پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

گردش شبانه ناصرالدین شاه با زنان حرم

گردش شبانه‌ی ناصرالدین شاه با زنانش

یکی از تفریحات ناصرالدین شاه گردش شبانه او همراه با زنانش بود که با مجلس عیش و نوش به پایان می‌رسید. هنگامی که شاه موافقت خود را با برگزاری این گردش اعلام می‌کرد ولوله‌ی عجیبی در جمع زنان به وجود می‌آمد و از همان لحظه در تهیّه و تدارک آن برمی‌آمدند. در توصیف و شرح حال آن شب چنین روایت می‌کنند: «...غروب چند تن از خواجه‌ سرایان دور اندرون افتاده، ندا می‌دادند «گردش شبانه خبر فرمودند» این اصطلاح مخصوص اندرون بود و به محض آن که صدا داده می‌شد زن‌ها از خانم و خدمه به جنب و جوش درآمده، خود را آراسته و مهیّای گردش می‌کردند. چند چراغ بزرگ برق باغ را چون روز روشن می‌داشت. زمزمه‌ی انهار، فوران آب‌ها از فوّاره و ریزش آن از سطح حوض‌ها در پاشویه‌های مرمر، درخت‌های کهن و انبوه و مجسمه‌های زیبا به باغ منظری شاعرانه می‌داد و میان هر خیابان و کنار هر باغچه‌ی دور حوض دسته دسته خانم‌ها با آرایش‌های دلپسند و جامه‌های رنگارنگ با چهره‌های شکفته و لب‌های خندان می‌خرامیدند و شاه در میان آنان مانند خسرو پرویز با هر یک از ماه‌رویان به طرز خوشی می‌چمید و سخن‌های خوش‌آیند می‌گفت. پس از پایان تفرّج زن‌ها گروه گروه قهقهه‌ ‌زنان رو به عمارت می‌آمدند و در وسط اتاق برلیان چپق بسیار زیبایی می‌کشیدند. در یک طرف نوازندگان و در طرف دیگر خانم‌ها می‌نشسته. صندلی شاه را چنان می‌گذاشتند که به هر دو سو نگران باشد. آن گاه شاه با لنگری که مخصوص او بود بر آن قرار می‌گرفت و به اشاره‌ی وی بساط بزم آغاز می‌گشت. آقا جان پدر سماع ‌حضور که جدّ آقا حبیب سماعی باشد سازی اختراع کرده بود به ترتیب کمانچه با سیم‌ها و پیچ‌های زیاد و دسته‌ای بلند به همین جهت آن را ایستاده می‌زدند و مجلس‌ آرا نام نهاده بود. در این شب‌ها آن را در حضور شاه به صدا درمی‌آورد و انصافاً خوش می‌نواخت. گاهی شاه میل می‌کرد که شام را همان جا بین زن‌هایش صرف کند؛ لذا سفره را به آداب مخصوص در طرفی که خانم‌ها قرار داشته می‌گستردند و در بخاری اتاق آیینه که متصّل به اتاق برلیان بود یکی از خدمه‌ی شاه که سلطان کبابی نامیده می‌شد و حقیقتاً در این فن استاد بود به کباب‌کردن جوجه می‌پرداخت. مجدالدّوله که سمت خان‌ سالاری داشت در جلو و چند فرّاش از عقب وی شام شاه را می‌آوردند. ظروف غذا تمام در پارچه‌های سپید پیچیده و ممهور به مُهر خان‌ سالار بود و می‌بایستی در حضور شاه مُهر از سر آن‌ها برگیرند و نیز انواع ماست و مربّا جات و شربت و غیره که در آبدارخانه ساخته می‌شد. سر به مُهر آبدار ‌باشی می‌آوردند. چالمه‌ی بلغاری پر از یخی که دو سه مینای می از بهترین شراب‌های قزوین و شیراز و اصفهان در آن بود کنار سفره قرار می‌دادند و گاهی شاه یکی دو پیاله از آن‌ها را می‌نوشید و در سر شام فقط انیس‌الدّوله را می‌نشاند که برایش سینه و ران‌های جوجه را حاضر کند و گاه هم می‌شد که می‌فرمود انیس‌الدّوله بخورد. او هم با ظرافت و کرشمه چندین لقمه صرف می‌کرد. سایر زن‌ها تماماً دور اتاق ایستاده بودند. گاهی هم دختر خود فخر‌الدّوله را که معقوده‌ی مجدالدّوله بود برای درست کردن و کشیدن غذا اجازه‌ی نشستن به سر سفره می‌داد. ناصرالدین شاه پُرخور و شکم‌ باره نبود، امّا دوست داشت از هر خوردنی بچشد و تفاله‌ی هر چیزی حتّی سینه‌ی جوجه و میوه ‌جات را هم پس از جویدن بسیار بیرون می‌آورد. چند قسم ماست‌های عالی برایش ترتیب می‌دادند با گل‌پر تازه یا پسته یا چاقلان ‌قوش یا کرفس. پس از شام یک فنجان کوچک قهوه در قهوه‌ خوری طلای مینا صرف می‌کرد و یک قلیان می‌کشید. قلیانش بسیار کوچک و ظریف و مرصّع به احجار گرانبها بود. بالاخره پس از اتمام همه‌ی این برنامه‌ها با سرخوشی و تر دماغی با زن‌ها به صحبت و شوخی می‌پرداخت و سپس نوازندگان را مرخّص و خود به خوابگاه می‌رفت.»[1]



[1] - خلاصه صص 31 تا 33 - یادداشت‌هایی از زندگانی خصوصی ناصرالدین شاه - معیّرالممالک

2 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 290

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد