شاه اسماعیل بیشتر دوران کوتاه زندگی خود را در اسارت و مبارزه با دشمنان گذرانیده و در این ایّام کمتر نشانی از گرایش و ذوق ادبی وی دیده میشود و تنها در زمان جنگ و غلبه بر دشمنان است که از بی رحمی وی در تبلیغات مذهب سخنی مطرح گردیده است. تمام مراحل رشد و ترقی وی را به جز ویژگیهای شخصی و ارثی باید ناشی از تلقین افکار مریدان و پیروانش دانست که هیچ آشنایی با فرهنگ و تمدن ایرانی نداشتند. مورّخان بعد از مرگ وی برخی صفات را مبنی بر شایستگی علمی و فرهنگی به شاه اسماعیل منتسب ساختهاند که چندان قابل پذیرش نیست و از نظر عقلی مورد تردید جدّی میباشد، زیرا تمام زندگی وی با تبعید و اغتشاشات و جنگهای داخلی و خارجی توأم بوده و با آموختن و آموزشی که منجر به خلق اشعاری چون خطایی نامه باشد، منافات دارد. در باره آموزش و یادگیری اسماعیل اطلاعات دقیقی وجود ندارد و تنها به این نکته اشاره گردیده که کارکیا میرزا علی دستور داد تا مولانا شمسالدین لاهیجانی برای آموزش وی مأمور شود تا زبان عربی و فارسی و به ویژه قرآن را به وی بیاموزد. روایتی است که میگوید اشعار منسوب به شاه اسماعیل اول صفوی مربوط به شاه اسماعیل ختایی در آناتولی میباشد که با همین نام اشعار زیادی به زبان ترکی در مدح علی (ع) و امامان شیعه سرودهاند. ایشان از پیروان نهضت بکتاشیه و سپس شیخ بدرالدین در آناتولی میباشد. شاه اسماعیل ختایی به زبان فارسی نیز آشنا بوده و اشعاری را به تقلید از عارفان ایرانی سروده است. او از شیعیان اهل حق بود که هنوز هم تحت عنوان علی اللهی وجود دارند.[1] به اعتقاد بسیاری شاه اسماعیل و قزلباشان از تاریخ و فرهنگ ایران چیزی نمیدانستند و یکی از علل افزایش پیروان از منطقهی آناتولی تنها به خاطر تاراج و غارت بوده است. اوّلین متنی که به اشتباه شاه اسماعیل را شاعر دانسته تحفه سامی از سام میرزا پسر وی میباشد. فیروز منصوری با مقایسهای که در منابع ایران و ترک انجام دادهاند بدین نتیجه دست یافته است که اشعار منتسب به شاه اسماعیل جعلی و دروغ میباشد. وی در قسمتی از مطالب خود مینویسند: «از اولیّن دههی قرن دهم هجری تا پایان سدهی مزبور، تاریخها، تذکرهها، سفرنامهها و مجموعههای ایرانی و خارجی متعدّدی تدوین یافته و هر یک به نوعی از شاه اسماعیل و سرگذشت او داستانها نوشته و داد سخن دادهاند. در هیچ کدام از این تواریخ و تذکرههای قرن دهم از اشعار شاه اسماعیل و یا دیوان و تخلّص او مطلبی ننوشتهاند و یادی نکردهاند. این گونه ملاحظات که با مختصر تفکّر و تعمّق همراه باشد خواننده را از بیاساس بودن شاعری شاه اسماعیل مخصوصاً از تخلّص خطایی و سرودن اشعار ترکی او آگاه میسازد و دلیل دیگر آن که در موزههای معروف دنیا که از آثار دورهی صفوی کتابهای نفیس و تذهیب یافته و مصوّر با خطوط زیبا و مینیاتورهای بی مانند به معرض نمایش گذاشتهاند، آیا نباید در بین این شاهکارهای هنری نسخهای هم از دیوان خطایی پیدا شود؟ آیا بهزاد و شاگردانش که زیباترین مینیاتورها را در کتابهای خمسهی نظامی، حافظ، ناصرخسرو، سعدی، جامی، سنایی و شاهنامه فردوسی به کار برده و هنرآفرینی کردهاند و در زمان او شاهنامه خوانی رواج زیاد داشته است، نمیتوانستند از این دیوانِ دربار صفویه هم نسخهای به تذهیب و مینیاتور بیارایند؟ در نتیجه گمان میکنم که جواب سؤالات فوق منفی باشد؛ زیرا دیوان خطایی یک مجموعه تبلیغاتی تعالیم بکتاشی است که مخلوط با لهجهی ترکی عثمانی و جغتایی سروده شده و به تصریح و تأیید عموم نویسندگان در میان بکتاشیان و علویان «علیاللهیهای ترکیه» رواج و شهرت فراوان یافته است و در بین مردم ایران از اشعار دیوان مزبور تا کنون استفاده ادبی نشده است. در تعالیم بکتاشیان اشعاری در مدح ائمهی اطهار به ویژه حضرت علی (ع) و رنگ شیعهگری وجود دارد که منظور حاج بکتاش ولی میباشد.
مظهر نور نبی مخزن اسرار علی پیر ارکان طریقت حاج بکتاش ولی
در مورد آن که چرا حاج بکتاش را خودِ حضرت علی دانستهاند، میگوید حاج بکتاش هم موقعی که برای ارشاد مردم به ترکیه آمد، آنان نشان علی را از او خواستند. حاج بکتاش دست مبارک و پیشانی مبارکش را باز کرد و خالهای سبزی را که نشانهی حضرت علی (ع) بود به آنان ارائه داد و گفت من سرّ علی هستم. آنان ایمان آوردند و حاج بکتاش را خودِ حضرت علی دانستند و معتقد بودند که هر کس او را علی نداند، یزید است.
از شخصیّت حیدر که در نوشتههای بکتاشیان به کرّات دیده میشود منظور حضرت علی یا شیخ حیدر پدر شاه اسماعیل نیست؛ بلکه منظور از سلطان حیدر فرزند احمد یسوی است که بنا به روایت ولایت نامه، حاج بکتاش او را از زندان رهانید و به اتّفاق او اهالی بدخشان را به اسلام آورده و کفّار را مغلوب کرده است. ضمناً در نزدیکی آنکارا به نام حیدرالسلطان در دهکدهای مزار و مقبرهای بنا کردهاند که زیارتگاه بکتاشیان میباشد. در نتیجه با این تفاصیل و بدین ملاحظات نسبت دادن خطایی به شاه اسماعیل، به منزلهی این است که ادّعا کنیم بابک خرّمدین دربارهی اعراب و فتوحات آنان حماسهها سروده و نسبت به معتصم عباسی اظهار ارادت کرده است. با این که ستارخان جانبازیها و مردانگیهای صمد خان و عینالدوله را به نظم کشیده و چنین جانبداری از فداکاریهای سربازان روس و مناقب بدخواهان مشروطه را ستوده و به نام آنان دفتر و دیوان تنظیم کرده است. برای این که معلوم و مسلّم شود که تخلّص خطایی و دیوان خطایی برای مقاصد سیاسی و بهرهبرداری بر علیه صفویه در آن نهفته و تبلیغ شده است و مخالفان صفویه منظورهای خاصّی برای انتساب این دیوان به شاه اسماعیل داشتند و بلکه میخواستند این کتاب را وسیله قرار داده و به خانقاه اردبیل راه یافته و در بین صوفیان و طرفداران صفویه رسوخ و نفوذ پیدا کرده و از اوضاع و احوال درونی و امیال و مقاصد نظامی و جغرافیایی و بافتهای سیاسی و اجتماعی صفویان اطلاعاتی جمع آوری نمایند. برای پیشبرد همین مقاصد، مخالفان صفویه اقداماتی را در باره جعل این دیوان به عمل آوردهاند.»[2]
[1] - عقاید بکتاشیه در آناتولی توسط شیخ بدرالدین وارد مرحله نوینی شد و معتقد بود که شیخ طریقت حامل روح خدا است و ذات معصوم و منزه و واجب الوجود و واجب الطاعه است که تمام کائنات بر مدار اراده وی میچرخد. نظم جهان در دست اوست و بر مردم جهان دارای ولایت مطلقه است. او با تفسیر باطنی احکام اسلامی اطاعت از شیخ را نقطه محوری دین قرار داد و وجوب برگزاری عبادتهای شرعی چون نماز و روزه و حج را با تأویلاتی که از دین میکرد از دوش پیروانش انداخت. اصولاً تاتارها توجهی به احکام اسلامی نداشتند و تنها امر واجب در طریقت او محبت امام علی و اطاعت مطلق از شیخ و جهاد برای نشر دین بود. سپس نهضت شیخ بدرالدین حالت عصیان عمومی تاتارهای بکتاشی را بر ضد دولت عثمانی به خود گرفت. از آن جا که دولت عثمانی بر تمام اقوام ظلم و ستم میکرد حتی مسیحیان و یهودیان نیز به حمایت از نهضت شیخ بدرالدین برخاستند. در این ایام که طرفداران این نهضت توسط دولت عثمانی سرکوب میشدند نیای شاه اسماعیل اول در اثر رقابت بر سر ریاست مذهبی و سیاسی به جانب آناتولی کشیده شدند و کم کم جایگزین و حامی آن تاتارها شدند که سپس به داخل ایران کشیده شده و دولت صفوی را تشکیل دادند ولی در ابتدا همه تقیه میکردند.
[2] - رازهایی
در دل تاریخ، شاه اسماعیل شاعر نبوده و دیوانی هم نداشته است، فیروز منصوری، 1337،
انتشارات آگاه، برگرفته از صفحات 12-13 – 17- 33- 37 -46- 76 و در تأیید سخنان
مؤلف که عثمانیان برای نفوذ و کسب اطلاعات و تفرقه بین ایرانیان برنامه داشتهاند،
میتوان به دوران اغتشاشات زندگی شاه اسماعیل دوم و زندگی پری خان خانم و عامل
نفوذی عثمانیان اشاره کرد.
3 - آینه عیبنما، نگاهی به فریاد کاخهای صفوی، علی جلالپور، ص 255