پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

دوران پیش از تاریخ و جایگاه زنان در آن عصر

 

دوران‌ پیش از تاریخ

برای گذشته‌ی تاریخ انسان مرزی را نمی‌توان معین کرد و دوران پیش از تاریخ در هاله‌ای از ابهام و پرسش‌های بی پاسخ است. برای آن که تا حدودی مرزبندی‌های عقیدتی شکل گرفته باشد دانشمندان به لحاظ تاریخی دوران زندگی بشر را بر روی کره زمین به دوره‌های زیر تقسیم کرده‌اند که در جای خود هر یک از آن‌ها را به مناسبتی دوباره به بخش‌های کوچکترتقسیم شده‌اند:

«عصر یخبندان: عصری که قسمت‌های وسیعی از کره زمین با یخ پوشیده شده بود که آخرین آن مربوط به 11000 سال قبل است.

عصر حجر: به دوره‌ای گفته می‌شود که انسان با ابزار سنگی زندگی را سپری می‌کرد. این دوران مربوط به 8000 سال قبل است.

عصر فلزات: به زمانی گفته می‌شود که انسان فلزاتی مانند مس را شناخت و با آن ابزارهایی ساخت که از 8000 سال پیش تا کنون ادامه دارد.

عصر آهن: از 4000 سال به این سو.

عصر طلایی: شامل دوره‌ی زندگی انسان‌ها بر اساس اساطیر و داستان‌ها.

عصر کوچ نشینی و متعاقب آن یکجانشینی.

عصر ما قبل تاریخ: قبل از اختراع خط.

عصر تاریخی: دوره‌ای که با اختراع خط آغاز و همچنان ادامه دارد.»[1]

خانم بنفشه حجازی در مورد سیر تحولات زندگی زنان در طول تاریخ و چگونگی نوع نگرش به قشر زنان و در نهایت رو به افول رفتن موقعیت اجتماعی آنان تحقیقات جامعی انجام داده‌اند. ایشان در کنار تحقیقات ارزشمند خود و برمبنای حدس و گمان‌ و این که هیچ مدت زمانی برای دوران ما قبل تاریخ قائل نیست، سابقه‌ی تاریخی جغرافیایی تمدن فلات ایران را با تخمین دوره پنجم و قدمت پانصد هزار ساله چنین روایت می‌کند. «تاریخ انسان از زمانی شروع می‌شود که مدارک و شواهدی راجع به وقایع و حوادث زمان به دست آمده باشد و قبل از آن را ازمنه‌ی پیش از تاریخ گویند. دانشمندان هنوز موفق نشده‌اند که مدت زمان قبل از تاریخ را تعیین کنند؛ مگر بر مبنای حدس و قیاس که به صد میلیون سال یا بیشتر تخمین زده‌اند و به پنج دوره تقسیم کرده‌اند. دوره پنجم با عصر چهارم که زمان ما در آن است پانصد هزار سال تخمین شده است. مملکتی را که امروزه ایران می‌نامیم، طی قرون متمایز متمادی جزو قسمتی از آسیای صغیر بود که آن را فلات ایران یا نجد Plateau ایران می‌گفتند. نجد مثلثی است بین دو فرورفتگی خلیج فارس در جنوب و دریای خزر در شمال و آن به منزله‌ی پلی بین آسیای داخلی و آسیای مرکزی و آسیای غربی است که تشکیل برآمدگی‌ای می‌دهد که جلگه‌های آسیای داخلی را به نجدهای آسیای صغیر و اروپا متصل می‌کند. این وضع جغرافیایی وظیفه تاریخی را که فلات مذکور در طی هزاران سال تاریخ بشریت ایفا کرده است توضیح می‌دهد. نزدیک مرزهای ایران در کردستان عراق نشانه‌هایی از سکونت انسان در دوره اشول (Acheutian) دیده شده است (تقریباً دویست الی چهارصد هزار سال پیش) اما در دوران پیش از اشول هم بی گمان انسان در ایران ساکن بوده است. به موجب آثاری که در خود ایران به دست آمده این سرزمین در زمان موستر.Mousterian (پالئولیت میانه) به وسیله انسان مسکون بوده است. آغاز فرهنگ دوران موستر در ایران به صد هزار سال قبل می‌رسد. آثار مربوط به این زمان در قسمت باختری ارومیه، خاور کویر نمک، فارس و مناطق دیگر از جمله لرستان و کردستان به مقدار زیاد کشف شده‌اند. بنا بر تاریخ گذاری‌هایی که از راه آزمایش رادیو کربن در غار «کونجی» در دره خرم آباد لرستان و شانیدار در حاشیه شمال شرقی عراق شده قدمت این آثار از چهل الی پنجاه هزار سال بیشتر نبوده است.

در زمانی که قسمت اعظم اروپا از توده‌های یخ پوشیده بود نجد ایران از دوره باران Pluviaire Period که طی آن حتی درّه‌های مرتفع زیر آب قرار داشت، می‌گذشت. در عهدی که می‌توان بین 10000 سال تا 15000 سال قبل از میلاد قرار داد، تغییر تدریجی آب و هوا صورت گرفت. در این عهد انسان‌های پیش از تاریخ در سوراخ‌هایی که در جوانب پردرخت کوه‌ها حفر می‌شد و با شاخه‌های درختان مسقّف می‌گردید زندگی می‌کردند. در حدود 5000 سال قبل از میلاد مردم غارنشین در فلات ایران زندگی تازه‌ای را آغاز کردند که در تمدن آن‌ها نسبت به ادوار قبل پیشرفت‌هایی مشاهده می‌شود. در این جامعه‌ی بدوی وظیفه‌ی مخصوصی به عهده زن گذاشته شده بود. وی گذشته از آن که نگهبان آتش و شاید اختراع کننده و سازنده ظروف سفالین بود، می‌بایست چوبدستی به دست گرفته در کوه‌ها به جستجوی ریشه‌های خوردنی یا جمع آوری میوه‌های وحشی بپردازد. شناسایی گیاهان و فصل روییدن آن‌ها و دانه‌هایی که می‌آورد مولود مشاهده‌ی طولانی و مداومی بود که زن را به آزمایش کشت و زرع هدایت کرد. ویل دورانت می‌نویسد در اجتماعات ابتدایی قسمت اعظم ترقیات اقتصادی به دست زنان اتفاق افتاده است نه به دست مردان. زنان در آن هنگام که مردان قرن‌های متوالی به شکار اشتغال داشتند به تدریج زراعت را ترقی دادند و هزاران هنر خانگی را ایجاد کردند که هر یک روزی پایه‌ی صنایع بزرگ شده است. جامعه شناسان این دوره را که فرد و اجتماع یک نوع مسؤولیت تعاونی در مقابل یکدیگر داشتند غیر از دوره مادرشاهی، دوران کمون ( دوره آزادی بشر از اسارت‌های اقتصادی) نیز نامیده‌اند. اشتغال و کارایی بالای زنان در این دوران منجر به عدم تعادلی بین وظایف زن و مرد شده است که همین امر اساس بعضی جوامع اولیه که زن در آن‌ها بر مرد تفوق یافته، بوده است. (Matriarcat) در چنین جوامعی و همچنین جوامعی که تعدد شوهران برای زن معمول است زن کارهای قبیله را ادراه می‌کند و به مقام روحانیت می‌رسد و در عین حال زنجیر اتصال خانواده به وسیله زنان صورت می‌گیرد؛ چه زن ناقل خون قبیله به خالص‌ترین شکل خود به شمار می‌رود. «مرگان» دانشمند آمریکایی پس از تحقیقات بسیار به این نتیجه رسیده است که در روزگاران قدیم روابط بشر در داخل قبیله مقیّد به هیچ قاعده‌ای نبوده، به طوری که هر زن به هر مرد و هر مرد به هر زن تعلّق داشته است. مقصود از این که «روابط جنسی بشر مقید نبوده» این است که حدودی که امروز یا در دوره‌ای قبل از دوره‌ی ما برای روابط جنسی بشر دیده می‌شود، وجود نداشته است. فکر زنای با محارم هم وجود نداشت؛ زیرا که نه فقط در ادوار اولیه برادر و خواهر با یکدیگر زن و شوهر بودند بلکه حتی امروز هم روابط جنسی میان والدین و فرزندان در میان عده‌ای از قبایل آلاسکا در مرکز آمریکای شمالی، شیلی و هندوستان مجاز است. در هیچ یک از شکل‌های خانواده گروهی نمی‌توان به تحقیق دانست که پدر فلان فرزند کیست، اما مادرش معلوم است. گریشمن می‌نویسد که این طرز اولویت زن عصر ماتریکال Matriacale یکی از امور مختص ساکنان اصلی نجد ایران بوده و بعدها در آداب اروپائیان فاتح وارد شده است.»[2]

تمدن بشر از زمانی آغاز شد که انسان‌ها به جای سکونت در غارها و جنگل‌ها و یا صحراگردی به شهرنشینی روی آوردند و تشکیل دسته‌ها و گروه‌ها را دادند. در این میان ابداع زبان و خط از مهمترین رخدادهای تمدن بشری محسوب می‌شود. طبیعی است که به موازات آن رشد اندیشه و کسب تجربه افزایش یافته است. در هر صورت اختراع خط ‌آن قدر مهم است که تاریخ به دو قسمت تقسیم می‌کند و دوران قبل از اختراع آن را دوران پیش از تاریخ می‌نامند.[3] سرآغاز دوران تاریخی ایران از تأسیس سلسله مادها می‌باشد و سلسله‌های قبل از آنان را اساطیری دانسته‌اند که شامل پیشدادیان و کیانیان است. کهن‌ترین نشانه‌های تمدن انسانی مربوطه به شهر سوخته در سیستان، تمدن عیلام در خوزستان، تمدن جیرفت در کرمان، تمدن حصار در دامغان، تمدن تپه‌ی سیلک در کاشان، تمدن اورارتو در آذربایجان، تپه‌ی گیان نهاوند و تمدن اقوام کاسی در محدوده لرستان امروزی است. در این فلات بزرگ اقوامی چون عیلامی، لولوبی، کاسپی‌ و غیره نیز زندگی می‌کرده‌اند. در سیر تاریخی ایران به این فاصله زمانی باید اشاره کرد که ساکنان اولیه در سیلک و شوش از 4500 تا 3800 ق.م و تمدن پیش از ایلام در شوش از 3100 پیش از میلاد و اولین آریایی‌ها در ایران از 2000 تا 1500 پیش از میلاد سابقه تاریخی دارند. به یقین در بررسی‌های تاریخی هرچه به گذشته و عقب‌تر برگردیم دچار افسانه و اساطیر خواهیم شد که مبنای اظهار نظر در مورد آن‌ها بر حدس و گمان استوار می‌باشد. درباره قبل از دوران پیشدادیان و کیانیان نیز معتقدند که سلسله‌های جیانیان و یاسانیان بر ایران حکومت داشته‌اند و در همین ادوار است که به علوم کشاورزی و اهلی کردن حیوانات دست یافته‌اند. از بین اسامی برخی حاکمان پیشدادی در ایران به کیومرث، هوشنگ، تهمورث، جمشید، ضحاک، فریدون، ایرج، منوچهر، نوذر، افراسیاب و از کیانیان کیقباد، کیکاووس، کی‌سیاوش، کی‌خسرو، بهمن و داراب می‌توان نام برد.

اصولاً مطالعات تاریخی ما بیشتر مربوط به بعد از تأسیس دولت ماد در ایران است و اطلاعات ما راجع به زمان پیش از مادها بسیار اندک است. از آن جا که همواره تمدن‌هایی در اطراف سرزمین‌های مساعد و منابع مهم آب شکل گرفته است، در سرزمین ایران نیز آثار ظهور این تمدن‌ها را همانند تمدن عیلام در خوزستان می‌توان دید. یکی از ویژگی‌های این تمدن‌های باستانی که در مرکز یا نواحی شمال و شرق شکل گرفته بودند، آن بوده است که به دلیل فاصله‌ی زیاد ارتباط فرهنگی زیاد با هم نداشته‌اند. آگاهی ما درباره تمدن‌های شهر سوخته، جیرفت و بقیه چندان نیست و تنها محدود به داده‌های مبتنی بر حدس و گمان و اساطیر و داستان‌های تاریخی و برخی نوشته‌های آشوریان می‌باشد و به احتمال یقین با تحقیقات جدید اطلاعاتی کافی کشف خواهند شد. از جمله سلسله‌هایی که پیش از ورود مادها فرهنگ و تمدن آن‌ها بر سرزمین ایران تأثیر بسیار داشته است باید از سومریان، اکدیان، بابلیان، آشوریان، عیلامیان و کلدانیان نام برد. هر یک از این سلسله‌ها برای مدت طولانی در فلات ایران حاکم بوده‌اند و فراز و نشیب آنان بر آداب و رسوم این سرزمین غیر قابل انکار است. یکی از این عقاید راجع به نقش و جایگاه زن در تاریخ ایران می‌باشد که سر منشاء آن متأثر از قوانین حمورابی و اندوخته دیگران بوده است. در این میان تحول اساطیر و افسانه‌ها بر مبنای دیدگاه و سلیقه‌ی راویان تغییر شکل یافته است. خانم عنبرسوز در تحلیلی بر سیر تحولات اسطوره به افسانه به این نکته اشاره کرده و معتقد است که با شروع نظام پدرسالاری نقش و نفوذ زنان کاهش یافت و سپس همانند کالایی مبادله می‌شدند و برای حفظ نام و اموال محدودیت‌های شدید بر زنان اعمال گردید و به عنوان ارضای شهوات تلقی شدند: «آن چه سبب شد اسطوره قداست خود را از دست داده و به افسانه و قصه بپیوندد ظهور و ورود نظام پدرسالاری بود که سبب شد کم کم معیارهای ارزش گذشته دگرگون شود و تغییر یابد و این تقدس اسطوره جنبه غیر منطقی و غیر عقلانی به خود بگیرد. لغزیدن اسطوره و رفتن به مرز افسانه سبب تنزل جایگاه زن شد و به واسطه‌ی همین ویژگی بود که بسیاری از داستان‌ها که حقایق را بیان می‌کردند به راحتی با خرافات آمیخته و یا وارد حیطه‌ی افسانه‌های کودکان شدند. در هنگام تبدیل اسطوره به افسانه، اولین قدم، ارزش دینی و قداست ماجرا است که تغییر می‌کند و به تدریج حدف می‌شود. عمق این نابودی و اعتبار دینی آن جایی است که دگرگونی در مفاهیم و عقاید رایج زمان روی می‌دهد و این مهم ریشه در تاریخ اجتماعی دارد. و از آن جا که در این مسیر اسطوره از پشتیبانی ایمان مردم برای قداست خود محروم مانده، اجباراً با عقاید رایج اجتماعی همساز می‌گردد و هر آن چه را که راوی بپسندد منطق معقول و هر آن چه را نپسندد حذف کرده و با استفاده از فن داستانسرایی و به علاوه‌ی ارزش هنری که به آن می‌دهد روایتی داستانی می‌سازد که با وجود تغییراتی که پدید آمده بخش‌هایی در آن ثابت مانده که این همان ریشه‌ی اساطیر را قابل درک می‌کند.

نظام قدرتمند پدرسالار با ظهور خود «خدای همه توان» را جایگزین «زن ایزدان» می‌کند و در مدتی کمتر از هزار سال برهما، یهوه، زئوس و ژوپیتر در کسوت پدران نوع بشر پدیدار شده و مادران از اریکه‌ی قدرت به پایگاهی فرودست نازل می‌کنند و این صحنه بیرون راندن «الهه مادر» توسط «خدا - پدر» انقلابی عالمگیر می‌شود تا جایی که در یونان باستان قدرت مادینه‌ی خورشید خانم کم‌کم نزول یافته و به اختری سرد و سترون یعنی ماه بدل می‌شود و بدین گونه نقش‌ها تغییر می‌کند و یا در عربستان جاهلی همراه با بعثت پیامبر اسلام الهگان لات و عزی که دختران الله بودند منسوخ گشته و پرستشگاه‌هایشان ویران شد و هرگونه قدرت زن با مکر و فسون آمیخته شد و چنین شد که قدرت‌های زنانه را با جادوگری و صفات شیطانی آمیختند و توانایی‌های مثبت و والای او را به خفت و ذلت بدل ساختند.»[4]

با وجود این موارد نقش و نفوذ زنان در تاریخ ایران و حکومت‌ها قدمت چند هزار ساله دارد، اما روایات تاریخی هرچه به گذشته‌های دورتر مربوط باشد از اعتبار کمتری برخوردار هستند و آمیخته با افسانه است. از داستان‌های اساطیری که در ارتباط با زنان است متنوع و زیاد هستند که بیشتر جنبه مذهبی و الهه‌های آسمانی دارند. در این جا به نام چند تن از زنان تاریخی از بعد مذهبی و شاهنامه اشاره می‌گردد که هنوز هم جایگاه خود را در فرهنگ ایران حفظ کرده‌اند.



[1] - تاریخ مستند ایران باستان، میر حسن ولوی، تهران نشر ماهریس، 1397، ص 28

[2] - جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی، تهران قصیده سرا، 1385، صص 29 تا 34

[3] - استاد عبدالعظیم رضایی  در مقدمه‌ی جلد اول کتاب گنجینه تاریخ ایران درباره دستاوردها و اندوخته تمدن‌های اولیه ایران و اختراع خط می‌نویسد: «نوشته‌های استواری در دست است که در هفت هزار سال پیش نیاکان ما فلزات را می‌گداختند و از آن‌ها چیزهایی برای آسایش و آرامش خود می‌ساختند. در ده هزار سال پیش می‌خواندند و می‌نوشتند و نخستین خط دین دبیره را به کار می‌بردند؛ در حالی که در هیچ جای دنیا خواندن و نوشتن نمی‌دانستند. در هشت هزار سال پیش نیاکان ما به پهلوی شعر می‌گفتند که در تمام دنیا بی پیشینه بود و هیچ ملتی از شعر و شاعری کوچکترین آگاهی نداشتند. نا آگاهان پیدایش خط را از سومریان می‌دانند در حالی که سومری‌ها از خط دین دبیره ایرانی خط میخی را پدید آوردند؛ نه این که پیدایش خط از آن‌ها باشد.»

[4] - زن در ایران باستان، مریم عنبرسوز، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ اول، 1390، ص 30

5- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 17

تقسیم بندی دوران تاریخی ایران

دوران‌ تاریخ ایران

 

الف: دودمان‌های دوران باستان

ماد – (آغاز قرن هشتم ق.م. - 550 ق.م) بنیان‌گذار دیاکو و هوخشتره

هخامنشی - (۵۵۹ ق. م. - ۳۳۰ ق. م) بنیان‌گذار کوروش. شهریاران نامی: داریوش بزرگ و خشایارشاه

سلوکیان - (۳۳۰ ق. م. - ۱۲۹ ق. م) بنیان‌گذار سلوکوس یکم

اشکانیان - (۲۵۶ ق. م. - ۲۲۴ م) بنیان‌گذار اشک یکم. شهریاران نامی: مهرداد یکم و اشک سیزدهم

ساسانیان - (۲۲۴ م. ۶۵۲ م) بنیان‌گذار اردشیر بابکان. شهریاران نامی: شاپور یکم، شاپور دوم و انوشیروان

 

ب: دودمان‌های بعد از اسلام

طاهریان - (۸۲۰–۸۷۳ م. / ۲۰۵–۲۵۹ ه. ق. / ۱۹۹–۲۵۲ خ) بنیان‌گذار طاهر ذوالیمینین

صفاریان - (۸۷۵–۹۰۰ م. / ۲۶۱–۲۸۷ ه. ق. / ۲۵۴–۲۷۹ خ) بنیان‌گذار یعقوب لیث

سامانیان - (۸۷۵–۹۹۹ م. / ۲۶۱–۳۸۹ ه. ق. / ۲۵۴–۳۷۸ خ) بنیان‌گذار نصر یکم. شهریاران نامی اسماعیل سامانی و نصر بن احمد

زیاریان - (۹۲۸–۱۰۷۰ م. / ۳۱۵–۴۶۲ ه. ق. / ۳۰۶–۴۴۹ خ) بنیان‌گذار مرداویج پسر زیار. شهریار معروف قابوس بن وشمگیر

بوییان - (۹۳۲–۱۰۴۹ م. / ۳۲۰–۴۴۰ ه. ق. / ۳۱۱–۴۲۸ خ) بنیان‌گذار عمادالدوله علی، شهریار بزرگ عضدالدوله

غزنویان - (۹۹۸–۱۱۶۰ م. / ۳۸۸–۵۵۵ ه. ق. / ۳۷۷–۵۳۹ خ) بنیان‌گذار سلطان محمود غزنوی

سلجوقیان - (۱۰۳۸–۱۱۹۴ م. / ۴۲۹–۵۹۰ ه. ق. / ۴۱۷–۵۷۳ خ) بنیان‌گذار طغرل بیک شهریاران نامی ملکشاه و سلطان سنجر

خوارزمشاهیان - (۱۰۷۸–۱۲۲۰ م. / ۴۷۰–۶۱۷ ه. ق. / ۴۵۶–۵۹۹ خ) بنیان‌گذار انوشتکین غرجه، شهریار معروف سلطان محمد خوارزمشاه

ایلخانیان - (۱۲۵۶–۱۳۳۶ م. / ۶۵۴–۷۳۶ ه. ق. / ۶۳۵–۷۱۴ خ) بنیان‌گذار هولاکوخان

تیموریان - (۱۳۷۰–۱۴۹۸ م. / ۷۷۱–۹۰۳ ه. ق / ۷۴۸–۸۷۷ خ) بنیان‌گذار تیمور گورکانی

صفویان - (۱۵۰۱–۱۷۲۳ م. / ۹۰۶–۱۱۳۵ ه. ق. / ۸۷۹–۱۱۰۲ خ) بنیان‌گذار شاه اسماعیل یکم شهریار نامی شاه عباس یکم

افشاریان - (۱۷۳۵–۱۷۴۸ م. / ۱۱۴۸–۱۱۶۱ ه. ق. / ۱۱۱۴–۱۱۲۷ خ) بنیان‌گذار نادرشاه

زندیان - (۱۷۵۰–۱۷۹۵ م. / ۱۱۶۳–۱۲۰۹ ه. ق. / ۱۱۲۹–۱۱۷۳ خ) بنیان‌گذار کریم‌خان زند

قاجاریان - (۱۷۹۵–۱۹۲۵ م. / ۱۲۰۹–۱۳۴۴ ه. ق. / ۱۱۷۳–۱۳۰۴ خ) بنیان‌گذار آقامحمدخان شهریار نامی ناصرالدین شاه

پهلوی - (۱۹۲۵–۱۹۷۹ م. / ۱۳۴۴–۱۳۹۹ ه. ق. / ۱۳۰۴–۱۳۵۷ خ) بنیان‌گذار رضاشاه

جمهوری اسلامی - (آغاز ۱۹۷۹ م. / ۱۳۹۹ ه. ق. / ۱۳۵۷ خ) بنیان‌گذار روح‌الله خمینی.


 

گذری کوتاه بر جایگاه زنان در تاریخ بخش ششم

– بخش تاریخی

مطالب ارائه شده‌ی تاریخی در متن کتاب به دو قسمت معرفی کوتاه سلسله‌هایی که بر ایران حکومت داشته‌اند و دیگری در مورد نقش زنان دربار و نفوذ حرمسراها در امور سیاسی تقسیم شده است. روشی که در تنظیم سلسله‌ها انتخاب گردید بر مبنای ظهور و سقوط دوران حکومت‌های مشهور می‌باشد. از آن جا که هدف اصلی این تدوین دستیابی به اطلاعاتی در مورد مقام و موقعیت زنان دربار بوده است بنابراین از بیان بعضی دولت‌های محلی و ملوک‌الطوایفی نامی و یا غیر نامی اجتناب گردید. احمد کسروی در بخشی از کتاب شهریاران گمنام درباره حاکمان بی نام و به حاشیه‌ رانده شده‌ی تاریخ ایران می‌نویسد: «باری بی گفتگوست که روشنی تاریخ پس از اسلام ایران بسته به تحقیق تاریخ و داستان همه‌ی خاندان‌ها است که در این مدت در این سرزمین حکمرانی و فرمانروایی داشته‌اند و در این باره هرچه بیشتر تحقیق نماییم بر روشنی تاریخ ما خواهد افزود. ولی افسوس که بیشتری از این خاندان‌ها معروف نیستند و در تاریخ‌هایی که امروز در دست همه است از تازی و پارسی، از خطی و چاپی، هرگز نام برده نشده‌اند. حمدالله مستوفی و میرخواند و حافظ ابرو و سید یحیی سیفی قزوینی و دیگران که به گمان خود تاریخ عمومی نگاشته‌اند و از آدم و حوا آغاز سخن می‌نمایند از فرمانروایان پس از اسلام ایران جز بیست و اند خاندان معروف و به نام را یاد نمی‌کنند. تاریخ‌های خصوصی هم که در دست است بیشتر درباره همین خاندان‌ها است؛ دیگران که صد خاندان بیشترند از قلم این مورخان افتاده و از یاد خوانندگان فراموش شده‌اند. از جمله سه خاندان جستانیان و کنکریان و سالاریان که هر سه دیلمی می‌باشند و دیگر روادیان آذربایگان و همچنین درباره شدادیان اران است.»[1]

در سیر زندگی پادشاهان درمی‌یابیم که ارکان مهمی چون جنگ، استبداد و زنبارگی در سراسر عمر آن‌ها پایدار بوده است. از بین این اصول ثابت و پایدار تنها جنگ‌ها امکان فروکش داشته‌اند وگرنه خودمحوری، زنبارگی و غلامبارگی آنان در زمان صلح افزایش هم یافته است. از آن فراتر به هنگام قراردادهای صلح شاهد آن هستیم که رد و بدل شدن دختران به عنوان ضمانت اجرایی امری عادی به شمار آمده‌اند. با تحقیقی کوتاه می‌توان دریافت که اکثر جنگ‌ها فقط به خاطر مقابله با دشمنان شروع نشده‌اند، بلکه در بسیاری موارد توسط افرادی چون کوروش تا شاه عباس صفوی به خاطر تمایلات زن طلبانه شکل گرفته‌اند. خانم حجازی در روایتی می‌نویسد: «یکی از خونین‌ترین و بد فرجام‌ترین تمایلات زن طلبانه مبتنی بر میل به جمع مال و افزایش قدرت و فتح و سلطه جویی و فتح و گشایش مرزهای جدید، خواستگاری کوروش از تومی ریس Tamiri  ملکه ماسگت Massagetae می‌باشد که بعد از فوت شوهر بر قوم ماساژت حکومت می‌کرد. تومی ریس که قصد کوروش را از این پیشنهاد (درخواست ازدواج) درمی‌یابد و به او جواب رد می‌دهد و کوروش خشمگین سپاه بسیج کرده به سرزمین او حمله‌ور می‌شود. و سرانجام بنا به بعضی از گزارش‌ها گل سرسبد ایرانیان بر روی زمین درمی‌غلتد.»[2]

باستانی پاریزی سطحی گسترده‌تر در همین رابطه می‌نویسد: «به قول ویل دورانت از 3421 سال تاریخ مدون که در تمدن بشری ثبت شده فقط 268 سال آن بدون جنگ گذشته است و من ضمن نقل این مطلب توضیح یک سیاستمدار بزرگ را هم آورده‌ام که تازه در همین اوضاع و احوال هم صلح نبوده است، چیزی مگر فاصله میان دو جنگ که فقط اسمش صلح بوده است. یوسف نام نهادند و به گرگ دادند. حالا باید این نکته را بیفزاییم که آن 268 سال صلح هم اگر درست دقت کنیم همان سال‌هایی است که بعضی پادشاهان زن بر گوشه‌هایی از نواحی زمین حکومت داشته‌اند، مثل همان بلقیس و همان بوران دخت و ترکان خاتون و پادشاه خاتون که در پنجاه سال حکومت آنان، حتی یک جنگ کوچک هم در کرمان رخ نداده. حالا آن مرد سالاری و حکومت مردانه کاش لااقل برای خود آن حکام نان و آبی داشت و صلح و آرامشی به وجود می‌آورد. شکارچی گفت پوست پلنگ بپوش میمنت دارد، خریدار گفت بر پشت صاحب اصلی‌اش چه قدر میمنت داشت که برای من خریدار دست دوم داشته باشد.

ای هما، بر سر ما خاک نشینان مگذر             سایه‌ی بال تو بد نامی دولت دارد

متأسفانه باید عرض کنم که تمام آن مرد وارثان و آن پادشاهان که سوراخ سمبه‌های تاریخ را گرفته‌اند عموماً اسیر و برده و بنده‌ی زنان بوده‌اند و آن قدر هم اسیر بوده‌اند که من همیشه میل داشتم فصلی تازه به عنوان جای پای زن در تاریخ باز کنم، زیرا حوادث بزرگ و کوچک عالم را وابسته به مسائل مربوط به زنان می‌دانم و این تنها مربوط به پادشاهان کثیرالنکاح نیست. پادشاهانی مثل حضرت سلیمان علیه‌السلام که سیصد زن حرّه داشت. شبی به خاطر آورد که در یک شب با همه‌ی این‌ها..... هم نمی‌خواهم پرونده خسرو پرویز را از بایگانی راکد بیرون بیاورم و دوباره باز کنم که به قولی دوازده هزار زن در شبستان او بودند از بنده و آزاد و در شبانه روز شصت بار.... و حالا کل این ارقام را نپذیریم، قول کریستین سن را باید پذیرفت که سه هزار زن در حرم داشت.»[3]

همان گونه که قبلاً نیز گفته شد یکی از اهداف اصلی این مجموعه بررسی و دستیابی به اطلاعات در مورد نقش زنان در تاریخ سیاسی ایران می‌باشد. تاریخی که کاملاً مردسالار بوده و توده‌های مردم که هیچ، حتی زنان دربار هم در مقابل قدرت نا محدود پادشاهان ارزشی نداشته‌اند. اصولاً به هنگام مطالعه‌ی تاریخ در ذهن هر فرد تصویری ایجاد می‌شود که به طور نا خودآگاه مطالب آن را در بهترین حالت با زمان خودش ارتباط می‌دهد. برای درک بهتر از محتوای تاریخ باید توجه داشت که این حوادث در چه محیط و فضایی اتفاق افتاده است. به طور کلی در طول تاریخ نمی‌توان تفاوتی بین حوادث دربار حاکمان قائل شد، زیرا مفاهیم قتل و جنایت شامل زمان نیستند. بر این اساس در یک سیستم استبداد و خودمحور نمی‌توان تفاوتی بین جنایات آشوریان تا عصر حاضر پیدا کرد؛ چه بسا که در زمان صفویه و قاجاریه بدتر از آن هم وجود داشته است و با کوچکترین بهانه زنان و فرزندانشان نابینا و یا به قتل رسیده‌اند. در اثر وجود چنین شرایط و محیطی بوده است که حکومت‌هایی چون هخامنشیان بر اثر بی تدبیری برخی شاهان و همچنین با توطئه و رقابت زنان حرمسرا نابود شده‌اند. در رابطه با قدرت نامحدود پادشاهان و ستمی که نسبت به زنان و قتل‌های بی صدا انجام داده‌اند به یک مورد از دوران باستان اشاره می‌گردد. «زنان تنها بازیچه‌ی کامرانی نبوده‌اند، طبق شواهد تاریخی به کمترین و کوچکترین بهانه دستور قتل آن‌ها صادر شده و یا خود مردان رأساً اقدام به کشتن می‌کرده‌اند و یا توطئه‌ی قتل همسر خود را می‌کشیده‌اند. هرودوت روایت می‌کند که کمبوجیه پسر و جانشین کوروش مرض صرع داشت و به علت ناکامی‌های چندی در امر کشورگشایی (ماجرای صحرای حبشه) مرض او شدت یافت و گرفتار حالت جنون شد و سفاکی‌های زیادی از او سرزد که از جمله کشتن خواهرش رکسانا (روشنک) است. گویند که چون رکسانا بر مرگ برادر دیگرش بردیای دروغین اشک ریخت، کمبوجیه آن چنان لگدی به شکمش وارد ساخت که جا به جا فوت کرد. در مورد دیگر خشایارشاه همسر خویش وشتا را که جمیل و زیبا بود، بکشت، زیرا که شاه گفته بود بی پرده درآید که مردم او را ببینند و جلالت و جمال وی را بشناسند و او نپذیرفت و شاه او را بکشت.

قدرت سیاسی و میل به اقتدار و در دست گرفتن حکومت و استبداد رأی آن چنان بوده است که حتی مادر از دسیسه‌ی فرزند جان سالم به در نمی‌برده است. آمنیتس برادرزاده اردشیر سوم از حاکم هراکلیه، دیونیسوس، سه فرزند پیدا کرد پس از آن که فرزندان او دو پسر و یک دختر به سن رشد رسیدند مادرشان حکومت را به آن‌ها سپرد و در دژی که به نام خود ساخته بود و به مسافت بیست میل انگلیسی از هراکلیه دور بود ساکن گشت. فرزندان نا اهل از چنین مادری بهره‌مند نشدند و پس از آن که به حکومت رسیدند بنای ظلم و آزار رعایا را گذاشتند و سرانجام مادرشان را نیز کشتند. جان و زندگی زن، موجودی که مادر، همسر و خواهر بوده است پشیزی در برابر معیارهای مادی زر و زور و تجمل ارزش نداشته و به راحتی بی جان می‌گردیده است. بی ارزشی حاکم بر چنین موجودی طبعاً او را به صورت عروسکی بازیچه‌ی دست می‌ساخته که فوج فوج آنان را به همدیگر هدیه می‌داده‌اند. در چنین محیط پر اقتدار مردانه، زنان چون تخته پاره‌ای اسیر امواج دست به دست گشتن از مغلوب به فاتح و اسیر هوی و هوس‌های پر تلاطم مردانه بودند. آنان برای حفظ موجودیت و بقا و چند صباح بیشتر در رفاه و قدرت به سر بردن و دور از بلا زیستن خود نیز مطابق قانونی که بر جنگل حکمفرماست به دسیسه چینی، توطئه و قتل و جنایت و ارتکاب همان رذایل مردانه می‌پرداختند و به عنوان مثال رکسانا بلافاصله پس از مرگ اسکندر، ستاتیره و خواهرش را به سفر بابل اغوا کرد و هر دو را امر به کشتن داد. آمسترسیس برای یک پیراهن، جاری خود را مثله می‌کند و دودمان او را برمی‌اندازد. پروساتیس پس از بر ملا شدن توطئه‌ی دامادش بر علیه دخترش آمسترسیس، تمام خانواده‌ی دامادش تریتیوخمس را تکه تکه می‌کند.»[4]

در چنین محیطی که توصیف گردید دسیسه چینی زنان امری طبیعی است و آنان برای رسیدن به جایگاه ممتاز بر علیه هر رقیبی مبارزه خواهند کرد. دوران هخامنشیان را می‌توان دوره‌ی استیلای حرمسرا بر ساختار سیاسی حکومت به شمار آورد که این روند تا دوران قاجاریه ادامه داشته است. زنبارگی هخامنشیان را به خاطر مورخان یونانی می‌توان در پرده‌ی ابهام قرار داد، ولی روایات دوران ساسانیان، صفویان و قاجاریه را چگونه می‌توان انکار کرد؟ مگر نه آن است که زنان ابزاری بیش برای اهداف سیاسی یا نمایش شکوه و تجمل حاکمان و ثروتمندان نبوده‌اند. برای این نوع ازدواج‌های سیاسی و مهریه‌های سنگین ابتدا و پایانی نمی‌توان تصور کرد، زیرا همیشه وجود داشته‌اند. مثلاً «بعد از عروسی مأمون با بوران دخت، دختر حسن بن سهل سرخسی و مخارج کلان عروسی او که در تاریخ نظیر ندارد. داستان مبادلات زن و شوهری طغرل سلجوقی با دختر خلیفه عباسی معروف است و باز می‌دانیم که ارسلان خاتون معروف به خدیجه دختر داوود چغری بیک بود که طغرل عموی دختر، او را به خلیفه عباسی عقد بست و صداق این زن صد هزار دینار بود. چون خطبه ازدواج خواند خلیفه گفت قد قبلنا هذا النکاح به هذا الصداق و از آن روز به بعد رسم شد که زنانی را که برای خلفا عقد می‌بستند صد هزار دینار برای آنان صداق می‌نهادند.»[5] و در تاریخ معاصر به ازدواج دختر فتحعلی شاه قاجار به نام شیرین جهان خانم چهار ساله با مهدیقلی خان هفت ساله و امثال آن می‌توان اشاره کرد.



[1] - مقدمه کتاب شهریاران گمنام، احمد کسروی، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم 2535

[2] - جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی، تهران قصیده سرا، 1385، ص 81

[3] - گذار زن از گدار تاریخ، دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ناشر کیانا، چاپ اول، 1382، ص 224

[4] - زن به ظن تاریخ، جایگاه زن در ایران باستان، بنفشه حجازی (فراهانی)، نشر شهر آشوب، 1370، منتخبی از صفحات 91 تا 94

[5] - گذار زن از گدار تاریخ، دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ناشر کیانا، چاپ اول، 1382، ص 71

6- نقش زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1403، ص 12

جایگاه تاریخی زنان در ادبیات بخش پنجم

 

ج: ادبیات

متأسفانه در آثار نظم و نثر نیز انتقاد و بدبینی نسبت به زنان بر نکات مثبت غلبه دارد و این امر به قشرهای جامعه هم سرایت کرده است، در صورتی که این انتقادها برخلاف آفرینش جهان که برپایه‌ی دو جنسی استوار گشته در تضاد می‌باشند. زن و مرد دو موجود متفاوت و نیازمند به یکدیگر خلق شده‌اند که عامل بقا و استمرار نسل آدمی به وجود آن‌ها بستگی دارد و در حاشیه راندن زنان چیزی جز اثبات خودمحوری مردان نمی‌باشد. اصولاً قضاوت در مورد زنان گوناگون و اغلب متضاد است، گاهی او را فرشته‌ی رحمت و دریای عاطفه و مهر و مظهر عشق می‌نامند و گاهی او را شیطان و عفریت طبیعت توصیف کرده‌اند. چنین به نظر می‌رسد که تمام این گفتار در حرف باقی مانده و از نظر رفتار و عمل جایگاهی ندارد. به یقین برداشت ذهنی زنان و مردان از روابط اجتماعی وابسته به چگونگی تعامل طرفین خواهد بود. چنان که بسیاری از مردان بر این نکته تأکید دارند که تمام پیشرفت خود و خانواده را مدیون شریک زندگی هستند و گاهی نیز عکس این قضیه وجود دارد و زنان عامل بدبختی و سرنوشت نومیدانه‌ی خود را به خاطر شوی ناهنجار می‌دانند. چنان که خانمی گوید:

عمری به امید  سازگاری   کردم شو کردم و انگار که کاری کردم

شو بود؟ نه، دام بود و غافل بودم         یک عمر تمام،  دامداری  کردم»[1]

بر اساس همین مطالب کوتاه می‌توان نتیجه گرفت که فرودستی زنان در جوامع امری طبیعی نبوده است، بلکه ساخته و پرداخته‌ی عوامل دیگر می‌باشند. سید احمد حسینیا در تحلیلی که بر شخصیت زنان انجام داده‌اند در مقدمه کتاب خود می‌نویسد: «عده‌ای از مردان در مورد زن دیدگاه منفی دارند، البته دیدگاه منفی و خرده‌گیری آنان ممکن است چندان جدّی هم نباشد، چون این خرده‌گیری‌ها جنبه‌ی طنز و شوخی دارد. این عده تظاهر می‌کنند که مخالف زن هستند، ولی در حقیقت آن‌ها هم مثل سایرین از زن خوششان می‌آید. این عده چون نخواسته‌اند یا نتوانسته‌اند با تعریف و تملق دل زنان را به دست آورند، می‌خواهند با سر به سر گذاشتن آنان در قلبشان جایی برای خود باز کنند.»[2]

به هر صورت در تاریخ قرون گذشته کمتر اثری از شکوفا شدن هویت زنان می‌توان پیدا کرد و اکثر قوانین و احکامی که از سوی صاحبان قدرت در مورد زنان ارائه شده است رگه‌هایی در جهت حفظ جایگاه مردسالاری دیده می‌شود و در اثر تکرار چنان در روح ما حک شده‌اند که بسیاری از آن‌ها را قواعد ذاتی و فطری می‌پنداریم. بنابراین نباید تصور شود که زنان به صورت ذاتی کم‌توان‌تر و کم استعدادتر از مردان می‌باشند. خانم شبنم عظیمی نژادان در مقدمه کتاب خود یکی از عوامل مهم این دیدگاه را در فرهنگ گذشته می‌داند و برای برداشتن فاصله‌ها بین عقاید زنان و مردان در یک نتیجه‌گیری کلی و به نقل قول می‌نویسد «اما آن چه قابل تعمق است و باید حتماً مورد توجه قرار گیرد این نکته‌ی اساسی است که ذات زنانه به عنوان چیزی مستقل از تاریخ و فرهنگ جامعه قابل تصور نیست، ماهیت و ذات زن بودن تا زمانی که به وسیله‌ی گفتمان مردانه در جامعه ساخته شده است، ماهیت و ذات زنانه نیست و بیش از این هم نمی‌توان سخنی گفت. ذات و ماهیت زنانه تنها وقتی که زنان آزادی لازم برای ایجاد آن را داشته باشند، پدیدار خواهد شد. اما آن چه امروز هست محصول انقیاد و گفتمان غیر زنانه است. تنها با امکان از میان بردن انقیاد است که امکان تشکیل فرهنگ، زبان و ذهنیت زنانه فراهم خواهد آمد و تنها در این صورت است که تفاوت جنسی آشکار خواهد گشت.»[3]

همان گونه که قبلاً نیز گفته شد این وضعیت زنان در کشورهای آسیایی و شرقی به مراتب بدتر از سایرین بوده است و به عنوان مثال، به اندازه طول پاهای زنان توجه خاص داشته‌اند که بیش از 9 سانتی متر نباشد. به طور کلی در اکثر جوامع ستمگری‌‌‌‌ و فجایعی نسبت به زنان انجام گرفته که روی تاریخ بشری را سیاه کرده است. در کنار این مسائل تعداد بیشماری از آثار نظم و نثر وجود دارد که در محتوای آن نقد رفتار ناهنجار مردان در مقابل کنش و رفتار زنان بسیار جزئی و ناچیز است. چنان که مولوی می‌گوید:

هر بلا کاندر جهان بینی عیان             باشد از شومی زن در هر مکان

با توجه به همه‌ی فرافکنی‌ها نکته‌ی جالب آن است که در ورای تمام مطالب طنزآمیز که زنان را با صفات ضعیفه، پا شکسته، مادر بچه‌ها، ناقص العقل، والده‌ی آقا، لچک به سر، عورت، گیس بریده، عیال، عجوزه، باجی، خاتون، و غیره می‌خوانند، تأثیری در تعامل اجتماعی نداشته و قریب به اتفاق مردان برای شخصیت زنان احترامی ویژه قائل هستند. البته در این جا سخن از فرهنگ غالب است، وگرنه آثار مکتوب نسبت به رعایت حقوق و مقام زنان کم نیستند و یکی از موارد آن شاهکار ماندنی و بی نظیر فردوسی که حیات بخش زبان فارسی هستند، می‌باشد. در رفتار اجتماعی باید به فرهنگ غالب جامعه توجه داشت و برای نمونه می‌توان گفت که مردم حتی در نامگذاری فرزندان خود که شباهتی با افراد خائن داشته باشد دوری می‌جویند. در اثر گرانبهای فردوسی اسامی زیبای ایرانی از جمله هوشنگ، کیومرث، سیامک، فریدون، ایرج، منوچهر، کیخسرو، تهماسب، کاووس، سیاوش، لهراسب، اردشیر، بابک، ساسان، به آفرید، اسفندیار، بیژن بهمن، جمشید سهراب، رستم، آبتین، کاوه، بهرام، فرهاد، رودابه، سودابه، فرنگیس، تهمینه، گرد آفرید، منیژه، هما، کتایون و غیره وجود دارند که هنوز هم طراوت و شادابی خود را در فرهنگ ما حفظ کرده‌اند.

برای آن که به جامع بودن فرهنگ ضد زنانه در نظر ادبا و سیاستمداران اشاره‌ای شده باشد به گزیده‌ای از آن‌ها و همچنین ضرب‌المثل‌های رایج در جهان روایت می‌گردد. امید است که در جوار فناوری‌های جدید و حذف مرزهای فکری به ره‌آورد آزادی و احترام به عقاید دیگران دست یابیم. ضرب‌المثل‌های معروف جهان عبارتند از: ایرانی = اسب و زن و شمشیر وفادار که دید؟ زن بلاست ولی هیچ خانه‌ای بی بلا نباشد! از سگ خفته و دیوار خراب و زن سلیطه حذر کن. چینی = اسب بی لگام و زن بی ادب انسان را به نابودی می‌کشد. پسرت را در اتاق و زنت را در بستر نصیحت کن. چنان که حباب می‌ترکد زن راز را افشا می‌کند. روسی = نه جوجه را مرغ می‌نامند و نه زن را انسان. زن دو روز عزیز است، روزی که به خانه‌ات می‌آید و روزی که به خاک سپرده می‌شود. آلمانی = آن جا که زن حکومت دارد شیطان سرپیشخدمت است. زن شکل فرشته و قلب افعی و شعور خوک دارد. کاری که شیطان از عهده‌ی او بر نیاید زن انجام می‌دهد. امریکای = زن و هندوانه را هیچ گاه نمی‌شود شناخت. فرانسوی = زن و کشتی همیشه در معرض واژگون شدن هستند. ژاپنی = زبان زن مثل خنجر است که هرگز زنگ نمی‌زند. چک‌ها = محال است که سگ را از عوعو کردن و خروس را از قوقولی کردن و زن را از غُرغُر کردن باز داشت. سوئدی = شب و زن و عشق مرد را به اشتباه می‌اندازد. یوگوسلاو = به محصولت تا به انبار نریزی و به زنت تا در گورش نسپاری اعتماد مکن. فنلاندی = در خانه نه شاخ بز لازم است و نه ثروت زن. گرجی = اگر زن خوب بود خدا هم یکی برای خودش درست می‌کرد. نروژی = زن ابتدا کنیز، بعداً رفیق، در آخر آقا بالاسر است. زن قبل از عروسی می‌گرید و مرد بعد از آن. انگلیسی = زن شرّی است مورد نیاز. زن در 10 سالگی فرشته، در 15 سالگی طاهره، در چهل سالگی ابلیس و بعد از آن عفریته است. فکر زن و باد زمسانی اغلب متغیّرند. زن چون بادنمای کشتی است به هر طرف که باد آید متمایل می‌شود. زن هر وقت بخواهد می‌گرید و هر وقت بتواند می‌خندد.

جملات سیاستمداران و نویسندگان عبارتند از: ناپلئون = مردی که به زنش اجازه می‌دهد که بر او فرمانروایی کند احمق است. (خود وی آلت دست زنش ژوزفین بود.)  ماریو نمایشنامه نویس معروف فرانسوی = وقتی کسی با من از زن خوب و مهربان و از عشق خود نسبت به چنین زنی صحبت می‌دارد برای من چنان است که دیو آشفته‌ای از افعی زهرناکی با من سخن براند و بگوید چه زیبا و دلفریب است و مایه‌ی سعادتمندی اوست که چنین جانوری او را نیش زده است.  لارشفوگو = آن قدر که احساسات و اوهام در زنان اثر دارد، امور معقوله مؤثر نیست.  نیوتن = خوشبخت‌ترین زن کسی است که مرد را بعد از ازدواج بهترین مرد جهان کند.  ولتر =  زن دام شیطان و شوم‌ترین مخلوق است.  برناد شاو =  ازدواج کتابی است خسته کننده با یک مقدمه‌ی زیبا.  اگوست کنت =  قلب زن پرتگاهی است که هیچ کس عمق آن را نمی‌تواند، ببیند.  شکسپیر = یک زن چیزی جز شوهر نمی‌خواهد، ولی وقتی که به او رسید همه چیز می‌خواهد.  داستایوسکی = زنان به خوبی مردان می‌توانند اسرار را حفظ کنند، ولی به یکدیگر می‌گویند تا در حفظ آن شریک باشند.  سولون = زن موجودی است که اگر مرد او را به زوجیت اختیار کند پشیمان است و اگر اختیار نکند باز هم پشیمان است.  لقمان حکیم = چهار چیز است که بقا ندارد: تقرّب سلطان، زهد زاهدان، نصیحت حاسدان، قول و پیمان زنان.  گی دو ماپاسان = زن ممکن است از طلا و جواهر سیر شود، ولی از شنیدن تعریف و تحسین این و آن درباره‌ی خود هرگز سیر نخواهد شد.  لامارتین = زن کتابی است که خداوند جلد آن را تزیین نمود تا جلب توجه شود؛ مرد مقدمه‌ی آن را نوشت تا مانند شکوفه‌های بهاری دلفریب گردد و شیطان فصول آن را نوشت و اما این فصول چیزی جز نیرنگ و اندوه نبود.  انیشتن = پی بردن به اسرار اتم برای من آسانتر از درک مکنونات یک زن است.  شوپنهاور = زن جانوری است که مویش دراز و فکرش کوتاه است.  اسکاروایلد = تنها ایرادی که می‌توان به مردان گرفت این است که از زنان ایراد می‌گیرند، زیرا وقتی موجودی سراپا ایراد است دیگر در صدد اصلاح او برآمدن احمقی است.



[1] - گذار زن از گدار تاریخ، دکتر محمد ابراهیم باستانی پاریزی، ناشر کیانا، چاپ اول، 1382، پاورقی صفحه 57

[2] - مقدمه کتاب راز آشکار، تحلیل روانی، اجتماعی زن، احمد حسینیا، ناشر مؤسسه فرهنگی انتشاراتی، 1380، ص 7

[3] - زن، معمار جامعه‌ی مردسالار، شبنم عظیمی نژادان، نشر اختران، چاپ اول 1384، ص 19

4- گذری بر نقش سیاسی زنان دربار در تاریخ ایران، علی جلال‌پور،انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، ص 10