پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

ثروت محمد رضا شاه

ثروت محمّد رضا‌ شاه

 

تنها خصلتی محمّد رضا شاه که از پدرش به ارث برد، حرص و آز در جمع‌آوری مال و ثروت بود. بازی عجیب روزگار آن بود که هر دو نفرشان پس از سرنگونی از سلطنت هیچ استفاده‌ای از آن‌ها نبردند و با حسرت و آوارگی تسلیم مرگ شدند. محمّد رضا شاه پس از فرار از ایران ساعتی را در آرامش به سر نبرد و به هر مکانی که قدم می‌گذاشت پول‌هایش بیش از خودش مطرح بود و به بهانه‌های مختلف سرگرم چاپیدن اموال او بودند. در این دوران به همسر و دخترش نیز بی‌احترامی‌ها صورت گرفت و این ضرب‌المثل تحقّق یافت که از هر دستی بدهی با همان دست پس خواهی گرفت. پس از سرنگونی رژیم قسمت زیادی از دارایی‌های او را افرادی چون مصطفی رام، محمّد جعفر بهبهانیان، ارتشبد طوفانیان، جعفر شریف ‌امامی و هوشنگ انصاری به غارت بردند. شاه هرگز مایل بدین کار نبود؛ ولی در آن وضعیت روحی و حجم و پراکندگی اموال کاری از دستش برنمی‌آمد. در اولین کشوری که آوارگی‌اش شروع شد بعضی افراد کلیدی را فراخواند که شخصاً به بانک‌ها اعلام کنند از این به بعد خود پادشاه طرف معامله با آن‌ها خواهد بود؛ ولی غافل از آن که بخش اعظم پول‌ها از قبل به حساب‌های شخصی واریز شده بود.

شاه این اموال را با ترفندهایی مانند غارت به‌ صورت مستقیم، حق کمیسیون، پرداخت‌ نکردن مالیات و حتی اخذ رشوه روی هم انباشته بود؛ اما باز هم از حجم آن‌ها ناراضی بود و همواره در آرزوی آن بود که میزان آن‌ها را افزایش دهد. در ذکر مثال‌های فوق شاید اخذ رشوه تهمت پنداشته شود. برای رفع این ابهام ایرج ثابت در مصاحبه‌ای می‌گوید: «... یک بار که از شاه برای بازدید از مرکز فرستنده تلویزیون دعوت کردیم. رئیس دفتر بدون تعارف گفت: اعلیحضرت تا پول نگیرند از جایی بازدید نمی‌کنند و ما مجبور شدیم ده‌ میلیون تومان که در آن زمان رقمی نجومی محسوب می‌شد از طریق رئیس دفتر ویژه شاهنشاهی به شاه بپردازیم.»[1]

محمّدرضا شاه در باره جمع‌آوری و هزینه‌کردن ثروت دچار افراط و تفریط شده بود. او برای افزایش ثروت خود در ایران با مانعی رو به ‌رو نبود و هرکاری دلش می‌خواست انجام می‌داد و حتّی از سود هتل‌ها و قمارخانه‌ها نیز نمی‌گذشت. وی با تسلط همه‌ جانبه بر موقعیّت‌های مالی کشور باعث محدود شدن دامنه فعالیّت‌های اقتصادی به افراد معدودی شد و امکان رقابت سالم را از دیگران سلب کرده بود. در این زمینه دست خانواده و دیگران را باز گذاشته بود و اگر گزارشی از اختلاس‌ها به او می‌دادند با اغماض می‌گفت که مملکت ما زیاد پول دارد و ما با چشمان باز ولخرجی کرده‌ایم و حاضر نیستیم به خاطر یکی‌ دو‌ میلیارد دلار بی‌قابل در کسری بودجه اشک بریزیم. ولخرجی و بخشش‌های شاه به دیگران و به‌ خصوص خارجی‌ها بسیار زیاد بود. او در باره مسائل عیش و نوش نیز بذل فراوانی داشت که برای نمونه می‌توان به خاطرات زنانی اشاره نمود که به ‌عنوان همسر رسمی یا به‌ عنوان معشوقه با او رابطه داشته‌اند. در زمان شاهنشاه آریامهر از تمام دنیا سیاستمدار و رقّاصه و زنان کاسب‌کار به ایران سرازیر شدند تا از این پول‌های نفتی که به باد حراج گذاشته شده بود سودی ببرند. آن‌ها پس از ورود به ایران پادشاه را غرق ماچ و بوسه می‌کردند. مشخص است که با حماقت خود چگونه اموال کشورش را به حراج بین‌المللی گذاشته بوده است. ولخرجی‌های محمّد رضا شاه حد و حصری نداشت که به بعضی از نمونه‌های آن در این مجموعه اشاره شده است. در چنین اعمالی تنها نباید پادشاهان قاجار را سمبل این اعمال پنداشت؛ زیرا محمّد رضا شاه نیز حرمسرا داشت ولی به ‌صورت باز و گسترده بود و اگر مظفرالدّین‌شاه از سفر فرنگ تجربه‌ای نیندوخت و به خرید اجناس بُنجل و بی‌مصرف مبادرت ورزید، شاه نیز همه‌ی وسایل مصرفی خود و خانواده‌اش را از خارج تهیّه می‌کرد. در باره این موضوع آمده است که: «برای حمل قایق خریداری‌ شده از فلوریدا به ایران و برای جلوگیری از احتمال وارد شدن خسارت در صورت حمل زمینی، هواپیمای باری در تاریخ 10/12/1336 به آمریکا اعزام شد تا قایق خریداری‌ شده به ایران آورده شود. در یک مورد شاه دچار دندان ‌درد شد و دکتر سوئیسی‌اش با تلاش شبانه فراوان و با دادن وعده‌های زیاد دکتر را به اتّفاق همسرش سوار بر جمبوجت سوئیس ایر راهی تهران کرد. در ایران نیز امتیازاتی از جمله دستمزد کلان، دو هفته سفر به اصفهان و شیراز و تخت جمشید، پرداخت کلّیه مخارج اقامت او و همسرش در ایران و دریافت یک تخته فرش ابریشم گران‌قیمت به‌ عنوان هدیه از شاه و... برای او در نظر گرفت.»[2]

در باره مقدار ثروت شاه و خانواده‌اش و انتقال آن‌ها به خارج از ایران روایت معتبری وجود ندارد و از این موضوع تنها بر مبنای حدس و گمان یا انجام مصاحبه‌ای که صورت گرفته استناد گردیده است. هر یک از افراد خانواده پهلوی تجمّع این ثروت را ارث پدری و نتیجه فعالیّت‌های اقتصادی خود می‌دانند. ویلیام شوکراس از زمانی که شاه در بیمارستان آمریکایی بستری بود و اخبار زیادی در باره ثروت شاه منتشر می‌شد، می‌نویسد: «به منظور جوابگویی به اتّهامات مربوط به دزدیدن میلیاردها دلار از ایران، شاه باربارا والتر خبرنگار تلویزیون ای. بی. سی را در اتاق بیمارستان نیویورک به حضور پذیرفت. شاه به او گفت که بحث در باره رقم میلیاردها دلار پوچ و مسخره است. مردم نمی‌دانند یک ‌میلیارد دلار چقدر پول است تا چه رسد به 25 میلیارد دلار که او را متّهم به داشتن آن می‌کنند. او قبول کرد که بی‌چیز نیست؛ ولی شاید ثروتمندتر از بعضی میلیونرهای آمریکایی نباشد. شاه گفت ثروت او بین 50 تا 100 میلیون دلار است.»[3] فریده دیبا نیز در خاطرات خود ضمن سرنوشت افراد خانواده پهلوی اشاره‌ای کوتاه به ثروت آن‌ها دارد و می‌گوید: «فاطمه پهلوی زن شریفی بود. او رفت و پشت سرش را هم نگاه نکرد. مزاحم هیچ‌ کس نشد و تا پایان عمر مقیم فرانسه بود. او هم ثروت قابل توجهی به خارج انتقال داده بود. بیش از 700 یا 800 میلیون پوند انگلیس از دارایی‌های شوهر مرحومش (محمّد خاتم) را تصاحب کرده بود. فاطمه دور و بر خواهر و برادرهایش هم آفتابی نمی‌شد؛ زیرا می‌ترسید امثال غلامرضا به ثروت او طمع کنند و تقاضای پول نمایند.

شمس و شوهر لوس و نُنر و خُنکش هم به آمریکای مرکزی رفتند. شمس در دوران قدرت محمّد رضا یک جزیره در حوالی ترینیداد و توباگو خریداری کرده بود که دارای فرودگاه و تأسیسات زیربنایی بود. یعنی یک کشور مینیاتوری برای خود داشت که فاصله آن با خاک اصلی آمریکا کمتر از یک ساعت بود. وضع شمس حتی از وضع دخترم و رضاجان خیلی بهتر است. شمس زن بسیار بی‌عاطفه‌ای است. او حتی در مراسم تشییع جنازه برادرش در مصر حاضر نشد و به‌ کلّی ارتباط خود را با ما و خانواده‌اش قطع کرد.[4]

محمود رضا پهلوی برادر دیگر شاه هم در کالیفرنیا اقامت دارد و معتاد به تریاک است. محمود رضا در معاملات سهام فعال است و ثروتش ده‌ها برابر گذشته شده؛ مع‌هذا دیناری به ایرانیان آواره و مفلوک کمک نمی‌کند. از عبدالرضا، برادر دیگر محمّد رضا هیچ اطّلاعی نداریم. یک عدّه می‌گویند اسم و مشخصات خود را عوض کرده و در آرژانتین مزرعه پهناوری خریده و زندگی می‌کند. عدّه دیگری می‌گویند با هژبر یزدانی در کستاریکا دیده شده. جمعی هم می‌گویند در غربت و در تنهایی و بی‌نام و نشان مرده است.

خواهر بزرگ خاندان پهلوی یعنی خانم همدم‌السلطنه که وضع مالی رو به ‌راهی نداشت و در اروپا در تنگ‌دستی درگذشت و با کمک‌های مالی دخترم زندگی می‌کرد. اشرف ثروتمندترین فرد خانواده پهلوی و از ثروتمندان بزرگ جهان است.

احمدرضا پهلوی در میان برادران شاه تنها کسی است که وضع مالی خوبی ندارد و با کمک ماهیانه و پول توجیبی دخترم فرح زندگی می‌کند. احمدرضا ماهیانه دو هزار دلار از فرح می‌گرفت که امسال دخترم آن را به سه‌ هزار دلار افزایش داده است.

بر اساس وصیت‌نامه شاه، دخترم فرح 15 درصد، رضاجان 20 درصد، علیرضا 20 درصد، فرحناز 14 درصد، لیلا 14 درصد، شهناز 15 درصد و مهناز (نوه محمّدرضا) 2 درصد از کل دارایی و مایملک منقول و غیرمنقول شاه را به ارث برده‌اند. خوشبختانه دختر عزیزم هرگز چشمداشتی به ثروت محمّد رضا نداشت. ثروت و دارایی دخترم اگر از محمّد رضا بیشتر نبود، کمتر هم نبود و علاوه ‌بر 15 درصدی که شاه به او بخشید، خودش هم اموال شخصی به حدّ کافی داشت! از همین ثروت بود که به خیلی از ایرانیان آواره کمک کرد و توانست ایستگاه رادیویی راه بیندازد و روزنامه تأسیس کند.»[5]



[1]. احمد پیرانی، برادران شاه، ص 172.

[2]. شهلا بختیاری، مفاسد خاندان پهلوی، ص 135.

[3]. ویلیام شوکراس، آخرین سفر شاه، ص 373.

[4]. در تأیید سخنان فریده دیبا از مقدار ثروت شمس، نویسندۀ کتاب زنان ذی‌نفوذ در خاندان پهلوی در صفحۀ  100 کتاب خود می‌نویسد: «شمس یکی از ثروتمندان بزرگ خاندان پهلوی می‌باشد که علاوه ‌بر کاخ‌هایی که در ایران داشت، در نواحی دیگر جهان نیز مالک آن‌ها بود و همچنین درآمدهای سرشار از سرمایه‌گذاری‌های خود داشت و هزینۀ خرید جواهرات او به عنوان مثال دو صورت ریزِ جواهرات شمس در سال 1351، مبلغ 25 میلیون تومان بود. بابت زمرد یک‌میلیون و 232 هزار تومان. بابت برلیان شش‌ میلیون تومان. بابت انگشتر و گردن‌بند و گوشواره سه ‌میلیون تومان. مبلغ کل پرداختی: چهار میلیون و 832 هزار تومان. باقیماندۀ پرداختی: چهارمیلیون و 168 هزار تومان.»

[5]. فریده دیبا، دخترم فرح، ترجمۀ الهه رئیس‌ فیروز، برگزیده‌ای از صفحات 479 تا 503.

6 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 189

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد