پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

ساختار دربار شاه تهماسب اول صفوی

 

 

 

ساختار دربار  شاه تهماسب

 

«تا پایان عهد شاه تهماسب سازمانی که اسماعیل از برای دولتخانه‌ی خویش پی افکنده بود به طرز بارز و مشخص رو به تکمیل و توسعه بود. نوشته‌های دالساندری که در این باره ظاهراً اطلاعات دقیقی داشته از همه جهت شایان ملاحظه است. وی دربار شاه تهماسب را متشکّل از دو بخش متمایز و جدا از هم می‌شمرد که یکی را دربار خصوصی و خلوت شاه و دومی را شورای دولتی می‌خواند. دربار خصوصی، خود به سه بخش می‌شد. بخش نخست را حرم تشکیل می‌داد که اقامتگاه زنان شاه تهماسب بود. برخی از این خواتین دختران گرجی و چرکس بودند که شاه بخشی از اوقات شبانه روزی خود را در کنار ایشان می‌گذرانید. دومین بخش اختصاص به غلامان شاه داشت که این گروه موظف به ادای خدمت‌های گوناگونی بودند از آن جمله کمک کردن به شخص شاه در هنگام لباس پوشیدن و یا لباس از تن بیرون کردن[1] و نظم خیمه و خرگاه شاهی و آشپزخانه و عدّه‌ی این غلامان به چهل تا پنجاه نفر بالغ می‌گردید. عده این گونه غلامان عادی در دوران پادشاهی شاه عباس بزرگ به گفته ژان شاردن به هزار یا هزار و دویست نفر می‌رسیده است که آنان را بر حسب زیرکی و استعدادشان در سنین بعدی به مقام‌های مهم مملکتی می‌گماشتند و این رویّه در دوران پادشاهی شاه عباس بزرگ به شکل بنیاد مهم و مرتّبی درآمد. سومین بخش ویژه‌ی طبقه‌ی ممتازی از غلامان بود. معمولاً افراد این طبقه را امیرزادگان و فرزندان نامور کشور تشکیل می‌دادند که قاعدتاً در کاخ شاهی نمی‌زیستند، امّا تمام روز را در دربار به خدمت شاه آماده بودند. وظایف این دسته از غلامان نیز گوناگون بود و از آن جمله هنگام گرمابه رفتن یا تفریح به ملازمت شاه مفتخر بودند. درباره‌ی این طبقه از غلامان دالساندری می‌نویسد این گروه از ملتزمین رکاب شاه معمولاً پانزده تا بیست و پنج ساله‌اند و ندرتاً به اشخاصی بر می‌خوریم که سی سال از عمرشان گذشته باشد. این گروه تا هنگامی که موی بر صورت نداشته باشند به دریافت گونه‌ای مقرری نائل می‌شوند. شاه تهماسب به نسبت اهمیّت خدمتی که این غلامان انجام می‌دهند به بعضی بیست و پنج هزار و به برخی پنجاه هزار سکّه اسکودی با بهره بیست درصد وام می‌دهد که مدت این وام در مورد بعضی ده سال و در مورد برخی دیگر بیست سال است. خود شاه همه ساله مرتباً بهره‌ی این وام‌ها را از غلامان خود می‌ستاند. ایشان نیز آن چه را به وام گرفته‌اند در مقابل وثیقه مناسبی با بهره شصت تا هشتاد درصد به اعیان و بزرگان درباری که چشمداشت مناصب و مقامات مهمتری را از شهریار مملکت دارند وام می‌دهند. اگر وام گیرنده در پایان مدت نتواند اصل و فرع هر دو با یک جا تحویل دهد در آن صورت ناگزیر است برای پرداخت بدهی تمامی دارایی خود را بفروشد و در آن حال هیچ گونه غرامتی نیز در میان نیست.

اگر شاه در ازای خدمت، به پاداش لیاقت و کاردانی این گونه سران لشکر و اعیان و درباریان، آنان را به مقام‌هایی چون قورچی باشی گری یا فرماندهی پاسداران سلطنتی و یا حکومت ایالت‌های مختلف مملکتی می‌گماشت در آن صورت پرداخت این گونه وام‌ها آسان بود و الّا کسانی که به چشمداشت رسیدن به مقام‌های بزرگ تن به چنین خطر بزرگی داده بودند به کلی خانه خراب می‌شدند. گاهی بالارفتن از پلکان ترقّی و رسیدن به مناصب بالاتر بستگی به این موضوع داشت که شخص علاقه‌مند تا چه اندازه طرف اعتماد پادشاه باشد و یا تا چه اندازه موجبات رضایت خاطر و تلذّذ وی را فراهم آورده باشد. بیشتر کسانی که به عشق جاه و مقام وام می‌گرفتند، می‌دانستند که گاهی شخص فرمایه‌ای چون تهماسب در ازای خدمت و جانفشانی ممکن بود به جای منصب مثلاً به ایشان غلامانی خوبرو و یا کنیزکانی زیبا و خوش اندام ببخشد. در واقع از آن جا که این امر متضمّن هزینه‌ای از خزانه‌ی وی نبود کراراً به چنین تدبیری مبادرت می‌ورزید.»[2]



[1] - روایت شده است که شاه تهماسب روزی پنج بار لباس‌های خود را عوض می‌کرد و بعداً هر یک دست لباس را به ده برابر قیمت به رعیت می‌فروختند و البته هیچ کس جرأت نداشت از قبول آن امتناع کند، زیرا خرید لباس‌های مرشد کامل یا خدای مجسم برای خریدار موهبتی بزرگ محسوب می‌شد و هر کس مشمول چنین عنایتی می‌گردید، می‌بایست از صمیم قلب سپاسگزار باشد. چانه زدن در قیمت و یا اکراه در قبول جامه‌های پادشاه گناهی نابخشودنی به شمار می‌رفت. این تفکر و توجه به خرافات در زمان‌های بعد نیز ادامه داشته و هنوز هم ادامه دارد. جملی کارری که در زمان شاه سلیمان به ایران سفر می‌کند در صفحه 35 سفرنامه خود در ادامه این روند از تبریز می‌نویسد «روز پنجشنبه از میدانی که چوبه دار مجازات و اعدام در آن نصب شده است، می‌گذشتم. عدّه‌ای از زنان با چادر را دیدم که از زیر جسد آویزانی رد می‌شدند. معلوم شد که این زن‌های خرافی برای آن که بچّه‌دار شوند به این کار اقدام می‌کنند. البته پولی هم برای این کار به شاگرد میرغضب که در پای چوبه دار ایستاده، می‌دهند. اگر به چشم خود این موضوع را ندیده بودم هرگز باور نمی‌کردم که زن‌هایی پیدا شوند که عقیده داشته باشند جسد مرده می‌تواند آن‌ها را باردار کند. عقیده راسخ دیگری که در میان این زن‌ها متداول است این است که اگر از روی جوی فاضلاب حمام مردانه چند مرتبه به این سو و آن سو بپرند باز حامله شدن آن‌ها به سرعت صورت می‌گیرد. ممکن است این زن‌ها در حمام آبستن شوند؛ ولی زیر جسد مرده گذشتن در این کار بی اثر است.»

[2] - تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، ابوالقاسم طاهری، شرکت سهامی کتاب‌های جیبی، 1349، ص 219

3- آینه عیب‌نما، نگاهی به فریاد کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، 1400، ص 370

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد