وجود حرمسراها در نظام شاهنشاهی ایران و به طور کلی مشرق زمین دارای سابقهای بس طولانی است و پادشاهان و اعیان همواره وجود و توسعهی آن را یکی از ابعاد اعتبار و افتخار خود محسوب میکردهاند. این شیوه و روش زندگی حاکمان تا پایان دوران قاجاریه در ایران رواج کامل داشته و با ظهور رضا شاه پهلوی است که پایان پذیرفت. اطلاعات و آگاهی تاریخی از اسرار و درون این مکانها بسیار ناقص است و به دلیل جمع کثیر زنان و رقابتهای داخل و خارج حرم به هیچ وجه نقش اساسی گردانندگان آن را در تحکیم و تغییرات سیاسی حکومتها نمیتوان نادیده گرفت. سابقهی نفوذ و دخالت زنان حرمسرا و ملکهها در دربار شاهان را در دوران حکومت هر سلسلهای میتوان یافت. از جمله این موارد در گذشتههای دور به قدرت و نفوذ ملکه پروشات (پریساتیس، پریزاد، پریسا) دختر اردشیر دراز دست هخامنشی و همسر خشایارشاه میتوان اشاره کرد که در زمان وی برای پیشرفت و ترقی لیاقت و فداکاری لازم نبود و تنها کافی بود که هر یک از سرداران زن یا خواجه سرایی را در دربار حامی خود قرار داده باشند و در مقابل بی چون و چرای اوامر پروشات سر تسلیم فرود آورند. در تاریخ بعد از اسلام به نام اشخاصی چون ترکان خاتون، زبیده خاتون و مهدعلیاها باید اشاره کرد ولی به احتمال قوی اوج دخالت آنان را در دوران صفویه و نقش شورای حرمسرا با همکاری خواجه سرایان میتوان مشاهده کرد. مؤلّف کتاب پشت پردههای حرمسرا در مبحثی کوتاه و فشرده در مورد چگونگی تشکیل و قوانین حاکم بر حرمسرای شاهان صفوی مینویسد: «سازمان درباری و دولتخانهای که شاه اسماعیل پی افکنده بود بعدها رو به توسعه گذاشت که بخش نخست این سازمان، دربار خصوصی و خلوت شاه و بخش دوم شورای دولتی بود. در بخش نخست زنان شاه سکونت داشتند که بعضی از آنان را دختران جوان و بندگان کشور و گروهی دیگر را کنیزکانی تشکیل میدادند که شاه آنان را خریده یا بر سبیل تحفه قبول کرده بود. تقریباً همگی یا بیشتر این خواتین دختران گرجی و چرکسی بودند که شاه بخشی از اوقاتِ شبانه روزی خود را در کنار ایشان سپری میکرد. در اندرون دربار یعنی حرمسرای سلاطین صفوی همیشه عدّهای زن عقدی و تعداد کثیری کنیز عمر خود را با رنج روحی شدید سپری میکردند؛ زیرا گذشته از رقابت و حسادتی که معمولاً بین آنان حکومت میکرد از محرومیت جنسی نیز بسیار ناراحت بودند؛ زیرا که شاه معمولاً به زنان سوگلی خود توجه میکرد و زنان معمولی شاید سالی یکی دو بار با شاه همبستر میشدند. به همین علت تعیّشات غیر طبیعی مخصوصاً طبق زدن بین آنان خیلی رواج داشت. شاه عباس چون کمابیش به این حقیقت توجه داشت گاهگاه زنان حرم خود را مطلّقه میکرد و به عقد ازدواج بزرگان و سرکردگان خود در میآورد.
پیترو دلاواله مینویسد یک بار که شاه یکی از زنان خود را به رجالی از درباریان بخشیده بود در پایان میگساری گفت: آیا میروی تا ایّامی را با آن زن به سر آوری؟ البتّه منظورش زنی بود که پس از فسخ نکاح از حرمسرای خود به او بخشیده بود. خان جواب داد البتّه، و اضافه کرد که سعی خواهد کرد به بهترین وجهی به این زن بپردازد؛ زیرا باید به زنان اعطایی شاه واقعاً خدمت کرد. شاه به خنده پرسید، خلوت را با او چگونه میگذرانی؟ جواب داد عالی. شاردن نیز از محرومیت زنان حرم مطالبی در سیاحت نامه خود آورده، مینویسد زنان مشرق، غالباً از راه طبق زدن اطفای شهوت میکنند. من غالباً از اشخاص مختلف شنیدهام که آنها را از این کار باز میدارند؛ زیرا معتقدند به این ترتیب از زیبایی آنها و حساسیّت شهوی و جنسی آنها در برابر مردان کاسته میشود. زنانی که در سرای سلطانی زندگی میکردند حکایات عجیبی از چشم و هم چشمی، حسادتها، دروغگوییهای درباری حکایت میکنند. آنها متقابلاً از خطاها و اعمال ناروای یک دیگر سخن میگویند و اسرار نهان رقیبان خویش را بر ملا میکنند. زنانی که از برکت زیبایی رقص و آواز خوش مورد عنایت سلطان قرار میگیرند بیش از دیگران هدف حسادت زنان عادی واقع میشوند. از آن جا که در حرمسرای وسیع شاهان صفوی کمتر برای نوبت دوم همبستری، زنی راه به رختخواب شاه پیدا میکرد، لذا همان گونه که اشاره شد انحرافات جنسی در میان زنان رواج مییافت و شاه نیز برای جلوگیری از این گونه اطفاء شهوت غیر طبیعی، آن زنان بیاختیار را به هر که میخواست میبخشید. هدیه دادن این زنان نیز طی تشریفات خاصی صورت میگرفت. پیترو دلاواله میگوید یک روز شاه سی زن از حرم خود را به اشخاص مختلفی شوهر داد، زنی را که شاه به این صورت شوهر میدهد و از حرم خارج میکند به کجاوهای روی شتر مینشانند. کجاوه صندوق بزرگ سرگشادهای است که بر یک طرف شتر بسته میشود و در طرف دیگرش محفظهی مشابهی قرار گرفته که محتوی اسباب و اثاثیهی زن یعنی بالش و لحاف و دوشک و لباسها و طلا و جواهرات و خلاصه تمام اشیایی است که او در حرم داشته است. وقتی زن از طبقهی خیلی پایین نباشد علاوه بر این اشیاء و اثاثیه دویست تا سیصد سکّه طلا نیز با خود دارد.
کارری نیز به بخشش زنان درباری به این و آن اشاره میکند و آن را یک سنت بسیار زشت دربار ایران میداند و از آن به عنوان کاری عجیب و عملی در ردیف بربریت یاد مینماید. او مینویسد پادشاه میتواند کنیزکان مورد علاقهی خود را به میل خویش به اشخاص بسیار پست ببخشد. شاه سلیمان یکی از زنهای خود را از سر خشم به گازری بخشیده بود. چند روز بعد نادم شد. عشق زن بر سرش زد، احضارش کرد و حسودانه پرسید شوهر تازه را بیشتر دوست داری یا مرا؟ زن پاسخ داد شوهر شرعی و قانونیام را. شاه خشمگین شد و فرمان داد او را در رودخانه بیندازند؛ امّا زود پشیمان شد و فرمان اجرا نشد. بعد دستور داد او را زنده زنده بسوزانند. خوشبختانه این بار هم زیر فرمان خود زد. اکنون آن زن در حرمسرای شاهی است. کارری همچنین در سفرنامه خود به زنان حرمسرای شاهان صفوی اشاره دارد و مینویسد زنان حرم در ایران غالباً زیبارو و از نژاد چرکسی، گرجی و قفقازیاند. زنان لهستانی و روسی نیز در بین آنها به چشم میخورند. زنان تاتاری زیبا نیز جهت جای گرفتن در حرم، در ایران به فروش میرسند. ایرانیان علاوه بر زنان خود کنیزانی نیز اعم از سفید و سیاه میخرند و جزو حرم نگهداری میکنند. این کنیزها هنگام بیرون آمدنِ زنان حرم آنها را همراهی میکنند. زنان موقع بیرون آمدن از منزل چادری روی سر خود میاندازند که با آن درست مثل شبحی به نظر میرسند. شاه وقتی قصد حمام میکرد پنج، شش نفر از زنان صیغهای حرم او را همراهی میکردند و شستشو و مشت و مال میدادند و روز دوّم آنها به گرفتن ناخنهای شاه و سایر کارهای او میپرداختند و بدین طریق زنان در حرمسرا همه گونه در خدمت پادشاه بودند و به هر کیفیتی و به هر نوعی که شاه میخواست از او پذیرایی میکردند و تمنّیات او را چه طبیعی و چه غیر طبیعی برآورده میساختند.
به هر طریق ممکن میبایست حرمسرای شاه از زنان مختلف برای رفع نیاز بیش از حدّ او تعداد بسیاری را در خود جای دهد. حال دختری رضایت به زندگی در حرمسرا داشته باشد یا نه، در آن زمان حرف بیهوده و مسخرهای بود؛ زیرا هر که را نشانه میکردند به حرم پادشاه میکشیدند. از هر قوم و قبیله و از هر دین و مذهبی که باشد. گاه کسانی چون ارامنه دختران صغیر خود را از ترس این که مبادا کسان شاه آنها را برای حرم بربایند، شوهر میدادند. اجازه دهید آن چه از ماجراهای نگون بختی زنان در این عهد وجود دارد و نام حرمسرای شاهان برای آنان جز نکبت و بدبختی به ارمغان نمیآورده است در زندگی هر کدام از پادشاهان این سلسله یاد کنیم.»[1]
[1] - پشت پردههای حرمسرا، تألیف حسن آزاد، انتشارات انزلی، 1362، صص 272 تا 275
2- آینه عیبنما، نگاهی به فریاد کاخهای صفوی، علی جلالپور، ص 162