پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

تأثیر عقاید افراطی صوفیان بر شاه اسماعیل اول

تأثیر عقاید افراطی صوفیان بر شاه اسماعیل

 

یکی از نکات برجسته‌ در ویژگی شخصیّت شاه اسماعیل اول خونریزی و بی‌ رحمی‌هایش می‌باشد که وی را در ردیف خونخواران تاریخ قرار داده است. در مورد شکل گیری این خصایل باید به دوران کودکی و تربیت او توجه داشت. بعد از کشته شدن شیخ حیدر و سیر حوادث دیگر پیروانش به خاطر ترویج عقاید افراطی و یا به خاطر کسب قدرت و امور دنیوی از تنها بازمانده صفوی به شدّت حمایت کردند. قزلباشان چنان در افکار او تأثیر گذاشته بودند که شاه اسماعیل دچار پندارهای کاذب شده و به این باور رسیده بود که یک رسالت الهی بر عهده دارد تا در ترویج مذهب شیعه بکوشد. این دیدگاه در مورد سپاهیانش نیز صدق می‌کرد و خود را شکست ناپذیر می‌پنداشتند. دکتر منوچهر پارسا دوست در باره عقاید افراطی سپاهیان شاه اسماعیل به نقل قول می‌نویسد: «این پادشاه را به خصوص سپاهیانش می‌پرستیدند و بسیاری از آنان بی جوشن و زره می‌جنگند و از مردن در راه سرور خود خرسندند. با سینه‌های برهنه به میدان جنگ می‌روند و فریاد می‌زنند «شیخ، شیخ» که در زبان فارسی به معنی خدا است. دیگران او را پیغمبر خدا می‌دانند؛ امّا همین قدر مسلّم است که همه معتقدند که او نخواهد مرد!»[1] سرانجام بعد از تباهی و خسارات وارده بر مردم، شاه اسماعیل نیز قربانی ستایش‌ها و تملق‌های مردمی شد که بر پایه‌ی اعتقادات نا صواب از او بت ساخته بودند و جای شگفتی است که چرا علمای مذهبی و مفسرّانی که در جهت تکمیل عقاید شیعه تلاش کرده‌اند در توجیه اعمال پادشاهان صفوی کوشیده و حتی عدم انجام بعضی فرایض مذهبی را برای آنان قابل قبول دانسته‌اند در صورتی که اگر مردمی عادی و بی‌گناه مرتکب چنین عملی می‌شدند بلافاصله باید در آتش قهر و غضب آنان می‌سوختند؟ «شگفت آور این است که شاه اسماعیل با وجود برداشتی از جوهر وجود خود، نه تنها از ارتکاب اعمال خلاف مذهب اسلام، بلکه حتی از ارتکاب زشت‌ترین اعمال شنیع احتراز نکرد. طبق اظهار بازرگانان ونیزی که در تبریز اقامت داشت، او هنگامی که دومین بار به تبریز آمد کاری بس ننگین از او سر زد؛ زیرا فرمان داد تا 12 تن از زیباترین جوانان شهر را به کاخ هشت بهشت ببرند و با ایشان عمل شنیع انجام داد و سپس آنان را با همین نیّت به امرای خود داد. اندکی پیش از آن دستور داده بود تا 10 تن از اطفال مردان محترم را به همان نیّت دستگیر کنند. چنین اعمال ننگینی از سوی کسی انجام شده که ضمن ادعاهای گوناگون، خود را دارای رسالت الهی برای ترویج مذهب شیعه و ایجاد اعتقاد راسخ مذهبی در مردم ایران می‌دانسته است و مردم پیرامون او نیز این باور را در او تقویت و ریشه‌دار می‌کردند.»[2]

پناهی سمنانی هم با استفاده از روایت همین سیاح ونیزی و پس از غلبه‌ی شاه اسماعیل بر الوند آق‌قویونلو و فتح تبریز می‌نویسد: «روز دوّم خود را به دروازه تبریز رسایند و چون با مقاومتی مواجه نشد آن جا را گشود و به باد یغما گرفت. سپس چون می‌خواست از سرداران و بزرگانی که با شیخ حیدر در نبرد دربند پیکار کرده بود و در مرگ او دست داشتند، انتقام گیرد، دستور داد تا جسدهایشان را از گور بیرون آورند و بر سرِ بازار بسوزانند. هنگامی که لاشه‌ها را به بازار می‌بردند اسماعیل دسته‌ای از دویست روسپی و چهارصد دزد در برابر آن‌ها به راه انداخت و چون می‌خواست که آن بزرگان را بیشتر خفیف و خوار کند فرمان داد تا سر دزدان و قحبگان را بریدند و با اجساد آن بزرگان در آتش سوختند. اسماعیل بدین امر نیز راضی نشد تا نامادریش را نزد او آوردند. این زن پس از مرگ شاه اسماعیل به عقد یکی از اعیان درآمده بود که در واقعه‌ی دربند از هواداران شاه مغلوب بود. اسماعیل به او ناسزا گفت و از هر راهی که می‌توانست وی را اهانت و ملامت کرد و سرانجام فرمان داد تا چند زن فرومایه و ناشایسته را به سزای اندک بی حرمتی که در حق پدرش کرده بود، سر بریدند.

اسماعیل در تبریز با هیچ مقاومتی روبرو نشد. با این همه بسیاری از مردم شهر را قتل عام کرد. حتی کسانش، زنان آبستن را با جنین‌هایی که در شکم داشتند، کشتند. سیصد تن از زنان روسپی را به صف درآوردند و هر یک را به دو نیمه کردند. سپس هشتصد تن از ملازمان را که در دستگاه الوند پرورش یافته بودند سر بریدند. حتی همه‌ی سگان تبریز را کشتار کردند. گمان نمی‌کنم از زمان نرون چنین ستمکاره خون آشامی به جهان آمده باشد. همین تاجر که شاه اسماعیل را هنگام شرکت در جشن‌های پیروزی تبریز دیده است روایت می‌کند که در حین بازی (تیراندازی) دو پسر زیبا در کنار شاه می‌ایستادند که یکی تنگی در دست داشت و دیگری بشقاب‌هایی پر از شیرینی. هنگامی که اسماعیل می‌آساید، آن دو پسران با شراب و شیرینی به او نزدیک می‌شدند و او به خوردن و نوشیدن می‌پردازد. مشاهدات این تاجر واقعاً خواندنی است و ابعاد مختلفی از زندگی این خدای دروغین و خلقیات مردم زمانه‌اش را باز می‌نماید. سیمای ظاهری شاه اسماعیل را در سی و یک سالگی‌اش چنین توصیف می‌کند. بسیار زیبا و صاحب وقار و میانه بالاست. صورتی دلپسند و پیکری نیرومند و شانه‌هایی کم پهنا دارد. ریشش را می‌تراشد و سبلت می‌گذارد. ظاهراً مردی پُر مو به نظر نمی‌آید. مانند دوشیزگان دوست داشتنی و چون غزالان چابک است. از تمام امرای خود قوی‌تر است. در تیراندازی چنان مهارت دارد که از ده سیب، شش عدد را فرو می‌افکند. هنگام مشق آلات طرب می‌نوازد و دختران رقّاص به شیوه‌ی خود در ستایش اسماعیل پایکوبی می‌کنند. این صوفی را مردم کشورش مانند خدا دوست دارند و تعظیم و تکریم می‌کنند. به خصوص سپاهیانش که بسیاری از آنان بی زره به جنگ می‌روند و انتظار دارند که اسماعیل نگهدارشان باشد. از این رو با سینه‌های برهنه به پیش می‌تازند و فریاد می‌زنند شیخ شیخ. نام خدا را در سراسر ایران فراموش کرده و فقط نام اسماعیل را به خاطر سپرده‌اند. مسلمانان می‌گویند لااله‌الالله، محمّد رسول‌الله؛ اما ایرانی‌ها می‌گویند لااله ‌الالله، اسماعیل ولی‌الله.»[3]

با توجه به مطالب ذکر شده شاید این شبهه پیش آید که چرا شاه اسماعیلی که با شعر و ادبیات و مدح ائمّه سر و کار داشته است از اقدام هر جنایتی رویگردان نبود؟ او در اجرای کشتار خود تفاوتی بین مردم قائل نبود و فقط به خونریزی و اهداف سیاسی فکر می‌کرد. دکتر عبدالحسین نوایی در تعلیقات کتاب تکملة‌الاخبار می‌نویسد: «قاضی کمال‌الدّین میرحسینی یزدی میبدی، متخلّص به منطقی مردی دانشمند و متکلّم و شاعر و صوفی و ریاضی و حکمی بوده و در محضر ملا جلال دوانی و دیگر دانشمندان شیراز فنون معقول و منقول، خاصّه تصوّف و حکمت و هیأت آموخته و در شعر و معمّا مهارتی یافته است به اتّهام تسنن به فرمان شاه اسماعیل صفوی به آتش قهر سوخت. تألیفات وی عبارت است از:

1 جام گیتی نما به فارسی در حکمت و فلسفه‌ی قدیم که در سال 897 هجری تألیف شده و در پاریس با ترجمه لاتین به چاپ رسیده 2- حاشیه‌ی تحریر اقلیدس خواجه نصیرالدین طوسی 3- حاشیه شرح ملخّص قاضی زاده‌ی رومی در هیأت 4- دیوان معمیات 5- شرح حدیث صعدنا در‌ الحقایق از امام حسن عسکری (ع) 6- شرح دیوان منسوب به مولی‌الموالی علی‌بن ابی طالب همراه با دیباچه ارزنده و مفصّلی در عقاید و آداب و رسوم و مراتب سیر و سلوک انسانی 7- شرح شمسیّه 8- شرح طوالع 9- شرح کافیه‌ی ابن حاجب 10- شرح هدایای اثیریه در حکمت معروف به شرح میبدی »[4]


 



[1] - شاه اسماعیل اول، پادشاهی با اثرهای دیرپای در ایران و ایرانی، نوشته دکتر منوچهر پارسا دوست، چاپ اول، 1375، شرکت سهامی انتشار، ص 455

[2] همان، ص 459

[3] - شاه عباس کبیر، مرد هزار چهره، تألیف محمّد احمد پناهی سمنانی، 1369، چاپ اول، ناشر کتاب نمونه صص 29 و 30

[4] - تکملة‌الاخبار، تصنیف عبدی بیگ شیرازی (نویدی)، با مقدمه و تصحیح و تعلیقات دکترعبدالحسین نوایی، 1369 چاپ اول ص 179

5- آینه عیب‌نما، نگاهی به فریاد کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، ص259

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد