در نامهای که حاج میرزا آقاسی به محمد شاه در اواخر سلطنت آن پادشاه نوشته حاکی از بینظمی و هرج و مرج امور مالی مملکت است. او مینویسد: « قربان خاک پای آسمان آسای همایونت گردم. دست خط همایون را زیارت کردم و نوّاب حمزه میرزا حکم همایون را رساند. نوکرهای سرکار پادشاهی از بیعرضگی به هرکس میگویند که حاکم هستی پول بده. به جز آه و ناله و آقا کمالتفات است. جبّهی مندرس نجس آقا را به من بدهید که اعتبار پیدا کنم، امّا پول نیست. حاجی محمّد خان مرحوم خانهای در تبریز ساخته بود. الحاح و اصرار کرد که به خانهی من پا بگذارید و برکتی پیدا کند. بعد از این من بروم تا سلامت باشند! گفتم: مرد حسابی چهل سال است در خانه خود هستم هیچ برکتی ندیدم این یک ساعت که به خانهی شما میروم چه برکت حاصل خواهد شد. به این نوکرهای دَلَهی بیعرضه میگویم که این جبّهی مندرس نجس به جز بیآبرویی و فحش از سرباز و ملاّ و سیّد بی عقل شنیدن ثمری برای من نبخشید به تو چه نفع خواهد کرد؟ میگوید آقا کمالتفات است تصدّقت شوم من کی آقا بودم؟ مرد درویش فقیر هستم و التفات و عدم التفات بنده به کجا میرسد؟ باید پول بدهید تا قشون راه بیفتد زمستان نزدیک است. کاری از پیش نمیرود. هیچ کس یاری نمیکند. سه هزار تومان حاضر است. شب هم به اطراف آدم فرستادم پول قرض کنند، بیاورند. قشون راه بیفتد. چنین میدانم که انشاءالله تعالی هفت هزار تومان پیدا شود. این ده هزار تومان و در پایان نامه مینویسد: نه کرمان پول دارد نه اصفهان. از فارس قدر قلیلی رسید تا خدا چه حکم فرماید! ندانستم این قدر پول که کمترین بنده بندگی کرد به چه مصرف رسید؟ باز میفرمایند حاصل 14 سالهی سلطنت پانزده هزار تومان بود آن هم مصرف شد. باری نوّاب حمزه میرزا را بگویید خزانه را به دست مازندرانی بسپارد. فوج ماکویی مفتخور این جا هستند به خزانه یا جاهای صعب نمیگذارم، امّا به اصطبل و دارالنّظارهی قورخانه خوب است. این همه جسارت را ندارم.»[1]
[1] - ص 138 - ایران در دورهی سلطنت قاجار - علیاصغر شمیم 1370
2- آینه عیبنما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 183