مردم به منافع ملّی و لزوم حفظ آن است. آزادی، موجب ورود کلیّهی افراد مردم به صحنهی فعالیّتهای اجتماعی میشود و مردم، صالحترین قدرت برای حفظ منافع خود که منافع ملی است، میباشند. آزادی، همهی مردم را آگاه میکند که جامعه را از آن خود و متعلّق به خود بدانند و چون خانهی خویش در حفظ آن و جلوگیری از هر گونه زیانی به آن دقیق و هوشیار باشند. آزادی، همدلی و همبستگی را که از میان برندهی خشونت است در میان افراد جامعه تقویت میکند و همگان را متوجّه مینماید که مطمئنترین راه تضمینِ حفظ منافعِ هر فرد، در حفظ منافع ملّی و جامعه است. بدون آزادی، نیروی ملّت از درون تهی میگردد و بیش از همیشه در برابر هر ضربهای از داخل و خارج آسیبپذیر میشود و منافع ملّی مورد تهدید جدّی قرار میگیرد. آزادی، قدرت ملّت را با همکاری دسته جمعیِ همهی افرادش، توان شکستناپذیر میدهد و ملّت را در برابر هر تهدیدی برای منافع ملی مقاوم و پیرروز میکند. آزادی، شرایط اجتماعی را برای خدمت به کشور، برای همهی افراد با هر عقیده و مذهب و از هر قوم مساعد میکند و همه را با توجّه دقیق برای حفظ منافع ملّی، برای ساختن ایرانی آباد و پیشرفته به شوق میآورد. آزادی، روح سازندگی را در مردم ایران تقویت میکند و خصلت خراب کردن را از میان برمیدارد. آزادی، ریشهی هر گونه نفاق و جدایی را از میان برمیدارد و کلیّهی افراد کشور را از هر قوم و مذهب به مشارکت عملی در اداره امور کشور تشویق میکند. آزادی، رشتهی نیرومندی است که همهی ایرانیان را به یکدیگر و به سرزمین خود به گونهای استوار پیوند میدهد و آنان را در غمها و شادیها و در سختیها و آسودگیها همبسته و شریک میسازد. آزادی، تضمین کنندهی وحدت ملی و مشوّق همگان برای همکاری دسته جمعی در رفع دشواریها و تنگناها و ساختن ایرانی آباد و پیشرو میباشد. آزادی، پایه و اساس سلامت امروز و فردای جامعهی ماست.»[1]
«تاریخ ایران، داستان تلخ و شیرین یک ملّت نیست. تاریخ ایران سرشار از درسها و پندهاست که به بهای بس سنگین به دست آمده است و جای دارد که هر فرد ایرانی در هر مقام تحصیلی و شغلی، آن را به عنوان ضرورترین وظیفهی اجتماعی بداند و تاریخ ایران را بخواند. تاریخ به ما میآموزد که خِرد را راهنمای کار قرار دادن، به ایران و ایرانی اندیشیدن و آنگاه همهی نیروها را برای رسیدن به آرمانها بسیج کردن، ناممکنها را ممکن میسازد و حتی ایرانِ از هم پاشیده و خرابه را با مردمی آواره و تهیدست، در زمانی کوتاه در قلّهی آبادانی و رفاه قرار میدهد.درسهای تاریخ که از دل رویدادها و از تحلیل علمی آنها به دست میآید گرانبهاترین سرمایهی ملّی ما و از اساسیترین پشتوانهی بهزیستی ماست. درسهای تاریخ، به ویژه در زمانهی ما که شتاب تغییرها و پیچیدگیهای آنها، قایق هستی کشور را زیر ضربههای سنگین موجهای پیاپی قراز میدهد چون سکّانی به مانند مهمترین و اصلیترین یاور ناخدا، قایق هستی کشور را از میان گردابهای هولانگیز به سلامت به ساحل میرساند. نگارنده با آن که در رشتههای تحصیلی حقوق قضایی و علوم سیاسی است، اعتقاد راسخ دارد هیچ دانشی در جهان چون دانش تازیخ به ملتها برای داشتن سرنوشت بهتر یاری نمیدهد، و تاریخ ملت کهنسال ایران مالامال از درسها و تجربههای پندآموز است. همّت کنیم تاریخ ایرن را بخوانیم و درسهای آن را فرا گیریم.»[2]
«شرایط زمانهی ما خطا و آزمون را نمیپذیرد و نمیتواند، بپذیرد. ما در زمانهای زندگی میکنیم که افراد ملّتها به کمک دو رشتهی مهم مخابرات و ارتباطات با یکدیگر ارتباط مستقیم دارند و هر یک از آنان از شرایط زیستِ دیگری به خوبی آگاه است. ما در آستانه سدهی بیست و یکم در خانوادهی جهانی زندگی میکنیم و همه از حال یکدیگر دقیقاً آگاهیم و میدانیم که ملتها، به ویژه ملّتهای عقبماندهی جهان سوّم چگونه در تلاش بهبود شرایط اجتماعی و برپا ساختن جامعهای آزاد، آباد و پیشرفته میباشند. افزون بر آن، و برتر از آن، مردم ایران با در اختیار داشتن تجربهها و درسهای نسلهای گذشته که راه درستِ رفع دشواریها را به ما بازگو میکند، نمیتواند و نباید مرتکب خطا شود. ارتکاب خطا با داشتن چنین گنجینه گرانبهایی مایهی شرمساری تاریخی است و نسلهای فردا ما را نخواهند بخشود. به یاد داشته باشیم که نسلهای امروزِ جامعهی ایران نه تنها در برابر شرایطی که ایرانِ امروز دارد مسؤول هستند؛ بلکه همپای آن در برابر نسلهای بعدی برای ایرانی که به آنان میسپارند، مسؤول میباشند. نسلهای گذشته به علّت ژرفا و دامنهی ناآگاهیها در تعیین سرنوشت کشور مسؤولیت سنگینی نداشتند، ولی نسلهای امروز با پیشرفت شگفتانگیز دانش، با کثرت آگاهیها و گسترهی دامنه آنها، در وجود هر شرایطی که کشور داشته باشد، مسؤولیّت مستقیم دارند. این نسلها میدانند، و باید بدانند که در جهان امروز چگونه باید زیست و در چگونه شرایطی باید به کار و فعالیّت پرداخت. نادانی و نبود تحرّکِ سازنده تقصیر است و مسؤولیت تاریخی به همراه دارد. از آن سوی، سپردن کشوری آباد و پیشرفته به نسلهای بعدی موجب سربلندی نسلهای امروز است و تاریخ از این نسل به نیکویی یاد خواهد کرد. احساس رضایت نسلهای امروز و سربلندی فردای آنها در برابر تاریخ، بیش از هر عاملی وابسته به چگونگی بهرهبرداری آنها از تجربهها و درسهای تاریخ است، و تنها راهِ دسترسی بدانها، اهمیّت دادن به تاریخ ایران و تحلیل علمی رویدادهای آن است. تجربهها و درسهای تاریخ ایران در درون رویداهاست و با تحلیل علمی آنها، انگیزههای رخ دادن رویدادها و پیامدهای آن دانسته میشود.آگاهی بر آنها میتواند ما را از خطاها و دوباره افتادنها دور نگاه دارد.
زمان آن است که تاریخ ایران برای بهرهمندی هرچه بیشتر از تجربهها و درسهای آن دوباره نویسی شود و تاریخ واقعی کشور، با تمام زیباییها و زشتیهای آن برای مردم ایران روشن گردد. این گفته در ذهنها جای گیرد که تاریخِ بدون حقیقت، و حقیقتِ بدون آزادی هیچ است. اگر تاریخ ایران به درستی و بر پایهی احترام به حقیقت و برتر شمردن آن بر هرگونه ملاحظاتی نوشته شود، مردم ایران درمییابند که زمامداران آنان چه خطاها و یا درست اندیشیها داشتهاند و زمامداری آنان چه پیامدهای تلخ و یا ارزنده برای مردم و کشور داشته است.»[3]
[1] صص 10 و 11 - شاه اسماعیل دوم (شجاع تباه شده) - دکتر منوچهر پارسا دوست- 1381 –شرکت سهامی انتشار
[2] ص 859 – شاه عباس اول – پادشاهی با درسهایی که باید فراگرفت – جلد اول – تألیف دکترمنوچهر پارسادوست – چاپ اول شرکت سهامی انتشار- 1388
[3] صص 12 و 13 جلد دوم شاه عباس اول همان
4 - آینه عیب نما, نگاهی به دوران افشاریه و زندیه,علی جلال پور, انتشارات گفتمان اندیشه معاصر, 1397, ص 21
سلام دوستان در این وبلاگ بحث هایی را در تاریخ ایران خواهیم داشت