پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

شیخ فضل‌الله نوری کیست؟!


شیخ فضل ‌الله نوری

«حاج شیخ فضل‌الله کجوری معروف به نوری فرزند ملاّ عبّاس کجوری در دوم ذی‌حجّه 1259 ه.ق. متولّد و پس از تحصیلات مقدّماتی برای تکمیل تحصیلات عالیه به بین‌النّهرین رفت. وی از شاگردان درجه اوّل میرزا محمّد حسن شیرازی مجتهد معروف و داماد و خواهر زاده‌ی حاجی میرزا حسین مجتهد نوری بوده و در تهران از مجتهدین تراز اوّل و مرجع امورات شرعی بودند. در ابتدای ورودش از عراق کار و بارش خیلی رونق گرفت، به این معنی که نفوذ و مرجعیّت تامّ پیدا کرد و مدّتی بدین منوال گذشت؛ لکن بعد اعمالی از او سر زد که خیلی از وجهه‌ی او کاسته شد و تفصیلش از این قرار است در سال 1308 ه.ق. دولت ایران امتیاز مؤسّسه‌ی رهنی که بعد به بانک استقراضی تبدیل گردید به دو نفر روسی واگذار کرد. روس‌ها قصد داشتند که بانک یا شعبه‌ی آن را در بازار دایر کنند. محلّی را در اراضی موقوفه‌ی سیّد ولی که در آخر بازار کفّاش‌ها واقع و مدرسه خرابه و قبرستان مسلمین بود برای ساختمان بانک در نظر گرفتند. برای اجاره کردن آن به هر یک از ملاّها که مراجعه کردند کسی حاضر نشد که آن را به روس‌ها اجاره دهد؛ لکن به حاج شیخ فضل‌الله رجوع کردند او حاضر شد و اراضی مزبور را جهت ساختمان بانک به مبلغ 750 تومان به ملاحظه‌ی تبدیل به احسن به روس‌ها فروخت و پس از این عمل از نفوذ روحانی وی در افکار و انظار مردم خیلی کاسته شد و همچنین در عمل طلاق دادن شکوه‌الدّوله دختر ششم مظفّرالدّین‌ شاه زن موقّرالسّلطنه بود که او را به حباله‌ی نکاح حاج سیّد ابوالقاسم امام‌ جمعه‌ی تهران درآورد. شاه یا ولیعهد خواستند که به اجبار طلاق شکوه‌الدّوله را از موقّرالسّلطنه شوهرش که زندانی شده بود، بگیرند. موقّر راضی نبود. برای انجام این عمل ابتدا نزد دو نفر علما رفتند و چون موقّرالسّلطنه گرفتار بود هر دو نفر گفتند که باید شوهر آزاد باشد و شخصاً رضایت بدهد و در غیر این صورت به هیچ وجه امکان ندارد و بر خلاف شرع است. پس از مأیوس شدن از این دو نفر از طرف دربار به حاج شیخ فضل‌الله مراجعه شد و او بدون رضایت شوهر طلاق را جاری کرد و شکوه‌الدّوله را به زوجیّت امام‌ جمعه درآورد. در این جا روایت مختلف است؛ بعضی می‌گویند که شیخ فضل‌الله پس از طلاق دادن در همان مجلس بدون نگهداشتن عدّه، او را برای امام‌ جمعه عقد کرد و برخی دیگر می‌گویند که پس از سرآمدن عدّه، زن مطلّقه به اجبار به حباله‌ی نکاح امام‌ جمعه درآمدند و اگر در یک مجلس طلاق و عقد صورت گرفته باشد بدیهی است که شیخ فضل‌الله مرتکب چندین خلاف شرع شده است و مردم اشعاری در این باب ساخته و می‌خواندند:


حقّا امام‌ جمعه در دین یقین ندارد         این کار کار عشق است ربطی به دین ندارد


در اوایل طلوع مشروطیت با سیّد عبدالله بهبهانی و سایر مشروطه ‌طلبان همقدم و همراه بود. شیخ فضل‌الله در مدارج علمی ‌بر دیگران بر‌تری داشت و در قیامی‌که منجر به صدور فرمان مشروطیت گردید. خدمت ارجمندی کرد؛ ولی رقابت شدید سیّد عبدالله بهبهانی با او در صف ملاّیان جدایی افکند و آن به سود استبداد تمام گشت و شیخ فضل‌الله را به خاطر این اعمال و غیره چون جعل اسنادی به تحریک او و حمایت بی‌‌دریغ از محمّدعلی‌شاه افرادی چون ادوارد براون، مخبرالسّلطنه‌ی هدایت و ... به نیکی از او یاد نمی‌کنند.

شیخ فضل‌الله بعد‌ها به تحریکات محمّدعلی‌شاه و ضدیّت شخصی با سیّد عبدالله بهبهانی با این که دخترش عروس بهبهانی بود در سر ریاست و مرجعیت رسماً عَلَم مخالفت بلند کرد و ظاهراً و باطناً صدمه‌ی زیادی به افکار عامّه زد. هنگامی که محمّدعلی‌شاه در سال 1326 ه.ق. مجلس شورای ملّی را به توپ بست و مشروطه‌ خواهان هر یک به طرفی متواری و فراری گردیدند شیخ فضل‌الله تقریباً شخص اوّل مملکت و دربار شاه مخلوع بود و برخلاف احکام علمای نجف اقدامات در شکست مشروطه و تقویت استبداد می‌کرد و پس از فتح تهران و خلع محمّد علی‌شاه در سال 1327 ه.ق. جمعی از مخالفین مشروطیت و ایادی محمّد علی‌شاه دستگیر و در دادگاه انقلابی محکوم به اعدام گردیدند. پس از اعدام علی‌نقی‌خان مفاخرالملک و سیدمحمّدخان صنیع‌ حضرت نوبت به آقای شیخ فضل‌الله نوری بزرگترین مخالف با مشروطیت و دستیار محمّدعلی‌شاه رسید و با این که قبلاً به او سفارش شده بود که برای مصونیت خود به یکی از سفارت‌خانه‌های بیگانه پناهنده شود و مخصوصاً سفارت روس او را با آغوش باز و احترام زیاد می‌پذیرفت؛ لکن شیخ زیر بار نرفت و در خانه‌ی خود در محلّه‌ی سنگلج تهران ماند. بنابراین چند نفری مجاهد مأمور شدند که او را به میدان توپ‌خانه بیاورند. پس از زندانی کردن در یکی از اتاق‌های فوقانی قسمت جنوبی میدان او را مانند سایر محکومین در دادگاه انقلابی محاکمه کردند. اعضای دادگاه عالی انقلابی به اتّفاق آرا او را محکوم به اعدام کردند و به موجب حکم هیأت ‌مدیره که رأی دادگاه مزبور را تأیید و تنفیذ کرد. در تاریخ یازدهم مرداد 1288 خورشیدی برابر با سیزدهم رجب 1327 ه.ق. در سن 69 سالگی او را در میدان سپه به دار زدند.[1] ادوارد براون در کتاب تاریخ انقلاب ایران در این باره چنین می‌گوید: دادرسی شیخ فضل‌الله که مجتهدی سرشناس و عالمی ‌متبّحر بوده خواه از لحاظ اجتهاد خود یا رقابت با دو سیّد (محمّد و عبدالله) دو عضو بزرگ روحانی خویشتن را در قلب ارتجاع جای داده بود هنگامه‌ای بر پا ساخت. او از نظر سیاسی محکوم به مرگ نشده؛ بلکه از آن روی که فتوی قتل‌هایی را در شاه‌ عبدالعظیم داده و حکم این کشتار که به مُهر او رسیده و دست دادگاه افتاد به دار آویخته شد. در روز دادرسی شیخ فضل‌الله گفت این‌ها (یعنی قضات و نابودکنندگان او) در روز قیامت آیا جواب مرا خواهند داد. نه من مرتجع بوده‌ام و نه سیّد عبدالله و سید محمّد مشروطه‌خواه، فقط محض این بود که مرا خوار کرده، کنار زنند. در نزد من و آن‌ها موضوع ارتجاع و اصول مشروطیت در میان نبود و در واپسین لحظه این شعر را زمزمه کرد:


اگر بار گران بودیم رفتیم        اگر نا مهربان بودیم رفتیم


سپس بدون این که ترس یا هراسی نشان دهد به دژخیمان که برای انجام تکلّیف منتظر او بودند گفت کار خود را بکنید. پس عمّامه و عبا آویخته شد و فقط ده دقیقه بالای دار بود. سپس جسدش را پایین آورده به خویشاوندانش سپردند. میرزا مهدی پسر ارشدش که به گفته‌ی دقیق‌ترین مردم رفتاری ابلهانه داشته و پای دار ایستاده هرزه درایی به پدر می‌کرد و به مجتهدین طرفدار ملیّون این کار غم‌انگیز را تأکید و شتاب در پایان دادن آن داشت.»[2]


روایت دیگر در باره‌ی وی چنین است:«...هنگامی که جنبش مشروطه ‌خواهی پا گرفت او به مخالفت با آن برخاست و خواستار حکومت مشروعه شد. با محمّد علی شاه همداستان بود. کار مخالفتش با مشروطه به جایی رسید که علما نجف مانند ملاّ کاظم خراسانی و دیگران او را تکفیر کردند. سرانجام پس از پیروز شدن انقلاب مشروطه شیخ فضل‌الله در محضر شیخ ابراهیم زنجانی و با حضور هیأت ناظران بر دادگاه در دادگاه انقلاب مشروطه محاکمه و به اعدام محکوم و در میدان توپ‌خانه به دار آویخته شد. شیخ فضل‌الله مردی بی‌باک و سرسخت بود. در مورد بی‌باکی و سرسختی و میهن‌پرستی او همین بس که حاضر نشد برای رهایی از مرگ پرچم هیچ‌ یک از دول خارجی را بر سردرِ خانه‌اش بیاویزد.»[3] و منبعی دیگر در باره‌ی مخالفت وی با مشروطیت می‌نویسد: «در قضیه‌ی مشروطه که جمعی از علما پیش‌ قدم شده بودند. او روی دنده‌ی چپ افتاده وبا وجود فتوی حاج میرزا خلیل و آخوند خراسانی که مراجع عمده‌ی دنیای شیعه بودند مشار‌الیه مشروطه را حرام و طرفداران آن را بابی و اخیراً محمّد علی‌میرزا را سلطان عادل و با تقوی اعلام کرده بود.»[4]



[1] - ص 844 - جلد دوم - هفت پادشاه محمود طلوعی: شیخ فضل الله نوری را روز هشتم مرداد ماه دستگیر و همان روز در دادگاه انقلابی محاکمه و محکوم به اعدام و روز نهم مرداد ماه در میدان توپ‌خانه به دار آویختند.


[2] - خلاصه‌ی صص 96 تا 105 - جلد سوم - شرح حال رجال ایران - مهدی بامداد


[3] ص84- کتاب نارنجی- جلد اوّل - اسناد وزارت خارجه‌ی روسیه تزاری- ترجمه حسین قاسمیان به کوشش احمد بشیری


[4] ص105 - خاطرات عبدالله بهرامی‌


5- آینه عیب نما, نگاهی به دوران قاجاریه, علی جلال پور, 1394



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد