پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

علت تمارض احمد شاه به وسواسی بودن

علّت تمارض احمد شاه به وسواسی‌ بودن

حسین مکّی ضمن توصیف احمد شاه معتقد است که او در زمینه‌ی اطّلاعات تاریخی و حقوقی تلاش مطلوبی داشته و خصوصاً تاریخ ایران را زیاد مطالعه می‌کرده‌اند و همواره در آن دوره‌ی حسّاس تاریخی با تدبیر و حُسن سیاست در جهت استقلال ایران گام بر‌می‌داشته‌اند!  نویسنده‌ی محترم بنا به روایتی تفهیم و تلقّین می‌کند که احمد شاه حتّی لیاقت زمامداری فراتر از ایران را داشته است و به عنوان مثال می‌نویسد: «در باره‌ی تعهّد وی نسبت به قانون اساسی مرحوم احمد شاه خیلی مراقبت و سعی می‌کرد که از حدود اختیاراتی که قانون اساسی به مشار‌الیه داده است کوچک‌ترین تجاوزی نکند و همان طوری که نسبت به اجرای آن قسم یاد کرده است در انجام و اجرای آن نیز طابق‌النّعل بالنّعل[1] عمل کرده باشد. به همین لحاظ هم کمترین مداخله غیر مشروع در اموری که قانوناً به مشار‌الیه اختیار داده، نشده بود نمی‌کرد. در این رابطه پدرش و دوستان و نزدیکان شاه پند و اندرزهای زیاد می‌دادند که این گونه عمل نکنند و احمد شاه معتقد بود که حکومت مشروطه و اجرای قانون اساسی با حکومت دیکتاتوری منافات دارد و او نمی‌تواند در چنین حکومتی دیکتاتور باشد و هر کاری را که میل و اراده‌اش تعلّق گیرد انجام دهد و رئیس جمهور فرانسه (پوانگاره) که با احمد شاه ملاقات‌های دوستانه و گرمی‌ داشته می‌گوید من تعجّب می‌کنم که با تمام هوش و فراستی که در شما سراغ دارم و با این متانت و درایتی که دارید چگونه عاجز از اداره‌ی تشکیلات خود هستی و شاید ملّت ایران لیاقت یک چنین پادشاهی مشروطه‌ خواه قانونی را نداشته باشد و تو با این کیفیّت برای سلطنت مملکتی مثل سویس خوب و شایسته می‌باشی تا ملّت آن بتواند از وجود تو استفاده کند.»[2] آقای حسین مکی عدم قاطعیّت و تصمیم‌گیری‌های احمد شاه را به گونه‌ای توجیه می‌کند که مبادا سند و مدرکی به طرفین داده باشد. اگر احمد شاه به صورت عمد و برای حفظ منافع ایران چنین فداکاری و وسواس داشته‌اند؛ بنابراین چرا این موارد شامل اعمال ناهنجار خودش نگردیده است. ایشان در توجیه اعمال احمد شاه می‌گوید «اگر در این جا به بعضی از قسمت‌های حیات سیاسی مشار‌الیه اشاره شود ممکن است خوانندگان گرامی ‌تصّور کنند که نگارنده راه مبالغه و اغراق پیموده است؛ ولی بعداً تاریخ قضاوت خواهد کرد که حقّ و حقیقت را می‌گوییم. مثلاً از نظر این که دو قوای مخالف کشور را اشغال کرده بود و در اثر نفوذ خود و عدم قدرت حکومت مرکزی ایران دائماً اسنادی از مشار‌الیه می‌خواستند، تحصیل کنند. احمد شاه خود را مصنوعاً وسواسی نشان داده به این بیماری مدّت‌ها تمارض کرد و به قدری نقش خود را خوب بازی می‌کرد و حتّی اغلب برای این که امر را کاملاً مشتبه نماید به عنوان این که اشخاصی که گرد او هستند ممکن است آلوده به میکروب باشند. سماور و قند و چای می‌خواست و خودش شخصاً چای درست می‌کرد که به دست دیگری تهیّه نشود. مبادا آلوده گردد و انعکاس این موضوع و این تمارض برای این بود که مطلقاً قلم در دست نگیرد و به همین بهانه اصولاً قلم در دست نمی‌گرفت و چیزی امضا نمی‌کرد. اگر احیاناً بعضی از نمایندگان خارجی با شاه ملاقات می‌کردند و تقاضایی داشتند احمد شاه اصولاً از کسی چیزی نمی‌گرفت و اظهار می‌کرده کاغذ را بگذارند روی میز به هیأت وزرا می‌فرستم و دستور می‌دهم که جواب آن را هر چه زودتر به شما بدهند.»[3]



[1] طابق النعل بالنعل . [ ب ِ قُن ْ ن َ ل ِ بِن ْ ن َ ] (ع ق مرکب / جمله ٔ فعلیه ) به معنی مطابق کننده‌ی کفش بر کفش . یعنی قدم نهنده بر قدم پیشروندگان .(غیاث اللغات ) (آنندراج ) (بفتح باء موحدة و فتح قاف و ضم ّ لام در کلمه‌ی نعل اول ) به معنی آن که مطابق آمد کفش با کفش. و به این معنی در جائی استعمال کنند که این چیز با آن چیز مطابق آید. مگر در بهار دانش وجه اول است که سابق مذکور شد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || کاملاً یکسان و برابر. لغت نامه دهخدا. ویراستار

[2] - ص 217 - زندگانی سیاسی احمدشاه - حسین مکّی

[3] - ص 201 - زندگانی سیاسی احمدشاه - حسین مکّی

4- آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران قاجاریه، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1394، ص 439

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد