پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

اشرف پهلوی و قاچاق مواد مخدر

اشرف و قاچاق مواد مخدر

 

همکاری و فعالیّت اشرف در زمینه قاچاق مواد مخدر نیز با کارهای دیگر او برابری می‌کند. او از سال 1325 بذر مرگ را در ایران می‌کارد و با کشت تریاک و قاچاق آن و توزیع هروئین به قاچاقچی مشهور جهانی تبدیل می‌شود. این مطلب را از حسین فردوست گرفته تا نزدیکان دیگر وی تأیید می‌نمایند. برای اثبات صحّت این گفتار که خود مشتی از خروار است باز هم کسی بهتر از همنشین‌های خودش وجود ندارد. فریده دیبا در اوایل خاطرات خود سعی می‌نماید خانواده پهلوی را از اعمال قاچاق و کشت خشخاش مبرّا بداند؛ ولی از زمانی که غلامرضا در تاریخ 28 فوریه 1998 به منزل او رفته و با حالتی که چشمانش از فرط استعمال تریاک قرمز شده بود و با لحن و عباراتی زننده به او هتاکی کرد، نحوه‌ کلام خود را تغییر داده و در این مسأله نکاتی را بیان کرده و می‌گوید: «تا زمانی که کشت تریاک در ایران قانونی بود برادران و خواهران شاه همچون کشاورزان عادی به این کشت و زرع پردرآمد، اشتغال داشتند. من زیاد از جزئیات کار آن‌ها آگاه نبودم تا این که ماجرای اعدام دایی قاسم‌ِ همدانی پیش آمد. دایی ‌قاسم برای خود قلعه‌ای در شهر همدان داشت که در برابر هجوم تانک هم مقاوم بود. فرح ضمن تأکید بر این نکته که بهتر است دیگر اسم دایی ‌قاسم را بر زبان نیاورم، گفت: "دایی ‌قاسم یک فروشنده عمده بود و در همه این سال‌ها تریاک‌های متعلّق به اشرف و غلامرضا را در جهان توزیع می‌کرده است." فرح هم که اطّلاعات دقیق‌تری داشت به من گفت که هم قبل و هم پس از ممنوعیت کشت تریاک در ایران اشرف و غلامرضا دارای صدها هکتار زمین‌های مزروعی بوده‌اند که انحصاراً در آن‌ها تریاک کشت می‌شد. برابر اطّلاع فرح نیروهای ژاندارمری با خشونت مزارع خشخاش متعلّق به کشاورزان عادی را منهدم می‌کردند و همین نیروها از مزارع متعلّق به اشرف و غلامرضا حراست و حفاظت می‌نمودند.

اگرچه غلامرضا و اشرف تجارت تریاک را تحت کنترل داشتند، اما بعضی دیگر از فامیل نزدیک و دوستان محمّد رضا هم با آن‌ها مشارکت کرده و در منابع آن سهیم بودند. محصول غلامرضا و اشرف فقط از کشت و زرع به دست نمی‌آمد. آن‌ها با همکاری فرمانده ژاندارمری کل کشور تریاک‌های مکشوفه از قاچاقچیان در مبادی مرزی را هم تملّک کرده و صاحب می‌شدند و غلامرضا بازرس کلّ ارتش شاهنشاهی بود و این اواخر درجه سرلشکری داشت.

ارتشبد غلامعلی اویسی در تجارت تریاک با غلامرضا و اشرف همکاری نزدیک داشت و هرچه تریاک در مرزهای کشور کشف می‌شد به انبار مخصوص اویسی منتقل شده و در این انبار کارگران افغانیِ اویسی تریاک‌ها را مالیده و عمل می‌آوردند. اویسی این تریاک‌ها را تحویل غلامرضا و اشرف می‌داد و هم‌ وزن تریاک‌های کشف ‌شده شیره خرما و مواد رنگی ترکیب ‌شده با آرد و امثالهم را در کیسه کرده و تحویل بازرسان می‌داد تا معدوم کنند. تا زمانی که دایی ‌قاسم همدانی زنده بود این تریاک‌ها را تحویل او می‌دادند و دایی‌ قاسم که چیزی در حدّ پدر خوانده مافیای ایتالیا بود در لابراتور عظیم خود در همدان تریاک‌ها را به هروئین و سایر مواد افیونی تبدیل کرده و به خارج از مرزهای ایران صادر می‌کرد. دایی ‌قاسم دارای شبکه وسیعی از قاچاقچیان در سراسر کشور بود و توزیع و صدور این کالای مرگ‌بار را اداره می‌کرد. اشرف حتی یک اتومبیل ضد گلوله هم برای دایی‌ قاسم خریداری کرده بود. اشرف این قاچاقچی زبده را دایی صدا می‌کرد. من وقتی صمیمیت این دو را دیدم مطمئن شدم مطالبی که پیرامون تجارت مرگ‌بار غلامرضا و اشرف بر سر زبان‌ها است، حقیقت دارد. در حوالی سال 1350 ناگهان خبر دستگیری دایی‌ قاسم منتشر شد و به فاصله کوتاهی او را اعدام کردند. در این مورد دو خبر ضد و نقیض به گوش می‌رسید. عده‌ای می‌گفتند دایی ‌قاسم در معاملات تریاک سر غلامرضا و اشرف را کلاه گذاشته و دستگیری او با اشاره غلامرضا و قبل از او اشرف بوده است.

من اطّلاع داشتم که فردوست به‌ عنوان رئیس بازرسی شاهنشاهی و معاون ساواک اطّلاعات دقیقی در اختیار محمّد رضا قرار داده و محمّد رضا کاملاً در جریان امورِ خلاف قانون قاچاقچی‌گری خانواده خود قرار گرفته است؛ اما بعید می‌دانم که محمّد رضا به این خاطر دستور رسیدگی دایی‌ قاسم را داده باشد چون محمّد رضا از گُل ‌نازک‌تر به اشرف نمی‌گفت و حتی از اشرف حرف‌ شنوی کامل داشت. ولی غلامرضا را زیاد داخل آدم حساب نمی‌کرد و گاهی اوقات در حضور جمع او را مورد تمسخر نیز قرار می‌داد.

اعدام دایی ‌قاسم همدانی تبعات بدی برای خانواده پهلوی داشت؛ زیرا همکاران او در گوشه و کنار جهان دست به انتقام‌ جویی زده و در یک جنگ تبلیغاتی آشکار علیه حکومت شاهنشاهی اسنادی را منتشر کردند که نشان می‌داد گردانندگان اصلی تجارت عظیم مواد مخدر در ایران خانواده پهلوی هستند و دایی‌ قاسم یک کارگزار بوده است و محمّد رضا دستور داد ورود این‌گونه نشریات و مجلات به ایران ممنوع شود؛ اما این نشریات به ‌صورت قاچاق به ایران رسیدند و دست به دست گشتند و آبروی زیادی از اشرف و غلامرضا ریخته شد.»[1]

در تأیید سخنان گفته‌ شده ساواک که ظاهراً قسمت اعظم فعالیّت‌های آن در باره ورود و خروج شخص یا دوستان و وسایل و توضیح املاک و مستغلات اشرف بوده است به تاریخ 7/6/1338 در گزارشی می‌نویسد: «یکی از بازپرسان دادسرای تهران به طور خصوصی به یکی از دوستان خود اظهار داشته که والاحضرت اشرف پهلوی بزرگ‌ترین باند قاچاقچیان تریاک و مواد مخدره ایران را سرپرستی می‌کند و آقای دکتر جهانشاه صالح وزیر سابق بهداری نیز با مشارٌالیه همکاری و معاونت دارند و به همین جهت دستگاه‌های قضایی و انتظامی قادر به تعقیب شدید قاچاقچیان و دستگیری مؤثرین آن‌ها نمی‌باشند. مهدنیا، بازپرس سابق گمرک از قول یکی از قاچاقچیان معروف تهران اظهار داشته در هر ماه مقدار زیادی تریاک مرغوب ترکیه و کردستان ایران برای تیمسار سرلشکر بختیار می‌رسد و ایشان نیز مقداری از آن را به دربار شاهنشاهی و بعضی رجال تسلیم می‌نمایند.»[2]

در یکی دیگر از فعالیّت‌های اشرف آمده است که: «مجلّه‌ی ساگا از مجلات مشهور آمریکا در شماره مورخ دسامبر 1973 مقاله‌ای تحت عنوان ثروتمندترین مردی که قاچاق مواد مخدر می‌کنند، چاپ کرد که خلاصه آن چنین است: چهارده تن تریاک قاچاق در مرز افغانستان گرفته می‌شود؛ ولی گزارشی به مقام‌های بین‌المللی نمی‌شود و کلّیه مواد مخدر که از قاچاقچیان گرفته شده به کاخ سعدآباد، محل اقامت والاحضرت شاهدخت اشرف پهلوی برده می‌شود و بعد توسط معظم‌ٌ لها به فروش می‌رسد. هر دیپلمات ایرانی به نرخ ارزانی خریداری می‌شود که مواد مخدر حمل کنند. مواد مخدره توسط دیپلمات‌های ایرانی و فامیل سلطنت به دنیا حمل می‌شود؛ در حالی‌ که یک مرد عادی در ایران دو کیلو تریاک داشته باشد، تیرباران می‌گردد. والاحضرت محمود رضا که معتاد است نیز قاچاق مواد مخدره می‌کنند و پادشاه، والاحضرت محمود رضا را از شاهزادگی عزل می‌کنند و او را متهم می‌سازد... کلّیه مواد مخدره بعد از این که به دست مأمورین افتاد باید بعد از سی روز به کاخ سعدآباد محل اقامت والاحضرت اشرف فرستاده شود.»[3]

زمانی که این اخبار و گزارش از طرف پلیس بین‌الملل در باره مشارکت اشرف در کار قاچاق به محمّد رضا شاه می‌رسد ظاهراً مجادله‌ای بین او و اشرف شکل می‌گیرد و برای سرپوش‌گذاردن بر این اخبار و همچنین رهایی اشرف در نقاطی چون سوئیس مجبور به دادن باج و خرج‌ کردن هزاران دلار می‌گردد. جالب اینجاست که اشرف با این اعمال خبیث، رئیس کمیسیون حقوق بشر از طرف ایران انتخاب می‌شود[4] و حتّی آرزوی دبیرکلّی را نیز در سر می‌پروراند. برای شناخت بهتر اشرف و همکاران او به سندی دیگر اشاره می‌کنیم: «قاچاقچیان مواد مخدر هم‌زمان اشرف، فیلیکس آقایان (نماینده ارامنه)، امیر هوشنگ دولو، ارتشبد غلامعلی اویسی بودند. اشرف در زمینه فعالیّت‌های ننگین خود از مرزها فراتر رفته و با باندهای معروف جهانی ارتباط داشته و او را با حمل چمدان‌های هروئین دستگیر که با حمایت برادرش آزاد می‌شود. در مورد میزان توسعه و قدرت اشرف یک مجله آمریکایی می‌نویسد: در سال 1969، در ایران در حدود 1816 تن تریاک کشف شد و دولت ایران که طبق معاهده بین‌المللی 1961 موظّف بود میزان دقیق تریاک مکشوفه را به کمیسیون ویژه سازمان ملل گزارش دهد میزان دقیق تریاک مکشوفه را فقط نیم تن گزارش داد. کمیسیون ویژه سازمان ملل در این باره از نماینده ایران توضیح خواست؛ ولی پاسخی دریافت نداشت. محمود رضا، برادر ناتنی شاه در یکی از کلوپ‌های شبانه تهران پرده از راز تریاک‌های مکشوفه برداشت و گفت که مواد مخدری که به وسیله ژاندارمری و شهربانی کشف می‌شود پس از مدتی به مقرّ اشرف پهلوی حمل می‌گردد و سپس در داخل یا خارج کشور به فروش می‌رسد و قضیه دخالت دربار در قاچاق مواد مخدر و حمایت از مافیای آن موجب حیرت جهانیان شده بود.»[5]



[1]. فریده دیبا، دخترم فرح، ترجمۀ الهه رئیس‌فیروز، خلاصۀ صفحات 239 تا 243.

[2]. شناسنامۀ زنان دربار به روایت اسناد ساواک، اشرف پهلوی، ص 51.

[3]. شهلا بختیاری، مفاسد خاندان پهلوی، ص 112.

[4]. زمانی که فرح به عنوان بانوی اول و نایب‌السلطنه انتخاب شد، شاه را راضی نمود که اشرف را با دادن پست‌هایی به خارج از کشور بفرستد و از خود دورش سازد. در نتیجه نمایندگی سازمان ملل به او سپرده می‌شود.

[5]. حسن سعیدی، زن اژدها، ص 193.

6 - آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 398

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد