پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

توجیهات مذهبی شاه تهماسب صفوی

توجیهات مذهبی شاه تهماسب

 

شاه تهماسب با آن که یک فرد متعصّب مذهبی بود گاهی برای تأثیر بر افکار جامعه و قزلباشان متوسّل به رؤیا و خواب دیدن امام زمان (عج) می‌شود و حتی در نامه‌هایی که به حاکمان ارسال می‌دارد خود را مقرّب خاص درگاه خداوند معرّفی می‌کند. در مورد اعتقادات و بهره برداری وی از مذهب شاید برخی نکات آن خرافاتی و غیر معمول به نظر آید، ولی با توجّه به موقعیّت آن زمان، شاه تهماسب نیز کاری خارج از عرف اکثریت حاکمان انجام نداده و هنوز هم افکارش ادامه دارد. این پادشاه نیز با همکاری علما برای تغییر و تحول در وصول مالیات‌ها به توجیه مذهبی می‌پردازد تا از نارضایتی‌‌ها در امان بماند و مردم هر دستوری را جزو اعمال مذهبی خود قلمداد کنند. دکتر پارسا دوست در توجیه اخذ مالیات‌ها در زمان وی می‌نویسد: «شاه تهماسب با مطالعه‌ی قواعد اسلامی و مصاحبت با عالمان مذهبی شیعه با احکام اسلامی آشنایی کامل داشت و می‌دانست که اخذ مالیات تمغا از مردم مجوز شرعی ندارد. او برای برانداختن آن مالیات به رؤیای صادقانه متوسّل شد. او در فرمانی که در 13 شوّال 927 ه برای لغو مالیات تمغا صادر کرد، اعلام داشت در شب گذشته پنجشنبه 12 شوّال 972 ه حضرت امام زمان (ع) را در خواب دید. او برای اثبات رؤیای صادقانه و جلب توجّه شیعیان ایران به گونه‌ای دقیق به توصیف قامت و شمایل آن حضرت پرداخت و اظهار داشت قامت اشرف آن حضرت بلند و روی کشیده و محاسن شریف یک قبضه و موی محاسن و شارب خرمایی و چشم و ابروی آن حضرت سیاه و ضعفی در بشره‌ی مقدّس آن حضرت ظاهر بود. چنان چه ریاضت کشیده و تاج سقرلاط قرمز بی دستار بر سر اشرف داشتند و جامه‌ی قلمی آجیده که ظاهراً رنگ آن نخودی بود و بالاپوش قلمی آجیده که غالباً سفید بود و چاقشور نیم‌ تاج زر در پای مبارک داشتند و هیچ کس آن حضرت را نمی‌دید و آواز مبارک با این که بلند سخن می‌فرمودند غیر من کسی نمی‌شنید و بعد از ظهور آن حضرت فی‌الحال من فریاد کردم و کسی نشنید و آن حضرت بعد از بیرون آمدن در ایوان طاق هندی که تخمیناً ده ذرع طول آن بوده باشد و روی آن ایوان به قبله بود، به وجهی که پشت مبارک آن حضرت به جانب میان مغرب و قبله بود. منحرف نشستند و کف پاها را نزدیک یکدیگر رو به رو بر وجهی که کف به کف نرسیده بود، نهادند. پس رفتم و پای راست آن حضرت را میان بند پای مبارک وی و بند چاقشور بوسیدم. بعد از آن، آن حضرت برخاستند و فرمودند که این تمغاها را بخشیده‌ای بسیار خوب کردی و اظهار خوشنودی فرمودند و فرمودند که تتمّه را هم ببخش. شاه تهماسب که در ذکر جزئیات شمایل آن حضرت وضع لباس و حتی طرز نشستن ایشان خود را صاحب حافظه دقیق و قوی معرّفی کرده بود با تردید ادامه می‌دهد که فرمودند ما از تو راضی‌ایم یا از تو راضی می‌شویم و به یاد نمانده که از این دو عبارت کدام را فرمودند. او سپس اضافه کرد بعد از آن فرمودند که روز به روز عمرت زیاد می‌شود و دولتت زیاده می‌گردد.

با توجّه به تقدّس امام زمان (ع) و احترام و علاقه‌ی عمیق شیعیان به آن حضرت نیاز به توضیح ندارد که شاه تهماسب با اعلام خواب بالا و ادّعای عنایت خاصّی که آن حضرت نسبت به او مبذول داشت تا چه حدّ خود را مقرّب درگاه آن حضرت معرّفی می‌نمود. وقتی که ایرانیان، به ویژه قزلباشان آگاه شوند که حضرت مهدی (ع) اعلام داشته است «روز به روز» عمر شاه تهماسب و دولت او زیاد می‌شود الزاماً در می‌یابند که سرکشی و مخالفت با چنین پادشاهی که مورد لطف صاحب‌الزّمان (ع) است سرانجام تیره و مرارت زیادی خواهد داشت.»[1]

شاه تهماسب برای توجیه لشکرکشی و یا در شیوه‌ی مبارزات خود نیز که همیشه شهرهای سوخته را تحویل دشمن می‌دهد؛ متوسّل به خواب دیدن و احادیثی به تفسیر می‌شود. ایشان برای تأیید و صحّت نظراتش بر قزلباشان و دیگران از خواب دیدن و ملاقات با ائمّه سخن می‌گوید و اغلب خواب‌های وی با توجّه به اهداف و اخباری که به او رسیده تنظیم گردیده است. در توصیف این خواب‌ها احتمال اشتباه نیز وجود داشته است؛ زیرا در این متن اشاره‌ای به ابراهیم پاشا دارد که در خواب پرسیده است که ابراهیم همراه وی است یا خیر. جواب می‌شنود که نه. در صورتی که در این هنگام ابراهیم پاشا تبریز را فتح کرده بود و به دروغ از پادشاه تقاضای هدیه می‌کند تا برای حاکم عثمانی بفرستد که او به این دیار نیاید. از آن گذشته شاه تهماسب برای انتخاب نبرد و محل و چگونگی جنگ با ازبکان از تجمّع دشمن نیز از امام خود اطلاعات نظامی کسب می‌کند و در تذکره‌اش می‌نویسد: «اعتقاد بنده‌ی ضعیف تهماسب الصفوی الموسوی الحسینی این است که هر کسی که حضرت امیرالمؤمنین صلوات الله علیه را در خواب ببیند، آن چه ایشان فرمایند همان می‌شود و درین شک نیست که در شب چهاردهم شهر ذی حجّه‌ی مذکور که از هری سه منزل بیرون آمده بودیم، تب کردم و چند روز مریض بودم. شب در واقعه دیدم که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خانه‌ی زینل خان که در قزوین است و در آن محل دولتخانه بود، نشسته‌اند و جوانِ محاسن سیاهی که تخمیناً بیست و پنج ساله بوده باشد در عقب سر آن حضرت بر سر پای ایستاده بود. من پیش آن حضرت رفتم، زمین بوسیدم و به دو زانوی ادب نشستم و سؤال کردم که یا حضرت، قربانت شوم. آیا مرا با جماعه‌ی اوزبک جنگ می‌شود یا نه؟ حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند که ای تهماسب تا غایت کدام مهّم تو به جنگ ساخته شده که دیگر باره شود؟ مرتبه‌ی دیگر سؤال کردم که قربانت شوم، به فرمای که حال ما در آن طرف آب چون خواهد بود؟ جواب فرمودند که در آن طرف آب هیچ نیست و هرچه هست در این طرف آب است. سه مرتبه تکرار این سخن کردم؛ همین جواب فرمودند، بعد از آن، حضرت علی علیه‌السلام مرا پیشتر طلبیده می‌فرمود که سه چیز به تو می‌فرمایم. نظر کن که در آن جهد نمایی! اول: نهر علقمی از یادت نرود. دویم: آن که بعد از فتح سمرقند، گنبد مرا تو یا اولاد تو مثل گنبد امام ثامن ضامن امام رضا علیه‌السلام بسازند. سیم: سفارش فتحی بیگ که پروانچی حضرت شاه بابام بود، کرده. فرمودند که او را متولّی آستانه‌ی مقدّسه گردان که او از ماست. علی‌الصّباح بیدار گردیده، خوشحال بعد از نماز صبح او را و یاران را جمع نموده. خواب را شرح کردم و گفتم که در این طرف آب ما را به اوزبک جنگ خواهد شد. بعد از بیست و یک روز احمد بیگ وزیر آمد پریشان و آزرده خاطر. از او پرسیدم که تو شراب نمی‌خوری که خمار باشی؟ چرا مکدّری؟ گفت: کاشکی می‌مردم که این روز را نمی‌دیدم. اولمه‌ی نمک به حرام (برادرش القاص میرزا )به تبریز آمده، تمامی اهل و عیال قزلباش را اسیر کرده. پرسیدم که ابراهیم پاشا همراه اوست؟ گفت نه. خواندگار پرسیدم. گفت: در استانبول است. گفتم که حضرت پروردگار جلّ شانه جزای اولمه و ابراهیم پاشا را بدهد و خواهد داد.»[2]


 



[1] - شاه تهماسب اوّل، دکتر منوچهر پارسا دوست، چاپ سوم، 1391، شرکت سهامی انتشار، ص 699

[2] - تذکره شاه تهماسب به قلم شاه تهماسب بن اسماعیل بن حیدری‌الصفوی، با مقدمه و فهرست اعلام امرالله صفری، چاپ دوم، 1363، انتشارات شرق، ص 22

3- آینه عیب‌نما، نگاهی به فریاد کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، 1400، ص 340

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد