پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

ازدواج هویدا

ازدواج هویدا

 

پس از آن که طشت رسوایی هویدا در باره اعمال ناهنجار او از بام فرو افتاد و صدایش پراکنده شد و زمزمه ناهنجاری‌های او توسط افراد فاعل موضوع بحث و نقل محافل گردید اشخاصی چون فرح که از هویدا خوششان نمی‌آمد میدان را مساعد دیده و به تحریک افرادی مانند اردشیر زاهدی و پرویز راجی می‌پرداختند تا هرچه بیشتر هویدا را در محافل و مجامع خودشان به تمسخر و استهزا بگیرند. هویدا نیز برای تغییر افکار مردم و این نقیصه خود سعی می‌کرد چند زن را در دفتر خود به کار بگمارد. حتّی فرهاد نیکخواه مدیر مطبوعاتی او با اهدای اسکناس‌ها به مدیران جراید سفارش می‌کند که عکس هویدا را در میان زنان و رقاصه‌ها و... چاپ کنند و نشان دهند که هویدا خُلق و خوی مردانه دارد و با زنان عکس بگیرد؛ ولی انتشار نامه خلیل آذر در بُعد وسیع‌تری خلاف این پیام را به دیگران رسانید و تبلیغات رسانه‌ای نیز نتوانست تسکینی برای افکار مردم باشد. محمّد رضا شاه هم که توسّط سیمین آتابای دائماً اطراف هویدا بود و حتی کارهای خصوصی هویدا را به اطّلاع او می‌رساند تصمیم نهایی را گرفت و به هویدا دستور داد که باید ازدواج کند. اطرافیان به تکاپو افتادند تا این که سرانجام فعالیّت‌ها به لیلا امامی ختم شد. در شرح حال ازدواج آن‌ها آمده است که: «ساواک به محمّد رضا پیشنهاد داد که بهتر است آقای هویدا برای رهایی از چنگال شایعات بی‌امانی که او را به همجنس‌گرایی متهم می‌کنند ازدواج کند. محمّد رضا این پیشنهاد را پسندید و به هویدا توصیه کرد که زن بگیرد.

لیلا امامی از دوستان من بود. او دختری عارف، اهل ادبیّات و شعر و بسیار پاک و ساده ‌زیست بود. قبل از او خواهرش زن یک نخست‌وزیر (حسنعلی منصور) شده بود که این ازدواج فرجام بدی داشت و در جلوی مجلس شورای ملی ترور گردید. موقعی که دنبال کاندیدایی برای ازدواج با هویدا می‌گشتند، چندین زن مطلّقه و دختر جوان را به هویدا پیشنهاد کردند؛ اما دکتر شاهقلی که پزشک خصوصی امیرعباس هویدا و دوست نزدیک او بود و مشکل اصلی هویدا را می‌دانست لیلا امامی را به او پیشنهاد کرد و در توجیه پیشنهاد خود به هویدا اطمینان داد که زنان در سن و سال بالا از شور و حال می‌افتند و لیلا امامی که تا دیرسالی ازدواج نکرده بود و از نظر شرایط سنی در موقعیتی نبود که هویدا را در وضعیت مشکل و نگران‌‌کننده‌ای قرار بدهد و باعث خجالت امیرعباس شود.

مراسم خواستگاری از سوی دکترشاهقلی انجام شد و از لیلا امامی خواستند تا برای حفظ شئونات مملکت و خاتمه‌ دادن به شایعات زننده‌ای که در مورد زندگی مجردّی هویدا بر سر زبان‌ها است تن به فداکاری داده و با نخست‌وزیر ازدواج کند. هویدا در زمان ازدواج 47 سال و لیلا 42 سال داشت و در مراسم ازدواج برخلاف همیشه به‌ جای گل ارکیده یک گل قرمز استفاده کرده بود و خطبه عقد به وسیله پیش‌نماز مسجد نوشهر خوانده شد و هنگامی‌ که اولین خطبه خوانده شد و از عروس سؤال شد که آیا حاضر است به همسری آقای هویدا درآید بلافاصله پاسخ داد بله و محمّد رضا خندید و گفت: "چرا به این زودی بله گفتی" و لیلا امامی پاسخ داد: "ترسیدم آقای نخست‌وزیر پشیمان شود." انگشتر و حلقه نامزدی را که دکترشاهقلی خریده بود عروس و داماد به انگشت کردند و پس از جاری‌ شدن خطبه عقد فرح یک دستبند برلیان به عروس و یک دگمه سردست الماس به هویدا هدیه کردند.

مادر هویدا هم گردن‌بند عتیقه مرواریدی را به گردن لیلا امامی انداخت و من هم یک سینه‌ریز برلیان به عروس دادم. محمّد رضا هم یک ساعت جواهرنشان به هویدا و یک نیم‌تاج برلیان به عروس هدیه کرد و روی آن‌ها را بوسید.

در موقع جاری‌ شدن عقد گفته شد که عروس مهریه‌اش را نقداً گرفته است و در خطبه عقد که خوانده شد فقط به یک دست آینه و شمعدان اکتفا کردند. این آینه و شمعدان جواهرنشان عتیقه متعلّق به عروسی ناصرالدّین‌شاه قاجار بود که آن را هویدا از حبیب ثابت گرفته بود.

خود لیلا به من گفت که هویدا در همان روز اول عروسی به او گفته که نباید از وی توقّع انجام وظایف شوهری را داشته باشد و این ازدواج مصلحتی و سیاسی است و لیلا امامی پس از ازدواج با هویدا دچار سرخوردگی شدید شد و بیشتر اوقات خود را در مزرعه پرورش گل شخصی‌اش می‌گذرانید.

از زمان ازدواج بین لیلا و هویدا روابط زن و شوهری وجود نداشت و هویدا با پوئن‌های مادّی تلاش می‌کرد کمبودهای او را جبران کند. این ازدواج برای لیلا فواید مادی زیادی داشت: به مسافرت‌های رسمی می‌رفت و از امتیازات متعدد همسر نخست‌وزیر بودن برخوردار می‌شد؛ اما سیل شایعات کُشنده برایش غیرقابل تحمّل بود به ‌خصوص که این شایعات گاهی با زبان هم همراه شد. خودش در مورد میزان رضایتش از زندگی با هویدا برایم تعریف کرد و با زیرکی به من فهماند که از هویدا رضایت مخصوصی را که یک زن باید از شوهرش داشته باشد، ندارد. لیلا امامی یک بار به من گفت: "هویدا تلاش می‌کند تا همه هوس‌های مرا برآورده کند؛ اما افسوس که قادر به اطفای هوس‌های زنانه من نیست" و همچنین در سفر به چین که همراه والاحضرت اشرف رفته بود والاحضرت اشرف به واسطه شوخ ‌طبعی که داشت مرتّباً سر به سر لیلا گذاشته و از او می‌پرسید که چطور می‌تواند با یک مخنّث کنار بیاید اما هیچ ‌یک از این موارد باعث نشد که تا لیلا تقاضای طلاق کند.آن چه باعث اصرار لیلا در جدایی شد ماجرای رسوایی اخلاقی هویدا بود. آن ‌طور که من از زبان لیلا شنیدم یک روز وارد خانه می‌شود و مچ هویدا را در شرایط ناپسندی با یک افسر ارتش می‌گیرد. لیلا با دیدن آن منظره شوم حالش به هم می‌خورد و به هر ترتیبی بود خود را به خارج از خانه می‌رساند؛ خانه‌ای که دیگر هرگز به آن برنگشت.»[1]و[2]

فرح پهلوی نیز در تأیید مطلب بالا می‌گوید: «من چندی قبل در پاریس از لیلا سؤال کردم این مطلب به چه صورت حقیقت داشت و او پاسخ داد که متأسفانه هویدا به هر دو مورد انحراف اخلاقی عادت داشت. او هم خود را در اختیار مردان قرار می‌داد و هم خودش با نوجوانان و حتّی پسران خردسال لواط می‌کرد.»[3]



[1]. فریده دیبا، دخترم فرح، ترجمۀ الهه رئیس‌فیروز، خلاصۀ صفحات 317 تا 321.

[2]. اسکندر دلدم در صفحۀ 68 کتاب زندگی و خاطرات هویدا در بارۀ علت طلاق لیلا امامی بنا به گزارش ساواک می‌نویسد: «... در هفتۀ گذشته حاج‌کریم‌ بخش سعیدی، عضو فراکسیون پارلمانی حزب مردم، در یک صحبت خصوصی در بارۀ علت جدایی آقای نخست‌وزیر و همسرش اظهار داشت: "در مسافرتی که نخست‌وزیر به اتفاق همسرش به شاهرود رفته بود، در آن‌جا با زن بانفوذی به نام لقاءالدوله که فامیل هویدا نیز هست، ملاقات و به انجام امور مملکتی نیز می‌پردازد. پس از ورود و اتمام تشریفات دولتی، هویدا به خانم لیلا امامی می‌گوید: تو در منزل لقاءالدوله بمان؛ چون من باید با مقامات محلی ملاقات کنم و شام را نزد آن‌ها باشم. موقع خوابیدن نزد شما خواهم آمد. پاسی از شب گذشته، از آمدن آقای هویدا خبری نمی‌شود و خانم هویدا به بهانۀ گردش در شهر از خانۀ لقاءالدوله خارج و به خانۀ فرماندار شاهرود می‌رود. چون مأمورین گارد او را می‌شناخته‌اند، طبعاً مانع نمی‌شوند و خانم هویدا سرزده وارد اتاقی که نخست‌وزیر در آن‌جا استراحت می‌کرده است، می‌شود و با کمال تعجب مشاهده می‌کند هویدا با یک پسربچه که از قرار معلوم به وسیلۀ فرماندار برای او آورده شده، مشغول لواط می‌باشد. مشاهدۀ این منظره باعث ناراحتی شدیدی برای خانم هویدا می‌شود و بلافاصله منزل را ترک و در تهران از هویدا تقاضای طلاق می‌کند.» (گزارش ساواک، 30/8/1350)

[3]. احمد پیرانی، دختر یتیم، ج2، ص 590.

4- آینه عیب‌نما، نگاهی به دوران پهلوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1396، ص 426

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد