پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

میرزا آقا خان نوری و مهد علیا

میرزا آقا خان و مهد علیا

«میرزا نصرالله‌خان نوری معروف به میرزا آقا خان و ملقّب به اعتماد‌الدّوله، صدر اعظم ناصرالدّین‌ شاه متولّد 1222 ه.ق. پسر میرزا اسدالله لشکرنویس ‌باشی بوده. در سن 20 سالگی پس از درگذشت میرزا اسدالله پدرش ابتدا لشکرنویس و بعد لشکرنویس‌ باشی شد. چون جوانی با هوش، با استعداد، چرب زبان، پررو، حاضر ‌جواب، موقع شناس و پشت هم انداز بود و از هیچ چیزی هم باک نداشت.[1] در زمانی که محمد شاه ناخوش و علیل بود میرزا آقاخان با جهان‌ خانم مهد علیا روابط سرّی پیدا می‌کند و حاجی میرزا آقاسی، صدر اعظم وقت از روابط او با خانم مطلّع می‌گردد. در سن 40 سالگی با حاج میرزا ‌آقاسی درافتاد و به امر حاجی پانصد چوبش می‌زنند و تا حاجی بر سر کار بود میرزا آقا خان هم در تبعیدگاه خود در کاشان به سر می‌برد تا این که محمد شاه فوت کرد و مهد علیا تا آمدن ناصرالدین شاه خودش نایب‌السّلطنه شد. میرزا آقا خان که با خانم از سابق سر و سری داشت و خانم وعده‌ی صدارت به او داده بود به تهران آمد و در خانه‌ی مهد علیا منزل کرد و همین که امیرکبیر به تهران آمد میرزا آقا خان را مؤاخذه کرد که چرا بدون اجازه از کاشان به تهران آمده و امر کرد که به کاشان برگردد؛ ولی به دلیل ارائه ورقه‌ی تابعیّت انگلیس به شرط آن که با کسی ملاقات و مراوده نداشته باشد. در تهران ماند و پس از قتل امیرکبیر مشکل تابعیّت انگلیس جهت صدر اعظم شدنش بود که آن نیز اصلاح شد و به وزارت رسید و زن وزیر مختار انگلیس در تألیف خود می‌نویسد: میرزا آقا خان عریضه‌ای به شوهرم نوشت که چون صدر اعظم ایران می‌شوم استدعا دارم فعلاً مرا از تابعیّت دولت انگلیس معاف بفرمائید. شوهرم در حاشیه‌ی عریضه‌اش مرقوم داشت افتخار تابعیّت دولت انگلیس بیشتر از تاج کیان است. میرزا آقاخان نوری برای قبول صدارت دو عهد از شاه گرفت یکی اعدام میرزا تقی‌ خان و یکی امنیّت جانی در موقع عزل برای خودش و در مدّت صدارت میرزا تقی‌ خان همیشه انتظار مقام او را می‌کشید. سرانجام در سن 47 سالگی پس از از بین بردن میرزا تقی‌ خان امیرکبیر به جای وی صدر اعظم شد و مدّت 7 سال صدارتش طول کشید. میرزا آقا خان آن قدر حیله‌گر بود که در آن زمان در میان مردم چنین شهرت داشت که شیطان تا پس قلعه می‌آید و از آن جا می‌پرسد که میرزا آقا خان در تهران است؟ جواب می‌دهند بلی شیطان جواب می‌دهد جایی که میرزا آقا خان هست من راه ندارم. یا باید جای او باشد یا جای من و بر می‌گردد.

مهدی بامداد می‌نویسد: به نظر من خائن‌تر از تمام صدر اعظم‌ها و وزرا در دوره‌ی قاجاریه و مشروطیت یکی میرزا آقا خان نوری و دیگری وثوق الدّوله است که بایدآنان را سلطان‌الخائنین و رئیس‌الخائنین لقب داد. در رأس خیانت‌های میرزا آقا خان نوری علاوه بر قتل میرزا تقی ‌خان امیرکبیر نقش او در معاهده‌ی پاریس می‌باشد که به موجب این معاهده قسمت اعظمی ‌از پیکر ایران که هزاران سال از حیث تشکیلات جغرافیایی، نژادی و زبانی و هم‌ کیشی جزء لاینفک ایران بوده، جدا شده و دولت ایران به نمایندگی صدر اعظم خیانت‌کار خویش از تمام حقوق حقّه‌ی خود به موجب معاهده‌ی مزبور به کلّی صرف نظر کرده است. پس از عقد این معاهده و خیانت بزرگ به ملّت ایران میرزا آقا خان یک سال و نیم دیگر در سر کار بود و چون بیگانگان او را برای اجرای برنامه‌ی مخصوصی روی کار آورده بودند آن برنامه هم تماماً به وجه احسن انجام شده بود و دیگر به وجود او احتیاجی نبود در 20 محرّم 1275 ه.ق. از صدارت معزول شد.[2]

میرزا آقا خان در 12 شوال سال 1281 ه.ق. در قم درگذشت. نعش وی را هم به عتبات برده و در خارج از کربلا دفن کردند و از قرار معلوم در موقع توسیع خیابان‌های شهر کربلا قبرش توی خیابان و در معبر عام افتاده و فعلاً معلوم نیست که در کجا می‌باشد.»[3]



[1] - مهدی بامداد در پاورقی صفحه 364 جلد چهارم کتاب خود به نقل از قول میرزا آقاخان می‌گوید: معروف است که به ضرورت ریش خودم را در کون خر می‌کنم. چون کار گذشت بیرون می‌آورم، می‌شویم و گلاب می‌زنم.

[2] - فرّخ‌خان را انگلیسی‌ها در پاریس آبستن کردند و برای میرزا آقا خان هم معادل یک کرور تومان لیره انگلیسی فرستادند وقتی که معزول شد ناصرالدین شاه فرستاد داراییش را ضبط کردند. چنین شهرت کردند که لیرها، مس مطلاّ بوده است.  پاورقی - ص 373 جلد چهارم شرح حال رجال ایران

[3] - خلاصه‌ی صص 363 تا 369 - شرح حال رجال ایران - جلد چهارم - مهدی بامداد

4 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 228

 

میرزا آقا خان نوری و سهل انگاری امیر کبیر

میرزا آقا خان نوری و سهل‌انگاری امیرکبیر

از آن جا که آقاخان نوری در وابستگی به اجانب و توسعه‌ی فساد درباری و قتل امیرکبیر و غیره نقش اساسی داشته است لازم است که شرح حالی از وی ذکر گردد. ایشان در رأس خیانت‌کاران قرار دارد و انگلیسی‌ها نیز پس از مرگ محمد شاه هیچ ‌گاه او را تنها نگذاشته و همیشه به طور علنی از او حمایت کرده‌اند. چنان‌ که روایت شده است «پس از مرگ محمد شاه سفارت انگلیس بی‌درنگ در صدد بازگرداندن میرزا آقاخان نوری برآمدند. او دو سال پیش به دستور شاه چوب مفصلّی خورده و از وزارت لشکر معزول گردیده بود و با برادرش میرزا فضل‌الله در تبعیدگاه کاشان به سر می‌برد. اکنون خواستند پیش از ورود شاه به پایتخت زمینه‌ی صدارتش را بچینند. کاردار انگلیس از مهد علیا تقاضای کتبی کرد که به میرزا آقاخان اجازه‌ی بازگشت داده شود. چه به عقیده‌اش این شخص در خدمت‌گزاری با تجربه‌ی لایقی است که خدمت او برای ایران ضروری می‌باشد. مهد علیا بدون درنگ در حاشیه‌ی نامه‌ی فرانت امر به مراجعت میرزا آقاخان صادر کرد. میرزا آقا خان در ابتدا چنان صواب شمرد که نخست شارژ دافر دولت انگلیس را دیدار کند و از آن جا به دربار شود تا امرا بدانند که اگر با او طریق مخاصمت سپرند دولت انگلیس به خصمی ایشان چنین خواهد کرد. امیر که به پشتیبانی سفارت انگلیس و مهد علیا از میرزا آقاخان آگاه بود و هنوز مقام خویش را کاملاً استوار نمی‌دید مصلحت ندانست امر کتبی مهد علیا را نقض کند و میرزا آقاخان را از دربار براند و دست او را از هر کاری کوتاه بسازد. پس وی را پیش کشید، امّا خدمت عمده‌ای به او ارجاع نکرد و خبری از وزارت لشکر او نبود. میرزا آقاخان در کاغذی که به برادرزاده‌اش نگاشته وضع خود را در یک سال اوّل صدارت میرزا تقی‌خان تشریح کرده است و می‌گوید صلاح خود را نمی‌دانم اسم یک نوکر و یک لشکرنویس را به زبان بیاورم. دست کشیدم از وزارت لشکر، اسم ببرم احترام خشکه دارم. ...به خدمات بی سر و ته می‌روم. امّا رفته رفته نفوذی پیدا کرد و به تلقّین شیل امیر او را واسطه‌ی رساندن پیام‌های خود به سفارت انگلیس قرار داد. از این جا بود که بست و بند خود را با سفارت محکم‌تر کرد و برحمایت مهد علیا از او نیز افزوده گشت. امیر غفلت بزرگی کرد و خطای جبران ‌ناپذیری مرتکب شد؛ اگر در آغاز از راه اندیشی مجبور گردید با میرزا آقا خان نوری از در مجامله درآید؛ می‌باید پس از آن که قدرت را به دست آورد او را براندازد. در سیاست هرگاه قدرت صالح به جا و درست اعمال نگردد ریشه‌ی خود را می‌سوزاند. امیر این کار را نکرد و به خود و به ایران صدمه‌ی عظیم زد. در گزارش‌های وزیر مختار انگلیس بار‌ها می‌خوانیم که میرزا آقا خان نوری اسرار سیاسی دولت را در امور داخلی و همچنین گفت‌وگوهای امیر را با سفارتخانه‌های خارجی به طور محرمانه به سفارت انگلیس در تهران خبر می‌داده است. شرحی که شیل به پالمرستون داده قابل تأمّل است چون میرزا آقا خان آدم ناقلا و نیرنگ بازی است. امیرنظام از او بدش می‌آید و بعید نیست که روزی به دست‌آویزی او را توقیف و محبوس گرداند و اموالش را ضبط دولت کند. هر آینه چنین چیزی اتّفاق افتاد ضربه‌ی سختی به حیثیت و شهرت سفارت انگلیس در تهران وارد خواهد آمد. در این صورت وظیفه‌ی خود می‌دانم که به پشتیبانی میرزا آقا خان برخیزم و مانع رنج و آزار وی گردم. البّته در این باره از هیچ اقدامی ‌قصور نخواهم ورزید. از امیر هیچ وقت چنین کاری دست نزد و وجهه‌ی نظر شیل نسبت به امیر در این مورد مانند موارد بسیاری دیگر به کلّی غلط بود.»[1]



[1] - خلاصه‌ی صص 195 و 196 - امیر‌کبیر و ایران - دکتر فریدون آدمیّت - انتشارات خوارزمی‌

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 227

جنگ افتضاح آور مرو

جنگ افتضاح‌ آور مرو

در روز 22 محرّم 1299 ه.ق. برابر با 9 دسامبر 1881 میلادی قرار داد معروف به آخال میان دولت ایران و روسیه تزاری بسته شد که شروع و علّت آن جهت سرکوبی تراکمه بود، زیرا ترکمن‌ها به ایران حمله می‌کردند و سپس به دریا پناهنده می‌شدند. از آن جا که ایران در دریای خزر حقّ کشتی‌رانی نداشت از روس‌ها کمک گرفت که این درخواست بهانه‌ای برای توسعه‌ی روس‌ها شد تا این که سرانجام بعد از مذاکرات طولانی و عقد معاهده‌ی آخال حقّ ایران از نواحی ترکستان کوتاه و به تدریج آن نواحی نیز از دست ایران بیرون رفت. البّته روس‌ها برای انعقاد این قرار داد از مدت‌ها قبل برنامه‌ریزی کرده بودند و این پادشاه نالایق ایران بود که بدون سر و صدا آن نواحی شرق دریای خزر را به روس‌ها بخشید تا به اصطلاح خودش از شرّ ترکمن‌ها راحت شود. ناصرالدین شاه را باید نالایق‌ترین پادشاه قاجاریه لقب داد. مهدی بامداد در توصیف یکی از جنگ‌های ایران با تراکمه و عکس‌العمل پادشاه منوّرالفکر ایران این گونه می‌نویسد:«...در موضوع مرو باید گفت که به استثنای آغامحمّدخان مؤسّس سلسله‌ی قاجاریه و با وجود آن همه قساوت، دنائت، لئامت، شقاوت و هزاران چیزهای دیگرش بقیّه‌ی سلاطین قاجاریه یک پاپاسی هم برای ایران کار نکردند و می‌توان گفت که کارشان فقط حلق و جلق و دلق بوده است و آن چه را هم که دیگران به دست آورده و حفظ کرده بودند این‌ها از روی نادانی به تدریج و به طریق مفتضحانه‌ای از دست دادند. از آن جمله قضیه‌ی مرو یا مرو شاه‌ جهان از جمله چهار شهر خراسان است و بعد به واسطه‌ی بی‌عرضگی و عدم علاقه‌ی زمامداران وقت و نداشتن تسلّط کامل و نفوذ زیادی در مرو، ترکمن‌ها جسور شده و به تحریک بیگانگان مرتباً به حدود خراسان دست اندازی می‌کردند. چون تجاسر آنان تکرار می‌گردید عاقبت دولت ایران مجبور شد که آن‌ها را دفع و قلع و قمع کند، بنابراین جنگ مرو پیش آمد. سابق بر این هر وقت که قشون ایران می‌خواست به طرف مرو برود از راه درّه‌ی مرغاب عبور می‌کرد و این راه بهترین و سهل‌ترین راه بود. درّه‌ی مرغاب در زمان صدارت میرزا آقاخان نوری به نمایندگی فرّخ ‌خان امین‌الدّوله به موجب عهدنامه‌ی منحوس و بسیار ننگین بین انگلستان و ایران در پاریس به کلّی به روی ایران بسته شد و یگانه راهی که برای ایران باقی مانده راه پر زحمت و مشقّت سرخس بود. بالاخره در سال 1276 ه.ق. دولت وقت که در رأس آن زمامدار قابلی نبود پس از تهیّه‌ی مهمّات و تجهیز قشونی که عدّه‌ی آنان در حدود 60 هزار نفر از پیاده و سوار تخمین زده‌اند به فرماندهی حشمت‌الدّوله برای جنگ با ترکمن‌ها و دفع آنان از راه سرخس به طرف مرو حرکت کردند. در آغاز کار قرار بود که حشمت‌الدّوله و قوام‌الدّوله با هم بروند. موقع حرکت که رسید حشمت‌الدّوله فرمانده‌ کل قوا به بهانه این که من در عقب اردو برای تهیّه‌ی مهمّات و تجهیزات و فرستادن قوای کمکی می‌مانم قوام‌الدّوله یعنی همان میرزا محمّد مستوفی آشتیانی را برای فرماندهی لشکر فرستاد. آقامیرزا محمّد مستوفی هم قبول کرد و رفت. وقتی که اردو به نزدیکی ترکمن‌ها رسید طبق نقشه‌ای که بیگانگان به آنان آموخته و در ضمن جنگ می‌آموختند با جنگ و گریز عقب‌نشینی اختیار کردند و ارتش ایران و فرمانده آن‌ها به خیال این که ترکمن‌ها شکست خورده و فرار کرده‌اند آن‌ها را تعقیب کردند. لشکر در حال تعقیب دشمن بدون داشتن اطّلاعات محلّی و سوق‌الجیشی و بلد بودن راه به صحرای بی آب و علفی رسیدند. جمعی از تشنگی و جمع دیگر از گرسنگی تلف شدند تا این که پس از مدّتی راه‌پیمایی به آب رسیدند، امّا چه آبی، این آب آبی بود که ترکمن‌ها مسیر رودخانه تجن را به دستور و راهنمایی افسران بیگانه که ملبّس به لباس ترکمن‌ها بودند برگردانده و به صحرا انداخته بودند و برای خود فقط یک راه باز گذارده و بقیّه صحرا تبدیل به باتلاق شده بود. ترکمن‌ها پس از اجرا این عمل به ارتش ایران حمله‌ور شدند و تا قشون ایران خواست به جنبد تماماً در توی باتلاقی که دستی ایجاد کرده بودند گیر کرده محصور و کشته شدند. از 60 هزار نفر قشون اعزامی‌ در حدود سی هزار و اندی از آن‌ها به کلّی تلف شدند و بقیّه به طرف سرخس عقب‌ نشینی کردند و مضحک‌تر از همه این است که هیچ یک از مورّخین ایرانی از ترس دولت در این باب چیزی ننوشته و اظهاری نکرده‌اند و فقط به ذکر این که حشمت‌الدّوله و قوام‌الدّوله از خراسان احضار شدند اکتفا می‌شود مثلاً تفصیل جنگ مرو را مؤلّف منتظم ناصری در جلد سوم صفحه‌ی 268 این چنین ذکر کرده است، هم در این سال 1276 ه.ق. نوّاب حشمت‌الدّوله حکمران خراسان به امر دولت برای تنبیه تراکمه مرو شاه‌ جهان لشکر به مرو کشیده و با قوام‌الدّوله وزیر خراسان بدان صوب رفته بعد از محاربات و فتح بعضی قلاع و فرار تراکمه مراجعت کردند. تاریخ این شکست افتضاح‌آور ماده تاریخش به حروف ابجد (رستخیز) است و این افتضاح بالاتر از همه‌ی شکست‌های سابق سلطنت فتح‌علی‌شاه و محمد شاه بود که به واسطه‌ی بی‌لیاقتی و بی‌اطّلاعی و عدم علاقه‌ی زمامداران وقت به مملکت در دوره سلاطین قاجاریه ایران متحمّل شده است. بلی وقتی کار را به کاردان ندهند و به قول معروف استخوان را بریزند پیش خر و کاه را پیش سگ آن وقت کار این جور از آب در می‌آید. این گونه بود که منجر به از دست رفتن مرو، وطن ابومسلم خراسانی یکی از چهار شهر مهم خراسان و کشته شدن سی چهل هزار نفر از سربازان ایرانی شد و چنان‌که مشهور است شاه فقط بدین نکته اکتفا کرد که از شرّ آن‌ها راحت شدیم و قوام‌الدّوله را به تهران احضارکرد، نه آن هم به خاطر شکست بلکه شنیده بود مال و منال بسیار جمع کرده تا آن‌ها را به تملّک خود درآورند.»[1]



[1] - خلاصه‌ی صص 268 تا 271 - شرح حال رجال ایران جلد سوم - مهدی بامداد

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 225

حاجی واشنگتن

حاجی واشنگتن

قبل از آن که سفیری بین دولتین ایران و آمریکا رد و بدل شود هر دو کشور اطّلاعات کمی ‌در مورد یک ‌دیگر داشتند و سال‌های نخستین سلطنت ناصرالدین شاه آغاز آشنایی آن‌ها با یک‌ دیگر برای روابط دیپلماتیک می‌باشد. قبل از مبادله‌ی سفیر، آمریکایی‌ها در ایران توسّط تاجران خود با واسطه‌گری انگلیس و کمپانی هند شرقی کالاهایی را به ایران می‌آوردند و به دنبال آن شروع به اقدامات مذهبی و فرهنگی کردند. بنجامین اوّلین وزیر مختار آمریکا در ایران است که در ژانویه‌ی سال 1883م مطابق با ربیع‌الاوّل 1300 ه.ق. عازم ایران گردید. نخستین وزیر مختار ایران در آمریکا نیز حسینقلی‌ خان معتمدالوزرا (صدرالسّلطنه) بود که در سال 1888 به آمریکا رفت. زمانی که شاه به فکر یافتن سفیر لایقی برای تصدّی پست سفارت ایران در آمریکا افتاده بود یافتن رجلی که حاضر به قبول مسافرت به میل و رغبت باشد بسیار مشکل به نظر می‌رسید، زیرا علّت اصلی عدم استقبال رجال سیاسی و دیپلمات‌ها از مأموریت به واشنگتن این عقیده‌ی عمومی ‌بود که مسافرت به ینگه‌ی دنیا درست مثل رفتن به ته چاه است و معلوم نیست که بعداً بتواند از این چاه بیرون آید یا خیر!! هرچه قدر هم بنجامین و بعد از او وینستون و اسپنسر پرات، ورزای مختار دولت آمریکا در مورد موقعیّت ایالات متّحده و به طور کلّی قاره‌ی آمریکا در روی نقشه‌ی جغرافیایی و راه‌های آبی مسافرت به آن کشور توضیح می‌دادند این باور عمومی‌که آمریکا در ته چاه قرار دارد از اذهان محو نمی‌شد. به هر تقدیر به توصیه‌ی نظام‌الملک برادرش حاج حسینقلی‌ خان صدرالسّلطنه (معتمدالوزرا بعدی) به عنوان نخستین سفیر ایران در ایالات متحده آمریکا در نظر گرفته شد و ناصرالدین شاه فرمان انتصاب او را مُهر کرده، وی را همراه با نامه‌ای برای رئیس جمهوری وقت آمریکا و هدایای مختلف و یک طاقه‌ی شال کشمیری راهی ینگه‌ی دنیا کرد. میرزا محمود خان هم به عنوان کاردار سفارت همراه او بود. حاجی مزبور با ایرانیانی که قبلاً به آن جا مسافرت کرده بودند مشورت و پس از آن که این مطلب را هم دریافت که در آن جا از مسجد خبری نیست و به سرزمین کفر می‌رود مقدّمات سفر را آماده و از وسایلی که در انجام مسائل مذهبی و شرعی شاید مشکل ایجاد می‌کرد همگی را تکمیل کرد و این حاجی متدّین و پرهیزکار پس از ورود به آمریکا و زمانی که خانه‌ی باب طبع او را در خیابانی موسوم به فیلادلفیا در واشنگتن با مشکلات فراوان پیدا می‌کنند زمان عید قربان می‌رسد و به رسم خود گوسفندی را در سفارت ذبح می‌کند و مسائل فرعی آن چنان جنجالی به پا می‌کند که شرح ماجرای آن به جراید کشیده می‌شود. حاجی تمام وقایع را برای شاه گزارش می‌کند و شاه قاجار از این که نام کشورش را به جراید آمریکا کشانده و موجب شناساندن مراسم مذهبی در دیار کفر گردیده است او را به لقب "حاجی واشنگتن" مفتخر می‌سازد و جبّه و دستاری هم برای او در نظر می‌گیرد.[1]



[1] - برداشت ازکتاب حاجی واشنگتن، از اسکندر دلدم و جهت اطّلاعات بیشتر و جالب و شنیدنی که حاجی سعی می‌نماید سیستم پارلمانی و پیشرفت‌های صنعتی و... را به رخ شاه بکشاند به کتاب مذکور مراجعه شود.

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 223

یکی از عوامل عدم پیشرفت و ترقی ایران

یکی از عوامل عدم پیشرفت و ترقّی ایران

بنجامین، اوّلین سفیر آمریکا در ایران که در عهد ناصری به ایران آمده بود. عوامل ضعف و انحطاط ایران را نقش دول خارجی یعنی روس و انگلیس و درباریان فاسد می‌داند و شاید مصلحت بوده که از نقش خود پادشاه، مطلبی اضافه نکند. او در خاطرات خود این گونه می‌نویسد: «اغلب رجال عمده‌ی درباری و هیأت حاکمه ایران مردمان نفع پرست و عاری از صفات وطن‌پرستی هستند. با رشوه تمام آن‌ها را می‌توان حاضر کرد که با ترقّی و سعادت ایران مخالفت کنند و یا با دسایسی که خودشان بهتر به آن‌ها آشنا هستند و می‌دانند چگونه آن‌ها را محرمانه و در خفا به کار برند و خائنانه اقدام کنند که از هر اقدام مفیدی که برای سعادت مملکت پیش می‌آید یا خود شاه قصد اجرای آن‌ها را می‌کند؛ جلوگیری کنند. استعداد آن‌ها در دسیسه کردن طوری است که هرگاه بخواهند از اقدام مفیدی برای ترقّی مملکت جلوگیری کنند؛ می‌توانند در عمل قسمت عمده‌ی وجوهی را که برای پیش بردن یک اقدام مفید لازم است به مصرف برسد خودشان برای خود تخصیص می‌دهند و آن کار بالطّبع ضایع می‌شود و این را هم نباید گفت که این نوع عملیّات فقط در ایران معمول است. فساد اخلاقی عمّال دولت در همه جای دنیا و در هر دوره وجود داشته است؛ بلکه در آن ممالک به مراتب بیش از ایران معمول بوده است امّا در کشور سالخورده‌ی ایران که از تجاوزات اجانب مصون نیست اثرات این قبیل فساد اخلاق به مراتب برای آن مملکت خطرناک‌تر است و بیشتر مشاهده می‌شود. عامل دیگری که موجب عدم پیشرفت و ترقّی این کشور کهن سال است رقابت دائمی ‌دولتین روسیه و انگلستان می‌باشد علی‌الخصوص عملیّات جدّی دولت روسیه که مانع ترقّی ایران است و در این نکته شکّی نیست که دولت روس قصد تصرّف ایران را دارد. بنابراین دولت روس مانع هرگونه پیشرفت در این مملکت است و برای پیش‌برد مقاصد خود ایجاد موانع می‌کند. به سبب همین نیّت است که سیاست روسیه در ایران کاملاً مواظب اوضاع این کشور است. گاهی اوقات با تهدید گاهی با نیرنگ و تزویر و دسیسه و زمانی هم با تملّق و چاپلوسی و هر وقت ایجاب کند با رشوه و بذل و بخشش، چه سرّی و چه علنی، به هر تدبیری که باشد به مقصود و هدف خود نائل می‌گردد و این روش سیاسی روسیه در تمام عالم مشهور است. گاهی تنفیذ شده است، امّا خود روس‌ها آن را تکذیب می‌کنند.»[1]



[1] - ص 78 و 79 - حاجی واشنگتن - اسکندر دلدم - چاپ سوم 1370

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 222