عبدالحسین خان تیمورتاش پسر کریمداد نردینی است که از زمینداران بزرگ خراسان بود. او در سال 1262ش برابر با 1813م در بجنورد متولد شد.[1] پدرش او را در سیزده سالگی برای آموزش به عشقآباد فرستاد. وی پس از آموختن زبان روسی برای تحصیل در رشته نظام به سنپترزبورگ روانه شد. روسیه در آن زمان از درجه و اعتبار خاصّی برخوردار بود و افتخار بزرگی برای تحصیلکردههای آنجا محسوب میشد. عبدالحسینخان در زمان تحصیل با نام نردینسکی شناخته میشد. او که به زبانهای روسی و فرانسوی مسلّط بود و با زبانهای ترکی و انگلیسی نیز آشنایی داشت در 24 سالگی به عنوان مترجم در وزارت خارجه مشغول به کار شد. در قضایای انقلاب مشروطیت به مشروطه خواهان پیوست و همچنان که در سمتهای مختلف شغلی فعالیّت میکرد به لقبهای سردار معظم و سردار معزالملک مفتخر شد. عبدالحسین خان برای برانداختن قاجارها و تأسیس سلطنت پهلوی تلاش بسیار نمود. در کابینه سوم و چهارم سردار سپه (1303 و 1304) وزیر فواید عامّه بود. پس از آن که رضا خان به سلطنت رسید او از مقرّبان شاه و وزیر دربار شد و به عنوان دومین فرد قدرتمند کشور از نفوذ بسیار برخوردار گردید.
اکثر افرادی که با او رابطه نزدیک داشتهاند مانند حسین فردوست او را فردی با هوش و زیرک، ولی زنباره و قمارباز و... توصیف نمودهاند. دکتر قاسم غنی در باره او مینویسد: «تیمورتاش دو سه ضعف داشت: فوقالعاده عیّاش و شهوتران بود. شهوتران به حدّ افراط و چون چشمش به زنی میافتاد گوئیا تمام وجود و حواسش متوجّه به چنگ آوردن آن زن بود و به چنگ هم میآورد؛ زیرا تمام عوامل فتح زن در او جمع بود... . تیمورتاش در عالم مستی از هیچ زنی در نمیگذشت. سفید و سیاه، خوب و بد برای او یکسان بود و زن را زود عوض میکرد. دیگر از نواقص و ضعفهای تیمورتاش اعتیاد شدید او بود به الکل. به حدّ افراط مشروب میخورد. دیگر آن که قمارباز قهّاری بود. تیمورتاش دنیا و زندگی را قماری بیش نمیدانست. زن، جامعه، مال، فرزند، زمین، آسمان، شغل و حیثیّت، همه برایش قمار بود. قمارهای فلان و طولانی او معروف است. دیگر از معایب اجتماعی او این بود که فوقالعاده عجول بود. در هیچ کاری مقتضیات زمان و مکان و ظرف و احوال را در نظر نمیگرفت. بالفطره مستبد و خودخواه بود. اطمینانی بیش از لزوم به خود داشت مغرور شده بود.»[2]
ظاهراً تیمورتاش مخالف تمدید قرارداد نفتی دارسی بوده است و چون از قدرت و نفوذ زیادی نیز برخوردار بود انگلیسیها از او بسیار رنجیده خاطر و منتظر ضربه نهایی علیه او بودند. در سال 1308ش یکی از کارمندان اداره بازرگانی شوروی در تهران به سفارت انگلیس پناهنده میشود و با انتشار کتابی از اسرار شبکه جاسوسی شوروی در ایران پرده برمیدارد. همان طور که گفته شد انگلیسیها از تیمورتاش ناراضی بودند بنابراین به حق یا ناحق از این فرصت استفاده کرده و به رضا شاه تلقین کردند که او عضو شبکه جاسوسی کا.گ.ب. است. همچنین مستنداتی ارائه کردند که زن صاحبجمالی از کیفش ربوده بود. سرانجام نظر رضا شاه را به وی تغییر دادند. در ضمن باید گفت که خود رضا شاه نیز از قدرت بسیار او بیمناک بود و توان دیدن اشخاصی چون او را در برابر خود نداشت. همچنین به دلیل آن که تیمورتاش در مقابل پادشاه آینده قرار نگیرد مشمول سیاست رضا شاه شد.[3] لذا در سوم دی 1312 وزیر دربار خود را برکنار کرد و با پروندهسازی که ظاهراً تحت عنوان مسائل اقتصادی و اختلاس بود او را به سه سال حبس محکوم مینمایند. او دیگر از زندان قصر جان به سلامت نبرد و به مجازاتی میرسد که هرگز گمانش را نمیبرد. عدهای میگویند ابتدا با تزریق آمپول پزشک احمدی یا با غذای مسمومی که به او خوراندند، کشته شد. او با ذلّت و خواری آفتاب حیاتش در روز 9 مهر 1312 خاموش شد و جنازهاش را بدون هیچ تشریفاتی به امامزاده عبدالله برده و به خاک سپردند. خانوادهاش نیز تا زمان کنارهگیری رضا شاه در کاشمر به حالت تبعید زندگی میکردند.
محمود حکیمی از حالت روحی تیمورتاش در محبس مینویسد: «این فرد مقتدر که کسی یارای مقابله با او را نداشت در زندان تحمّل و شکیبایی از خود نشان نداده و در نهایت ضعف و حالت گریان قرار داشته است. به هر حال تیمور سختترین زندگیها را در محبس گذرانید. واقعاً درس عبرتی بود و از اوج عزت به حضیض ذلّت رسید. دختر زیبا و قشنگش که ایران نام داشت هزار تدبیر به کار میبست تا پدرش را در زندان ببیند و تازه باید تن به هر مذلّتی بدهد و نگاه پلیدی را تحمّل کند. بچههایش که از اروپا آمدند فقط یک دفعه منوچهر موفّق شد پدرش را از پشت پنجره آهنین ببیند. زنش سرورالسّلطنه یک دفعه به محبس رفت. تیمورتاش دست او را بوسید و گفت: "از تو حلالیت میطلبم؛ زیرا اعتراف میکنم که شوهر خوبی برای تو نبودم." با این حال روزی شاه به حبس میرود. مختصر وسایل آسایش و نظافت که برای او مهیّا بود امر میکند بیرون بریزند.»[4]
[1]. زمان تولد او را سال 1285ش نیز ثبت نمودهاند و تیمور تاش در زبان ترکی به معنای سنگ آهن است.
[2]. محمود حکیمی، داستانهایی از عصر رضاشاه، ص 85.
[3]. رضا شاه در بارۀ سیاست میگوید: «سیاست عاطفهبردار نیست و مثل آن میماند که شب خانمبازی کرده باشی و صبح مواجب او را بدهی و مرخص نمایی. بعضی افراد را نیز باید به روشی دیگر مرخص نمود.» این شیوه و تفکر او به حق یا ناحق شامل عدۀ زیادی از افراد سرشناس گردید.
[4]. محمود حکیمی، داستانهایی از عصر رضاشاه، ص 87.
5- آینه عیبنما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 84