پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

گذری کوتاه بر نیاکان صفویان

شرحی کوتاه بر نیاکان صفویان

 

از نظر اصل و نسب صفویان این دیدگاه وجود دارد که آنان تا قبل از ورود به آذربایجان و گیلان، در ناحیه‌ی سنجار کردستان زندگی می‌کرده‌اند. «اوّلین فرد خاندان صفوی که از وی اطلاعات تاریخی در دست می‌باشد فیروز زریّن کلاه است که در قرن پنجم هجری قمری / یازدهم میلادی می‌زیسته و زمیندار ثروتمندی در ناحیه‌ی اردبیل بوده است. وی مردی بود صاحب قدرت، ثروت زیاد و اموال و احشام بسیار و ناحیه‌ای به نام رنگین در کناره‌ی جنگل‌های گیلان را برای اقامت خود انتخاب کرد. فیروز به دلیل اصالت شخصیت، شایستگی رفتار، لطافت طبع و جوانمردی به زودی مورد توجه قرار گرفت. پس از مرگ او پسرش عیوض به دهکده‌ی اسفرنجان در ناحیه اردبیل رفت. پسر عیوض به نام محمّد حافظ در هفت سالگی ناپدید شده و هفت سال بعد دوباره ظاهر شد و در مورد غیبت خود گفت که جن وی را برده و قرآن و واجبات علوم از فرایض و سنن را به او تعلیم داده است. پسر محمّد، صلاح‌الدّین رشید زندگی بدون حادثه‌ای را به عنوان یک زمیندار کوچک (دهقان) و کشاورز در دهکده‌ی کلخوران نزدیک اردبیل گذراند. در زمان قطب‌الدّین پسر صلاح‌الدّین، گرجیان به ایران حمله نموده و اردبیل را (در 600 ه.ق/4- 1203م) اشغال کردند. در این حمله از طرف گرجیان زخم مهلکی نیز بر گردن قطب‌الدّین وارد شد؛ لیکن جان سالم به در برد. امین‌الدّین جبرائیل پسر قطب‌الدّین اشتغال به کشاورزی را با زندگی پارسا منشانه توأم کرد. با تولد شیخ صفی الدّین پسر امین‌الدّین در 650ه.ق /1252م تاریخ صفویه وارد مرحله‌ی جدید و تعیین کننده‌ای می‌شود. وی در حدود بیست سالگی به جستجوی مرشدی در میان زهّاد اردبیل برخاست؛ اما هیچ یک حاجت او را برآورده نساخت. وقتی برای دیدار شیخ نجیب‌الدّین پسر بزغوش به شیراز سفر کرد او نیز قبل از رسیدن شیخ صفی درگذشته بود و سرانجام در خدمت شیخ زاهد گیلانی درآمد و با بی‌بی فاطمه دختر او نیز ازدواج کرد. شیخ زاهد قبل از مرگ صفی‌الدّین را به ریاست طریقه‌ی زاهدیّه برگزید. با رهبری شیخ صفی این طریقت که از آن پس به نام «طریقه صفویه» نامیده شد دوران جدیدی از ترویج و پیشبرد فعّالانه خود را شروع کرد و او توانست که طریقین صوفیانه و محلی را به نهضتی مذهبی تبدیل نماید که نفوذ آن در ایران، سوریه و آسیای صغیر گسترش یافت. شیخ صدرالدّین در عین حال در گسترش تبلیغات مذهبی صفویه کوشش کرد و بسیاری از امرای ایلخانی و اشراف مغول در شمار مریدان مشایخ اردبیل درآمدند. خواجه رشیدالدّین فضل‌الله از وزرای ایلخانان (غازان خان و الجایتو) احترام زیادی برای شیخ صفی قائل می‌شد و شخصی چون امیر چوپان از امرای مغول خود را از مریدان شیخ صفی می‌شمرد.[1] رسیدن صدرالدّین به مقام رهبری طریقت صفویه مقارن از هم پاشیدن امپراتوری ایلخانی در ایران بین‌النّهرین بود. خاندان امرای نیرومندی نظیر چوپانیان و جلایریان بخش‌هایی را به قلمرو خود اضافه کردند. در مناطق کوهستانی ارمنستان در اطراف دریاچه وان قدرت اتحادیّه‌ی قبایل ترکمن به نام قره قویونلو رو به افزایش بود.

