پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

روایتی از خنده رضا شاه

خنده رضا‌شاه

 

رضا شاه به ‌ندرت می‌خندید؛ ولی ماجرای جالبی که باعث خنده بسیار رضا شاه شد و مدّت‌ها به مناسبت‌های مختلف آن را به یاد می‌آورد و بازگو می‌کرد مربوط به چگونگی آدرس ‌دادن چراغعلی‌خان امیر اکرم پسر عموی رضا شاه بود: «چراغعلی مدّت‌ها لـله محمّد رضا در دوران کودکی بود و پس از چند سال از نظر شاه افتاد و به ‌علت سعایت‌هایی که از او می‌کردند و به ‌ویژه به علت دست‌درازی به اموال و املاک مردم مازندران و شکایت‌هایی که به تهران می‌رسید رضا شاه روزی او را احضار کرد و چندین سیلی و مشت و لگد بر او نواخت و دستور داد دیگر به دربار نیاید.»[1] در باره چگونگی آدرس ‌دادن وی که باعث خنده رضا شاه شده بود می‌نویسند: «چراغعلی‌خان آدم قلیل‌الهوش و بی‌سوادی بود. بعد از این که شاه به کاخ سعدآباد رفت و تشکیلات وزارت دربار در ساختمان جلوی محوطه سعدآباد مستقر شد چراغعلی‌خان نامه‌ای به پل‌سفید نزد اقوامش می‌فرستد و آدرس خود را وزارت جلیله دربار شاهنشاهی، سعدآباد، روبه‌روی مغازه کفّاشی مش‌حسین دربندی ذکر می‌نماید. مش‌حسین دربندی کفاش کهنه‌کاری بود که از ده‌ها سال قبل در آن محل مغازه کفّاشی و پینه‌دوزی داشت.»[2]



[1]. خسرو معتضد، خاطرات قائم‌مقام‌الملک رفیع، ص 175.

[2]. اسکندر دلدم، خاطرات من و فرح، ج 2، ص 713.

3- آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 127

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد