پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

القاب و مناصب عصر ناصری

القاب و مناصب عصر ناصری

در زمان ناصرالدین شاه اعطا و فروش القاب و مناصب آن قدر زیاد شده بود که دیگر به حد افتضاح و تمسخر رسیده بود و علّت آن را باید در وجود خود شخص پادشاه جستجو کرد؛ زیرا زمانی که شاه از پیشکش‌های بسیار قلیل نیز نمی‌گذشت و بر اثر تجربه مقدار آن‌ها از ظاهر کیسه معیّن می‌کرد دیگر چه توقّعی می‌توان داشت که دیگران این اعمال را انجام ندهند و منافع ملّی را مدّ نظر داشته باشند. محمود حکیمی ‌در توصیف القاب این دوره می‌نویسد: «مناصب و القاب در معرض فروش و حراج درآمده بود. هر کس در هر منصبی که می‌خواست به مبلغ معیّنی خریداری می‌کرد. از بس هر بی سر و پایی صاحب‌ منصب می‌شد دیگر شأن و شرفی برای این مناصب باقی نماند؛ حتّی زرگر و معمار و کلاه ‌دوز و نجّار هم بی‌نصیب از منصب نماندند. از این رو برخی به فکر ساختن فرمان افتادند و چون فرمان به مُهر صدر اعظم نیاز داشت اگر روزی هزار فرمان هم نزد اتابک می‌بردند بدون خواندن مُهر می‌کرد. صحّه‌ی همایونی هم غیر از یک خط کج و معوج کشیدن خرجی دیگر ندارد. بعد از صحّه، مُهر شاهی هم معطّلی نداشت. چون مُهر شاه نزد شخص مخصوصی است و ممهور کردن فرمانداری رسوم معیّنی است و با مختصر مبلغی امر قطعی می‌شود. افتضاح القاب بدان جا کشید که رندان به دکّان حکّاکی مراجعه کرده و با خرج چهار پنج قران هر عنوانی را می‌خواستند در مُهر خود سفارش می‌دادند و در مراسلات و قبوض آن را به کار می‌بردند. به همین جهت کار لقب در ایران به جایی رسید که تقریباً یک دهم مردم صاحب القاب شدند و بسیاری از آن‌ها نیز مکرّر بود. درجات نظامی ‌مانند سرتیپی، سرهنگی، سلطانی، سالاری و امثال آن به قدری فروخته شد که عدّه‌ی صاحبان مناصب خریداری شده، دو سه برابر افراد نظامی‌گردید. بعد از این که مناصب نظامی دیگر خریداری نداشت. به فکر فروش القاب افتخاری افتادند و هر لقب دارای قیمتی مخصوص بود. تعداد القاب و مناصب به قدری زیاد شده بود که بایستی فرهنگ جداگانه‌ای برای آن تنظیم کرد. مثلاً اسم‌هایی مانند ناصر و نصیر را گرفته با افزودن پسوندی به آن‌ها القاب زیر را ساخته و می‌فروختند. مانند ناصرالدّوله، نصیرخاقان، نصیرالدّوله و... و یا اسم‌های مختلفی را گرفته پسوند السّلطنه یا الدّوله بدان می‌افزودند هژبرالسّلطنه و کوکب‌السّلطنه و... هر کدام از صاحبان این القاب پر طمطراق در گوشه‌های از کشور دارای حشم و خدمی‌ بودند. با غارت و چپاول مردم ستم‌ کش تحت تیول خود پیشکش‌های معمول (قبله‌ی عالم) را فراموش نمی‌کردند و با پیشکش‌های متعدّد به تثبیت موقعیت خود و خاندانشان می‌پرداختند.»[1] لرد کروزن سیاستمدار مشهور انگلیسی در کتاب ایران و مسأله ایران می‌نویسد: «...بیشتر القاب ایران به سه کلمه‌ی سلطنه، دوله، ملک ختم می‌شود. اگر بخواهیم القاب را درست به بزرگان ایران بدهیم باید غارت‌ کننده‌ی کشور، فاسد کننده‌ی سلطنت، خراب‌ کننده‌ی امور دولت، برهم ‌زننده‌ی نظم و شکننده‌ی قانون و برباد دهنده‌ی آبرو و شرف خطاب کنیم.»[2] و در این جا به تعدادی از القاب به نقل از کتاب سیاحت‌ نامه‌ی ابراهیم ‌بیک اشاره می‌شود: عزّالدّوله، شهاب‌الدّوله، نصرالدّوله، معزّالدّوله، مستشارالسّلطنه، امین‌السّلطان، شجاع‌الدّوله، صنیع‌الدّوله، طبیب‌الدّوله، حکیم‌الدّوله، کاتب‌الدّوله، شعاع‌الدّوله، عزیزالدّوله، مشاورالسّلطنه، افتخارالدّوله، ظفرالدّوله، شریف‌الدّوله، حسام‌الدّوله، سهام‌الدّوله، دبیرالسّلطنه، یمین‌الدّوله و....»[3]



[1] - ص 278 - داستان‌هایی از عصر ناصرالدین شاه - محمود حکیمی ‌1363

[2] - ص 111 - هزار فامیل - علی شعبانی

[3] - ص 61 - سیاحت‌نامه‌ی ابراهیم‌بیک - اثر حاج زین‌العابدین مراغه‌ای
4- 
آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 257

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد