پس از آن که شاه عباس با کمک انگلیسیها موفق به اخراج دایمی پرتغالیها از خلیج فارس گردید شرکتهای انگلیسی و هلندی و فرانسوی به اشکال دیگر وارد عرصهی تجارت ایران شدند. این حالت تا پایان دوره صفوی ادامه داشت و پس از حمله افاغنه به ایران است که به دلیل عدم توجه به تجارت و بازرگانی و غارت و آتش زدن تمام تجارتخانهها برای مدتی خلیج فارس را ترک کردند. در زمان شاه عباس روابط ایران با اروپائیان بیشتر بر مبنای تجاری بوده و در مورد مبارزه با دشمن مشترک یعنی امپراتوری عثمانی از حد شعار فراتر نرفته است. اولین نفوذ و دخالت کشورهای اروپایی در آسیا توسط پرتغالیها انجام گرفت که پس از کشف راههای جدید دریایی و برای تسلط بر خلیج فارس و به دست آوردن تنگههای مهمی چون بابالمندب با عربها به مقابله برخاستند. بعد از آن که پرتغالیها بر خلیج فارس مسلط شدند سیاست آنها بر این اعتقاد قرار گرفت که کلید فتح هندوستان از تسلط بر خلیج فارس تحقق خواهد یافت. کالاهای تجاری آن زمان شامل این موارد بوده است: «ایران برای پارچههای هندی ارزش بسیار قائل بود و از آن استفاده میکردند و در درجه بعدی چوب صندل قرمز برای رنگرزی، چوب آبنوس، عاج، جوز هندی، روغن نارگیل، زنجبیل و زعفران و کالاهایی که از ایران به هند میرفت گلاب، انواع میوههای خشک، روناس، قالی و قالیچه، پوست گاو و بز، نمک هرمز، پارچههای زری، سکه طلا، مروارید و شراب شیراز. کالاهای ارسالی از اروپا به ایران شامل پارچههای ابریشمی، سرب و قلع، ساعت، چهلچراغ، تیغهی شمشیر، ساعت دیواری، کریستال، استکان و نعلبیکی و کالاهای ایران به اروپا شامل پارچههای زری، ابریشم گیلان، پشم کرمان و مشهد و تبریز، چرم، حصیر، سبدهایی که از نی ساخته میشد، پوست گوسفند بود.»[1]
از آن جا که اکثر سیاحان و مبلغان اروپایی برای انجام هدفی به ایران آمده بودند مأموریت آنتوان شرلی نیز برانگیختن شاه عباس بر علیه دولت عثمانی و اتحاد با کشورهای عیسوی و اخذ امتیازات تجاری بوده است. اما آن چه که وی را تشویق به ایران میکند ملاقات او در ایتالیا با یک تاجر ایرانی میباشد و سپس در همان جا با یک سیاح بزرگ به نام آنجلّو که تازه از ایران آمده بود آشنا میگردد که از مهربانی پادشاه سخن میگوید و حتی پیشنهاد میکند که اگر میل داشته باشی من حاضر به راهنمایی شما خواهم بود. او سفر خود را از ونیز آغاز و بعد از بندر اسکندرون به حلب و صحرای شام و بعد از آن وارد ایران میگردد. آنان به سال 1007 هجری در قزوین به حضور شاه عباس رسیدند. هنگامی که شاه عباس از اطلاعات نظامی این دو برادر آگاهی یافت تصمیم گرفت که از وجود آنان برای مجهّز ساختن قشون ایران به سلاح آتشین استفاده کند. لازم به ذکر است که در ایران استفاده از تفنگ مرسوم بود؛ ولی توپخانه چندان کاربردی نداشت و در این زمان است که الله وردی خان با راهنمایی رابرت شرلی به ساخت توپخانه در نزدیک اصفهان اقدام میکنند و چنین سپاهی را تشکیل میدهند. در سفرنامه برادران شرلی در مورد ساخت تفنگ آمده است که «.... اگرچه در این اواخر بعضیها نوشتهاند که در ایران استعمال اسلحهی آتشی معمول نیست، ولی من باید معترف شوم که در هیچ جا لوله تفنگ بهتر از لولههای ایران ندیدم و پادشاه در جنب عمارت سلطنتی خود در اصفهان قریب دویست نفر عمله دارد که مشغول این کار هستند و دایم تفنگ و تیر و کمان و نیزه و شمشیر میسازند.»[2]
شاه عباس پس از شش ماه اقامت آنها در نظر داشت که رابرت شرلی را با هدایا نزد ملکه انگلیس بفرستد که آنتونی پیشنهاد میکند که من شخصاً این مأموریت را قبول کرده و تمام پادشاهان عیسوی را بر علیه عثمانی برخواهم انگیخت و از دو سوی عثمانی را نابود خواهیم کرد. سرانجام پادشاه وی را به همراه حسینعلی بیک بیات و تنها به عنوان مترجم و راهنما به اروپا میفرستد و رابرت با پنج تن از همراهان دیگر به عنوان گروگان باقی میمانند. از آن جا که آنتونی فردی مغرور بود در همه جا خود را سفیر ایران معرفی کرده و حتی حسینعلی بیک بیات را تحقیر کرده و اموال وی را به غارت میبرد. برای آن که تا حدودی با شخصیت آنتونی آشنا شویم به قسمتی از خاطرات آنان اشاره میگردد: «هنگام عبور از روسیه در اثنای راه یک جای قشنگی دیدیم که موسوم به کاسان و از آن جا به (نکسن) آمدیم. در بین راه مابین سر آنتونی و سفیر دیگر منازعه دست داد، زیرا که سر آنتوان بعضی کارهای قبیح او را که اسباب بی احترامی پادشاه مملکت بود ملامت کرد، به طوری انقلاب درگرفت که اگر قراول همراه نداشتیم روی هم ریخته یک دیگر را به قتل میرساندیم.»[3]
شاه عباس با توجّه به بدبینی که نسبت به اروپاییان داشت اقدام به اعزام آنتونی گرفت تا شاید زمینهای برای اخراج پرتغالیها از خلیج فارس و تجارت ابریشم فراهم آید. شاه نهایت احترام را برای این دو برادر قائل بود و حتی آنتونی را به هنگام مأموریت تا دولت آباد اصفهان بدرقه کرد. شاه عباس آنتونی را در متن نامهای که برای سران پادشاه عیسوی ارسال کرده بود اختیاراتی داد که با سفیر برابری میکرد و پادشاه آنتونی را این گونه معرفی میکند: «شما پادشاهی که به حضرت عیسی ایمان دارید، بدانید که سر آنتونی شرلی با ما دوستی برقرار کرده است. این نیّت را ما در گذشته داشتیم، امّا پیش از این نجیب زاده کسی نبود که راهنمای ما باشد و موانع را از سر راه بردارد. همان طوری که او به اختیار خود به ایران آمد، به میل خود نیز راهنمای یکی از امرای ما شد. در مدت پذیرایی از او در این سرزمین، ما روز همچون دو برادر از یک سینی غذا میخوردیم و از یک جام مینوشیدیم. هرگاه این نجیب زاده به حضور شما شاه عیسوی درآید به سخنان و درخواست او همچون به خودم اعتبار کامل قائل شوید. محتوای این نامه از جمله پردازی و تعارف خالی نبود و سر آنتونی شرلی میتوانست خود را سفیر واقعی بداند. در هر صورت او بود که توانست امتیازاتی برای بازرگانان عیسوی که مایل به باز کردن دفتر بازرگانی بودند از شاه عباس بگیرد. این امتیازات شامل عدم پیروی از قوانین حقوقی معمولی، معافیت از پرداخت گمرک بر کالای اروپایی و عدم دخالت علما در کارها باشد. آنتونی توانست از لطف و دوستی شاه نتایج گرانبهایی برای بازرگانی آینده میان ایران و اروپا به دست آورد و هم او بود که وزنهای برای سفارت به حساب میآمد.»[4]
گذشته از رفتار ناهنجار آنتونی در این مأموریت، تنی چند از همراهان حسینعلی بیک بیات نیز به دین عیسوی درآمدند. این سه تن از منشیان وی بودند که سپس با نامهای دن فیلپ، دن دیگوو، دن خوان ایرانی در اسپانیا ماندگار شدند. برای آشنایی بیشتر از رفتار آنتونی و هیأت همراه که حاکی از غرور و خودخواهی و ناسپاسی سر آنتونی میباشد به متنی از روایت لویی بلان اشاره میگردد. او مینویسد: «مسافران فاصلهی هشترخان تا چابک سری را از راه ولگا با کشتی طی کردند و سپس تا مسکو با سورتمه به راه خود ادامه دادند و در ماه نوامبر به این شهر رسیدند. سر آنتونی شرلی که ادّعا میکرد بر حسینعلی بیات برتری دارد و در مسکو، افتضاح بازی بزرگی به راه انداخت به گونهای که بوریس گدونوو پادشاه روسیه ناگزیر شد او را به مدت زیادی هنگام اقامتش در مسکو تحت نظر بگیرد. این کار مانع نشد که سر آنتوان نتواند نیکولائودی ملو را به علت داشتن مذهب کاتولیک توسط اهالی مسکو به زندان نیندازد. بازداشت نیکولا ده سال به طول انجامید و سرانجام او را به همین جرم در آتش افکندند و به هلاکت رساندند. سر آنتونی به این ترتیب توانست از مزاحمت نیکولا آسوده شود. او حتی میخواست او را هنگام سفر بر روی ولگا به قتل برساند، زیرا این کشیش بینوا پس از ترک ایران همواره یک هزار سکّهی اکو و نود قطعه الماس را که به آنتونی سپرده بود مطالبه میکرد.
پادشاه روسیه در نیمهی ماه 1600م / 1009 ه.ق علاوه بر هدایا یک جام بزرگ و سه هزار دوکات به حسینعلی بیک بیات داد و آنها سپس رهسپار بندر آرخانگل شدند. سر آنتونی پس از رسیدن اعضای هیأت به بندر آرخانگل خطرات ناشی از بار کردن صندوقهای حامل هدایا به کشتی هلندی را که در اختیار هیأت گذاشته شده بود آن چنان با طول و تفصیل برای حسینعلی بیک بیات تعریف کرد که او، که هنوز خطرات گذر از دریای خزر را از یاد نبرده بود به حرف آنتونی اعتماد کرد و آنها را به یک کشتی انگلیسی که عازم ایتالیا بود، سپرد. اعضای هیأت سیاسی ایران توانستند پس از دو ماه سواحل نروژ را دور بزنند و در «ستود» از کشتی پیاده شوند و از راه خشکی به شهر پراگ بروند و از سوی امپراتور رودولف سوم مورد پذیرایی قرار گیرند. آنان در بهار سال 1610 میلادی به شهر «مانتو» در شمال ایتالیا رسیدند و قصد داشتند از آن جا به بندر ونیز بروند، اما دقیقاً در همان زمان دولت ونیز از سفیر عثمانی پذیرایی میکرد و هیأت سیاسی ایران را به ادامهی سفر از راهی دیگر دعوت کردند، لذا اعضای هیأت رهسپار رم شدند. در آن جا حسینعلی بیک بیات دریافت که ناخدای کشتی انگلیسی در آرخانگل همدست سر آنتونی بوده و هدایای سپرده شده به او در همان جا به فروش رفته و او قربانی یک کلاهبرداری شده است. حسینعلی بیک زمانی که از سوی پاپ کلمان هشتم در واتیکان مورد پذیرایی قرار میگرفت از حادثهی ناگوار کلاهبرداری نزد پاپ شکایت کرد. تنها کاری که پاپ توانست بکند این بود که به او نصیحت کرد که سر آنتونی شرلی را به اسپانیا ببرد و او را برای تعیین تکلیف تحویل فلیپ سوم پادشاه اسپانیا دهد. حسینعلی بیک برای وارد کردن ضربهای بزرگ به سر آنتونی شرلی به پاپ اظهار داشت او در ایران به دین اسلام مشرّف شده است! امّا آنتونی بدون این که به عاقبت کار بیندیشد در همه جا با افتضاح کارهایش وانمود میکرد که مقامی بالاتر و مهمتر از سفیر ایران دارد. او این بار یک روز به طور محرمانه به ونیز رفت و همکاران و همراهان خود را تنها گذاشت.»[5]
[1] - ایران در زمان صفویه، دکتر احمد تاجبخش، انتشارات چهر، 1340، ص 206
[2] - سفرنامه برادران شرلی در زمان شاه عباس کبیر، ترجمه آوانس با مقدمه دکتر محبت آئین، چاپ دوم، 1357 ، ص 95
[3] - همان، ص 104
[4] - زندگی شاه عباس، نوشته لوسین لویی بلان، ترجمه دکتر ولیالله شادان، انتشارات اساطیر، 1375، ص 135
[5]- زندگی شاه عباس، نوشته لوسین لویی بلان، ترجمه دکتر ولیالله شادان، انتشارات اساطیر، 1375، صص 171 و 172
6- آینه عیبنما، فریادی از کاخهای صفوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1401