القاب و مناصب و مشاغل عصر صفوی بسیار زیاد است و در این مجموعه به دلیل اختصار تنها به قسمتی از آن که مربوط به دربار پادشاه است از کتاب سفرنامه جملی کارری اشاره میگردد. برای اطلاعات کامل میتوان به کتاب تاریخ نگاری عصر صفویه و شناخت منابع از دکتر جهانبخش ثواقب مراجعه کرد. کارری تحت عنوان مناصب و مشاغل دربار ایران مینویسد: «بزرگترین صاحب منصب این دربار «اعتمادالدوله» است. منصب اعتمادالدوله نظیر منصب وزیر اعظم ترکیه است. این شخص به وسیلهی ایادی خود کارهای کشور شاهنشاهی را برگزار میکند. اعتمادالدوله برخلاف وزیر اعظم ترکیه اغلب کارهای خود را به جای شمشیر با قلم انجام میدهد. او به خاطر گناه کوچکی کسی را به ستیز وا نمیدارد و سری را به باد نمیدهد. با وجود این او باید عدالت را ملاک بهترین حکومت بشناسد و چیزهایی که برای شاه ناپسند است پیشنهاد نکند. دومین مقام متعلّق به «ناظر» است. او به تمام خدماتی که نسبت به شاه به عمل میآید نظارت میکند.
«مطهر» خواجهی سفید پوستی است که همیشه نزد شاه هست و در کیسهای تعدادی دستمال دارد و در موارد لزوم به شاه تقدیم میکند.
«میر آخور باشی» کارپرداز امور طویلهها است. طویله پناهگاه و بست گناهکاران و بیچارگان است. او مراقبت میکند که اسبان شاه بر روی ران چپ، داغ سرخ رنگی داشته باشند تا در بین دیگر اسبان شناخته شوند و همچنین مراقبت میکند که چهل هزار سرباز شاه از لحاظ مرکب نقصی نداشته باشند.
«میرشکار» یا شکارچی بزرگ، وظیفه نگهداری بازها و فرماندهی تمام افسران شکارچی را به عهده دارد.
«سگبان باشی» وظیفهی مواظبت از سگها و تمام حیواناتی را که هنگام شکار از آنها استفاده میشود به عهده دارد و زیر نظر میرشکار کار میکند.
«زیندار باشی» رئیس مأموران نگهداری زینها است. او هنگام بر اسب نشستن شاه رکاب را میکشد. او را «اوزنگی قورجی سی» میگویند.
«قلیج قورجی سی» شمشیر شاه را حمل میکند.
«اوق قورجی سی» کسی که کمان و تیرهای شاه را حمل میکند.
«واقعه نویس» منشی شاه است.
«خزانه دار باشی»مانند یک خزانه دار، تمام پولهای شاه را که در صندوقها است محافظت میکند.
«آغاسی باشی» بزرگترین مهماندار مهمانخانهی شاه است.
«حکیم باشی» طبیب درجه یک است و بیشتر از دیگر پزشکان از دربار منتفع میشود.
«مهماندار باشی» مأمور پذیرایی سفر است.
«منجّم باشی» رئیس ستاره شناسان است و شاه هرگز بدون اظهار نظر ستاره شناسان به کاری اقدام نمیکند.
«دیوان بیگی» یا قاضی بزرگ همان قدر که به امور جنائی میرسد به امور کشوری نیز رسیدگی میکند. او میتواند هر کسی را که بخواهد از هر ایالت کشور شاهنشاهی احضار کند. اطلاعات مربوط به خانها و بزرگان را او دریافت میکند. مقام «داروغه» پائینتر از دیوان بیگی است. اگر او از قضاوت خود راضی نباشد کارها را به قاضی بزرگ احاله میکند.تنبیه دزدان و جنایتکاران بزرگ به عهدهی داروغه است.
«سفرهچی باشی» کسی است که سفرهی زربفت را روی فرش جلو شاه میگسترد.
«شرابچی باشی» تهیه کننده شراب است.
«مشعل دار باشی»، رئیس مشعلداران است. او شمعهای دربار را تهیه میکند و مراقبت میکند که پیه قندیلهای زرین تالار شاهی کم نشود و تمام تاوانهایی که از نرد بازان، ورق بازان و محکومان در دربار دریافت میشود به او تعلّق میگیرد.
«قهوه چی باشی» مراقبت قهوه و گلاب شاه را به عهده دارد.
«جراح باشی» عهده دار جراحی و رگزنی و تراشیدن سر پادشاه است.
«قاپوچی باشی» دربان بزرگ شاه است.
«ملکالتجار یا تاجر باشی» کسی است که پارچههای شاه را نگهداری میکند و آنها را جهت تهیه لباس در اختیار خیاط میگذارد.
«جلودار باشی» فرمانده نوکران پیاده است.
«میراب» یا مباشر امور آب، از روستائیان سود فراوانی میبرد؛ برای این که توزیع آب لازم جهت آبیاری مزارع مستقیمآً زیر نظر او صورت میگیرد.
«زرگر باشی» رئیس بافندگان فرشهایی است که در بافت آنها سیم و زر به کار میرود. محل کار آنان را کارگاه گویند. در کارگاه علاوه بر تهیّه پارچههای زربفت مورد نیاز خانهی شاه، شمشیر؛ تیر، کمان و انگشتریهای نقرهای نیز ساخته میشود؛ زیرا مسلمانان حلقههای زرّین را شرعاً نمیتوانند در انگشت کنند. همچنین روی نوعی رنگ روغنی که از اختلاط قطرات مصطکی و روغنی معدنی که از سطح دریای خزر در حوالی شماخی گرفته میشود، به عمل میآید، مینیاتورهایی ترسیم میکنند. رئیس مینیاتور سازان را «نقاش باشی» گویند.
«نجار باشی» رئیس درودگران دستگاه شاهی است.
«انبار دار باشی» نگهداری تمام حبوبات و زاد و توشهی مورد نیاز خوراک دربار را به عهده دارد.
«اودونچی باشی» مسؤول تهیه چوب و هیزم سوخت دربار است. کسان دیگری نیز هر روز مقدار معینی گوشت، کره، برنج و ادویه به دربار تحویل میدهند.
«توسکامال باشی» (توشمال باشی) رئیس مطبخ شاهی را گویند. مأموران گستردن سفره و چیدن بشقاب و آوردن غذا نیز زیر نظر او انجام وظیفه میکنند.
سپاهیان ایران از چهار گروه عمده تشکیل یافتهاند که هر یک ژنرال مخصوصی دارد. گروه اول عبارت از ایرانیانی است که فرمانده آنان را «سپهسالار» گویند و سالانه بیش از بیست هزار تومان درآمد دارد. افراد گروه دوم را «قورچی» یا «قزلباش» یعنی سرخ سر گویند؛ زیرا آنان سابقاً کلاه سرخ رنگی بر سر میگذاشتند. تعداد اینان در حدود بیست و دو هزار نفر است. ژنرال یا امیر «قورچی»ها را قورچی باشی گویند و روزانه پانزده تومان حقوق دارد. افسران زیر فرماندهی وی عبارتند از «مین باشی» فرمانده هزار نفر، «یوزباشی» فرمانده صد نفر، «اون باشی» فرمانده ده نفر. هر سرباز ساده سالانه پانزده تومان مواجب میگیرد. گروه سوم «غلامان» یا بردگان شاهی هستند. قسمت اعظم اینان را گرجیان از دین برگشته، مسلمان شده یا افرادی از ملییّتهای نظیر آنان تشکیل میدهد. هر غلامی سالانه هفت یا هشت تومان به عنوان مرحمتی دریافت میدارد. امیر و فرمانده غلامان را «قوللر آغاسی» گویند. اسلحهی غلامان عبارت است از یک شمشیر، یک کمان، چند تیر و یک زره. شاه گاهی به بعضی از غلامان در مقابل خدمات ارزنده ایشان پستهای مادامالعمر مهمی میدهد و این پستها را بعد از مرگ آنان نیز به فرزندانشان واگذار میکند.
پنجاه هزار «تفنگچی» نیز گروه دیگری از سپاهیان ایران را تشکیل میدهد. اغلب اینان روستائیانی هستند که سلاح جنگشان عبارت از یک شمشیر و یک تفنگ است و هر کدام سالانه چهار یا پنج تومان مواجب میگیرند. خانهای ایالات، آنان را هرچند ماه یک بار به تمرین و آزمایش وادار میکنند و بدین جهت آنان در به کار بردن اسلحه خیلی ماهرند. امیر آنان را تفنگچی باشی گویند.
«ایشیک آغاسی» در رأس یک دستهی دو هزار نفری از نگهبانان دربار قرار دارد. این نگهبانان یا کشیکچیها در به کار بردن سلاح چابکی یک باز شکاری را دارند.
فرمانده توپخانه را «توپچی باشی» گویند. ایرانیان از توپ کمتر استفاده میکنند فقط در جنگهای زمینی است که آن را به کار میبرند. کشتیهایی که در خلیج فارس یا دریای خزر جلو ازبکها هستند بسیار بد ساخته شدهاند و میتوان گفت ایران اصلاً کشتی جنگی ندارد.
خانها و حکام ایالت و دیگر صاحب منصبان خانهی شاهی، از بین قورچیان و غلامان انتخاب میشوند؛ زیرا اینان هم اندام متناسب دارند و هم دل مهربان، و این هر دو صفت یک جا به ندرت در یک ایرانی دیده میشود. نژاد غلامان آمیزهای از نژاد گرجیان و چند قوم دیگر ساکن سواحل دریای خزر و دریای سیاه است. شاه و درباریان بزرگ هر یک فرزندانی از زنان زیبای دین عوض کردهی مسلمان شده، دارند.
منصب «خانی» یکی از مناصبی است که خیلیها آرزوی رسیدن بدان را دارند، چه از لحاظ هیبت و حرمت، منزلت شاهی کوچک را دارد. درآمد هر خان سالانه به هفت الی هشت هزار تومان بالغ میگردد و اگر خانی واقعاً به مردم ستم نکند مدت زیادی بر مقام خود باقی میماند. خانها در نوروز یا نخستین روز سال نو مجبورند هدایایی به محضر شاه تقدیم دارند و در منزل خود نیز با سفرهای گشاده به مدت یک هفته از مردم پذیرایی کنند. در ایالتی که خان به علت اسراف در هزینه از طرف شاه برداشته میشود حکمی به نام «عسس» بدانجا اعزام میگردد.
صاحب منصبانی که امور مذهبی و قضایی و دفاتر حساب دیوانی را سرپرستی میکنند عبارتند از «نواب» یا «صدر» که ریاست امور دینی را به عهده دارد و اعتمادالدوله که سرپرستی امور اجتماعی و دنیوی را متعهد است در زیر نظر اعتمادالدوله دو قاضی دیگر انجام وظیفه میکنند: یکی «شیخ» یا «آخوند» و دیگری «قاضی» است. رسیدگی به امور بنای مسجد و مؤذّن آن که با برداشتن ندای «نیست خدایی جز خدا و محمّد پیامبر خداست» در زیر گنبد مسجد مردم را به ادای نماز دعوت میکند از وظایف «متولّی» است.
«مستوفی» یا «مستوفیالممالک»ها در دفترخانه یا اطاق حساب به حسابهای شاه رسیدگی میکنند، ودیعههای شاه را که حتی در دورترین نقطه کشور بدو تعلق دارد تقویم میکنند و به اشکال مختلف سنواتی یا به شرط عمری به اجاره میدهند و درآمد و اجارههای آنها را دریافت و هزینهی اضافی صاحب منصب زیر دست را در دفاتر مخصوص ثبت میکنند. این اطاق داروغه مخصوصی دارد که کسانی را که تقلّب یا به مال شاه خیانت کنند به کیفر میرسانند. با توجه به تعداد زیاد این همه مأمور و وزیر به خوبی روشن میشود که دربار ایران تا چه حد از دیگر دربارهای مشرق زمین مجللتر و باشکوهتر است.»[1]
[1] - سفرنامه کارری، جملی کارری، ترجمه دکتر عباس نخجوانی و عبدالعلی مارنگ، 1348، صص 164 تا 170
2- آینه عیبنما، نگاهی به فریاد کاخهای عصر صفوی، علی جلالپور، ص 134