پس از درگذشت شیخ صدرالدّین، پسرش خواجه علی جانشین او و رئیس طریقت صفویه شد. منابع عصر صفویه دیدارهایی را بین تیمور و خواجه علی ذکر کرده‌اند که کسانی چون احمد کسروی و «هورست» آن را ساختگی و مردود دانسته‌اند. ظاهراً تحت رهبری خواجه علی، تعالیم نیمه مخفی طریقت صفوی آشکارا ماهیّت شیعی گرفت. پس از او پسرش ابراهیم شبکه‌ی طرفداران طریقت را که فعّالانه درگیر پیشبرد تبلیغات صفویه در آناتولی و دیگر نقاط بودند، حفظ و تقویت کرد. رهبران طریقت صفوی خود در داخل و خارج ایران نظارت داشتند و با آن‌ها تماس نزدیک برقرار می‌ساختند. با رسیدن جنید، فرزند ابراهیم به رهبری طریقت صفویه، نهضت صفویه وارد مرحله مهّم دیگری از دو قرن تدارک صبورانه برای تأسیس سلسله صفویه شد. وی با تحریک مریدانش به جهاد علیه کفّار، روحیّه جنگجویی را در طریقت وارد ساخت. این فعّالیت‌ها موجب شد تا جنید به دستور جهانشاه قره ‌قویونلو اردبیل را ترک نماید. وی به همراهی عدّه‌ای از صوفیان طریقت صفویه پس از ترک اردبیل چند سالی را در آسیای صغیر و سوریه گذراند و سرانجام اوزون حسن حکمران آق قویونلو و دشمن جهانشاه که پایگاهش آن زمان در دیاربکر بود به وی پناه داد. جنید سه سال را (863- 860 ق /1461- 1459م) در دیاربکر گذراند و با ازدواج با خدیجه بیگم خواهر اوزون حسن اتّحاد سیاسی خود را با حکمران آق قویونلو تحکیم کرد. اوزون حسن نیز جنید را متّحدی مفید در برابر قره قویونلو می‌دانست که این گروه ترکمن از لحاظ نظامی و مذهبی رقیب صفویان نیز بودند.[2]

جنید در سال 860ه ق/1460م هنگامی که با نیروی متشکّل از 10000 نفر به شیروان روی آورد در ناحیه‌ی طبرسران مورد حمله‌ی شیروانشاه قرار گرفت و در جنگ کشته شد. با جانشینی حیدر پسر جنید، تلاش برای دستیابی به قدرت دنیوی شتاب بیشتری یافت. اوّلین اقدام حیدر ادامه‌ی اتحاد سیاسی و نظامی با آق قویونلو از طریق ازدواج با عالم شاه بیگم ( حلیمه بیگم آغا، مارتا) دختر اوزون حسن بود که مادرش دسپینا خاتون دختر کالو یوهانس امپراتور طرابوزان بود. حیدر نیز برای حمله به کفّار چرکسی و داغستان احتمالاً آلان‌های مسیحی، چند نوبت لشکرکشی نمود که می‌باست از منطقه‌ی شیروانشاهیان بگذرد. در سومین لشکرکشی (893ه.ق/1488م) که حیدر شهر شماخی پایتخت شیروان را غارت کرد شروانشاهِ فرخ یسار با کمک نیروهای دامادش سلطان یعقوب آق قویونلو توانست که لشکر حیدر را شکست داده و خود حیدر نیز در طبرسران (20 رجب 894ه.ق) کشته شد. رابطه‌ی سلطان یعقوب آق‌قویونلو با حیدر و پسران او خوب نبود و یعقوب یک نیروی مجهّز و تربیت شده‌ی صفوی را در حوزه‌ی سلطنت خود خطری بالقوّه می‌دید؛ لذا سه پسر حیدر و مادرشان به دستور یعقوب دستگیر و در قلعه فارس زندانی شدند. پس از درگذشت سلطان یعقوب که قدرت آق قویونلو‌ها تضعیف شد مدّعیان تاج و تخت به رقابت برخاسته، رستم میرزا، آزاد نمودن پسران حیدر، از نیروهای صفویه و رهبر آن‌ها، سلطان علی پسر حیدر علیه رقیب خود بایسنقر استفاده نمود؛ لیکن پس از پیروزی از قدرت هواداران صفویه به هراس افتاد و قصد جان شیخ زادگان را نمود. علی و برادرانش به کمک گروه هفت نفره‌ای از طرفداران فدایی صفویّه که به «اهل اختصاص » شهرت یافتند از اردوگاه رستم به سوی اردبیل گریختند؛ امّا در نزدیکی اردبیل گرفتار سواران آق قویونلو شدند و علی به قتل رسید. اسماعیل توانست به اردبیل برسد و توسط فدائیان در محل‌های مختلف پناهنده شد، تا سرانجام به دربار یک حکمران محلی گیلان در لاهیجان به نام کارکیا میرزا علی رسید و در آن جا پناه داده شد. تلاش‌های بعدی آق قویونلو برای یافتن اسماعیل به نتیجه نرسید. اسماعیل مدت پنج سال در لاهیجان در خفا به سر برد و در این مدت تماس نزدیک خود را با مریدانش در آناتولی و قفقاز جنوبی و آذربایجان حفظ کرد. کشمکش‌های بعدی میان شاهزادگان رقیبِ آق قویونلو به اسماعیل فرصت تجدید قوا داد. او و مشاوران نزدیکش نقشه‌های نهایی خود را برای تلاش در راه واژگونی دولت آق قویونلو در ایران طرح کردند. سال 905ه ق/1499م زمان مناسب برای دستیابی به قدرت برای اسماعیل فرا رسید. وی با اهل اختصاص از لاهیجان روانه‌ی اردبیل شد و نهضت خویش را آغاز نمود. با پیوستن یاران قزلباش از قبایل استاجلو، شاملو، روملو، تکه‌لو، ذوالقدر، افشار، قاجار، ورساق و غیره به او، توانست عملیات جنگی خود را ابتدا علیه شیروانشاهیان و سپس علیه آق قویونلو آغاز نماید. با شکست سلطان فرخِ شیروانشاه در 906ه ق و شکست الوند میرزا آق قویونلو در شرور نخجوان، وارد تبریز شد و در تابستان 907ه ق/1501م به عنوان شاه اسماعیل تاجگذاری کرد و تشیّع اثنی عشری را به عنوان مذهب رسمی کشور جدید صفویه اعلام کرد.»[3] و [4]


 



[1] - ایّام زندگی شیخ صفی مصادف با اوج خانقاه‌داری زمان مغولان بود. شیوخ خانقاه‌ها به دلیل آن که ضرورت اطاعت از شاهان و حاکمان مغول و حرام بودن مخالفت با آن‌ها را تبلیغ می‌کردند از حمایت مادی و معنوی بسیار برخوردار بودند. خواجه رشیدالدین فضل‌الله خویشتن را مرید طراز اول شیخ صفی قلمداد می‌کرد و با حمایت بی دریغ خود خانقاه اردبیل را به یکی از پردرآمدترین خانقاه‌ها تبدیل کرد.

[2] - در اثر رقابتی که برای رهبری خانقاه اردبیل صورت گرفت شیخ جنید به آناتولی فرار کرد. در این زمان 27 سال از مرگ شیخ بدرالدین گذشته بود و شیخ جنید خلاء ایجاد شده را پر کرد. در ابتدا سلطان عثمانی به او روی خوش نشان داد؛ ولی زمانی که به جهت حمایت و طرفداران شیخ بدرالدین اقدام کرد با مخالفت عثمانیان مواجه شد. جنید 8 سال در آناتولی بود و لقب شیخ المشایخ بر خود نهاد که به معنای داعیه‌ی رهبری دینی و سیاسی بود. او در پایان هشت سال از همه‌ی احکام دینی دست شست و مریدانش را از انجام فرایض دینی معاف داشت و به نسخه دوم شیخ بدرالدین تبدیل شده بود. در پی رقابت‌های عثمانی در منطقه تحت حمایت اوزون حسن درآمد و اوزون حسن خواهرش خدیجه بیگم را به ازدواج او درآورد. شیخ جنید در اثر زیاده خواهی و غارت در جنگ کشته شد و طرفداران به حمایت از فرزند کوچک او شیخ حیدر برخاستند. اوزون حسن از او نیز حمایت کرد و در سن 9 سالگی وی را به ریاست خانقاه اردبیل برگزید. در این ایام شیخ حیدر تحت تعالیم مخفیانه طرفداران پدرش و شیخ بدرالدین قرار داشت و شیوه‌ی ترویج عقایدشان به صورت مخفی بود. پس از حوادث سیاسی که شیخ حیدر موقعیت خود را در خطر دید به طرفدارانش دستور داد که افکار خود را علنی سازند و کلاه دوازده ترک بر نهند که همان روش شیخ بدرالدین از آناتولی بود. او برای دستیابی به اهداف خود مبارزه و قتل سنی مذهبان را در دستور کار خود قرار داد.

[3] - تاریخ نگاری عصر صفویه و شناخت منابع و مآخذ، تألیف دکتر جهانبخش ثواقب، انتشارات نوید شیراز، 1380 صص 761 تا 765

[4] - پیرامون شکل گیری و تکوین و پیدایش شیعه نظرات گوناگون ارائه شده است. بسیاری از محققان و مورخان سرآغاز پیدایش جریان شیعه را مربوط به بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام می‌دانند و آن حضرت و به خصوص رویدادهای زمان خلافت حضرت علی (ع) و چالش‌های جامعه اسلامی بعد از شهادت امام حسین (ع) دانسته‌اند و روز عاشورا را آغاز تولد شیعه معرفی می‌کنند. برخی دیگر شیعه را زاییده‌ی اندیشه سیاسی ایرانیان می‌داننند و بر این باورند که قوم ایرانی به دلایل خاصی جریان شیعه را به مثابه اعتراضی به حاکمیت عنصر عرب بر ایران به راه انداخت. بعضی نیز عبدالله بن سبا را به عنوان بنیانگذار نهضت و جریان شیعه معرفی کرده‌اند. در مقابل همه این نظرات دیدگاهی وجود دارد که زمان انعقاد نطفه شیعه را دوران حیات پیامبر (ص) و آن حضرت را بنیانگذار جریان شیعه می‌دانند.

5 - آینه عیب‌نما، نگاهی به فریاد کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، ص 24

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد