پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

وصیت نامه ساختگی برای شاه تهماسب اول صفوی

 

 

وصیت نامه‌ی ساختگی برای شاه تهماسب اول

 

در مورد این که شاه تهماسب برای خود جانشینی تعیین نکرده‌اند اتّفاق نظری وجود ندارد و به همین دلیل بعد از مرگش برای بر تخت سلطنت نشاندن حیدر میرزا و اسماعیل میرزا اختلاف‌های شدید آشکار گردیدند. سرانجام اسماعیل میرزا با کمک و نفوذ خواهرش پری خان خانم به قدرت دست ‌یافت و به پادشاهی رسید. در توصیف این حوادث هیچ مورّخی را نمی‌توان یافت که از نقش و نفوذ پری خان خانم و ارتباط او با اسماعیل میرزا و اقداماتش بر علیه حیدر میرزا سخنی نگفته باشد. خواهرش بعد از به قدرت رسیدن اسماعیل میرزا و مشاهد‌ی اعمال ناهنجارش اظهار ندامت کرده و سپس با نابودی وی ابراز موافقت می‌کند. با توجه به ثبت چنین وقایعی که در تاریخ شده، باز هم مورّخان درباری چون مؤلّف روضة‌الصّفویه در توجیه و انحراف این حادثه چنان سخن می‌گویند که تمام مراحل به قدرت رسیدن اسماعیل میرزا بر مبنای وصیت شاه تهماسب بوده و اقدامات پری خان خانم و دسته بندی‌ طرفدارانش درست و قانونی انجام گرفته و عامل هرج و مرج و قتل حیدر میرزا را مربوطه به امیال و هیجانات لـله‌ی حیدر میرزا می‌داند. مؤلّف مذکور در وصیت نامه‌ی دروغی و ساختگی خود فراموش کرده است که اگر پادشاه آن قدر به اسماعیل میرزا اعتماد و علاقه داشته‌اند چرا وی را به مدّت بیست سال در زندان قهقهه نگاه داشته و او را آزاد نکرده است و از آن گذشته آیا ارتباط پنهانی پری خان خانم و حمایت وی را با زندانی قلعه‌ی قهقهه و کنترل حوادث روز مرگ پدر را می‌توان نادیده گرفت؟ اگر عملکرد پری خان خانم درست بوده، بنابراین گفتار حیدر میرزا نیز که تا آخرین لحظات حیات در کنار پدرش بوده‌اند منطقی می‌باشد و اگر پادشاهی او تحقق یافته بود یقیناً نوشتار او شکل دیگر می‌گرفت. حیدرمیرزا صبح روز بعد با نشان دادن مدرکی اعلام می‌دارد که شاه تهماسب او را به عنوان جانشین انتخاب کرده‌اند‌ و بر همان اساس پادشاهی یک روزه‌ی خود را آغاز می‌کند. با توجه به روایت موجود اگر تلاش و بررسی مورخان نمی‌بود هرگز خیانت درباریان و عوامل پشت پرده در سیستم حکومت‌ها روشن نمی‌گردید و چه بسا که امثال پری خان خانم برای همیشه جزو از ما بهتران محسوب و به قدیّسه تبدیل شده بودند. میرزا بیگ جُنابدی در توجیه داستان خود وجدانش را بدین گونه آرامش می‌دهد که این قبیل کارها در تاریخ بسیار انجام شده و به راستی هم که سخن او درست بوده و هنوز هم پایان نیافته است. ایشان ماجرای به سلطنت رسیدن شاه اسماعیل دوم را این گونه توصیف می‌کند: «پادشاه مغفرت انتساب، شاه تهماسب حسینی صفوی چون از این مکان پر انقلاب و فانی رخت در دارالملک باقی کشیده، در قصور جنّات خلد برین بر سریر (فی مقعدِ صدق عندَ ملیکٍ مقتدر) متمکّن گردید، ستر عظمی و مهد علیا پری خان خانم بنت پادشاه مبرور که مدار علیّه‌ی حرم محترم بود در حالت احتضار والد بزرگوار کیفیّت واقعه‌ی هایله را مشروحاً به عرض خدمت پادشاه جمجاه شاه اسماعیل ثانی رسانید. در آن وقت آن حضرت در قلعه‌ی قهقهه برحسب فرمان قضا جریان محبوس بود.

فرستاده‌ی بانو عظمی بر سمت قلعه‌ی مذکور از صبا و دبور (باد غربی) سرعت عاریت نموده، قبل از مسرعان دیگر به شرف بساط بوسی آن پادشاه والاگهر مشرّف گردیده، نخست از طرف ستر علیا به آداب پرستش تعزیتِ والد بزرگوار زبان گشوده، پس از آن به تهنیت پادشاهی و وصیّت قائم مقامی قیام نموده، کیفیّت انتقال شاه مبرور را و وصیّت نمودن به قائم مقامی بر سبیل براعت تقریر نمود و در حال گذرانید که در طی طریق سرعت و استعجال فرموده، به پرسش قیام ننمایند و زود قدم در طی طریق فرمایند که اشخاص فتنه و فساد در زوایای اعتزال مترصّد زمانی این چنین‌اند. پادشاه جلیل، شاه اسماعیل ثانی بعد از تحقیق این مقدّمه بر مرکب استعجال به صوب دارالسّلطنه‌ی قزوین از صبا و شمال سرعت استعاره نموده، رایت عزیمت برافراخت و چون در قلعه‌ی قهقهه به مؤانست و صحبت پادشاه گیلان کارکیا خان احمد مأنوس و مألوف بود آن جناب را نیز به رفاقت خویش هم‌عنان گردانید. امّا بعد از ارتحال پادشاه غفران دثار و قبل از ورود پادشاه جلیل، شاه اسماعیل به دارالسّلطنه‌ی قزوین فسادگونه‌ای به ظهور آمد. کیفیّت واقعه آن است که حسن بیک یوزباشی استاجلو که در میان قزلباش لوای اشتهار می‌افراشت و به منصب لـلگی شاهزاده‌ی کریم‌الاخلاق سلطان حیدر میرزا بن شاه تهماسب نیز رایت مباهات به سپهر دوّار می‌رسانید، اراده نموده بود که شاهزاده‌ی والاگهر را بر سریر خلافت متمکّن گرداند تا بدین وسیله رکن‌الدوله و فرمانفرمای این دولت ابدی باشد و بر سایر اویماقات نیز تسلّط و تفوّق داشته، فصیل مهمّات پادشاهی از طرف وی باشد و بدین عزیمت به اعلان این مطلب مبادرت نموده با جمعی کثیر از اویماق استاجلو به عتبه‌ی کعبه مرتبه‌ی دولتخانه‌ی صفویه اقامت نمود و همگی همّت بر آن مصروف گردانید که شاهزاده‌ی عالی مقدار سلطان حیدر میرزا را به دست آورده بر سریر خلافت نشاند و شاه اسماعیل را از دخول به مستقرّ جلال مانع آید بلکه به صَرصَر هَیجاء (جنگ و پیکار) انطفای شعله‌ی حیات وی را از اهمّ مهمات داند. سلطان حیدر میرزا نیز این واقعه را از امارت و شواهد خویش دانسته، اراده داشت که به آن جماعت بپیوندد و ابواب فتنه و فساد بر روی احوال روزگار مفتوح گرداند.

مهد علیا و خَدَر معلی پری خان خانم رعایت وصیّت پادشاه غفران پناه ملحوظ نظر اعتبار دانسته به زلال تدبیر صایب اشتعال نوایر این فساد را که سر به کره‌ی اثیر رسانیده بود، انطفا‌ء بخشید و سلطان حیدر را از خروج حرم محترم مانع گشته، خدمه و پاسداران حرم محترم را به اخذ و قید شاهزاده مأمور گردانید. آن گاه یکی از اعیان و ریش سفیدان درگاه عرش اشتباه را نزد حسن بیگ فرستاده وی را به ترک این فساد که خلاف رأی جمهور سپاه و وصایت پادشاه مبرور است، نصیحت فرموده. مطلب عالیه‌اش آن بود که تا تشریف ورود پادشاه زمان آن جماعت را به دفع‌الوقت مشغول امور دارد. حسن بیگ نیز این اراده را فهم نموده، نصایح ملکه را کان لم یکن انگاشته همچنان بر حسب اراده‌ی فاسده‌ی خود بر لجاج اصرار می‌ورزید و معروض داشت که اگر شاهزاده را زیاده از این از خروج مانع آیند اجلاف اویماق رعایت سدّه‌ی سَنیّه (درگاه بلند مرتبه) ننموده، داخل حرم محترم گشته. این سوء ادب در میانه‌ی ما بماند، اولی آن است که قبل از حدوث فتنه و فساد شاهزاده را به تصرف ما باز گذارند و زیاده از این الحاح روا ندارند. بالاخره ستر عظمی، ملکه‌ی روزگار چون ملاحظه فرمود که آن جماعت بی عاقبت از این حرکت متقاعد نخواهند گشت و تا ورود پادشاه زمان فتنه حادث خواهد گردید که دفع آن به روزگار ممکن نباشد. لاجرم به انطفای شعله‌ی حیات شاهزاده مظلوم راضی گشته، شمخال که یکی از امرای مقرّب بود با خدمه‌ی حرم محترم وی را هلاک ساختند و سر همایونش را نزد آن مُدْبَران (بخت برگشته) که در آن باب مبالغه می‌نمودند ارسال فرمودند و عالمی را به تجدید در لباس سوگواری قرین نوحه و زاری گردانیدند. اگرچه این واقعه مرافق صلاح روزگار می‌نمود اما آن دوحه‌ی نهال اقبال صفویه به حسب صورت و سیرت از شاهزادگان دیگر امتیاز تمام داشت و محبوب‌ترین فرزندان بود نزد پادشاه مبرور، چون سواره به کوی و بازار عبور نمودی عامّه‌ی خلایق به تماشای لقایش بر هَمبَرِ عام هجوم و ازدحام آورده، طالب دیدار همایونش می‌بودند و به حسن صورت و تناسب اعضای مطبوعش بر قلم صنع صنایع آفرین و جهت رفع عین‌الکمال (ان یکاد) می‌خواندند. از این جهت عامّه و خواص آن دیار را بر قتل وی اندوهی عام عارض گشته، قرین حسرت و تأسّف می‌بودند. بیت:

زمانه نخستین نه این کار کرد        زمانه از این کار بسیار کرد

و تلافی امکان وقوع نداشت، لاعلاج سوای شکیبایی و اطاعت طریق دیگر نپیموده به سکون و سکوت راضی گشتند. این واقعه بعد از انتقال پادشاه غفران دثار به چهار روز حادث شد و چون شش روز دیگر منقضی گشت صبح روز دوازدهم از انتقال پادشاه مبرور که خسرو چهارم در لباس سوگواری بر سریر افق متمکّن گردید. بیت:

صبحدم چون شاه این نیلی تُتُق     بارگی راندی به میدان افق

پادشاه جلیل، شاه اسماعیل ثانی داخل دارالسّلطنه قزوین شده بر سریر خلافت متمکّن گردید و چون بر مقدمّه‌ی سانحه که در غیبت همایونش روی نموده بود اطلاع حاصل فرمود. ستر عظمی و مهد علیا پری خان خانم را بر تسکین این نایره‌ی عظمی مَحمَدَت گفته، بر عقل و تدبیرش آفرین فرمود.»[1]


 



[1] - روضة‌الصفویه، تألیف میرزا بیگ جُنابدی، به کوشش غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، صص 571 تا 576

2- آینه عیب‌نما، فریاد کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، گفتمان اندیشه معاصر، 1400، ص 399

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد