سید حسین بن مرتضی حسینی استرآبادی مؤلّف تاریخ سلطانی که در زمان شاه سلطان حسین میزیسته است اقدام به تألیف کتاب تاریخ سلطانی میکنند. چنان که ایشان ذکر میکند جمع آوری مطالبش بر اساس کتب تواریخ احوال و انساب و ملوک و سلاطین نامدار و سادات رفیعالدرجات موافق قانون حساب و علم سیاق انجام شده است. وی علاوه بر شرح کوتاهی از اجداد و سلاطین صفوی به صورت سالانه و با استفاده از اسامی سالهای ترکی به حوادث مهم اشاره کردهاند.[1] برای آشنایی با شیوه نگارش آن زمان به برخی حوادث سال سوم و چهارم سلطنت شاه صفی استناد میگردد. ایشان درباره وقایع قوی ئیل (سال گوسفند) که برابر سال 1041 هجری قمری است مینویسد: «خواندگار روم بنا بر این عطیّهی عظما، شمس خاقان قزاقلر را سلیم خان و چند نفر دیگر که گرفتار عساکر روم شده بودند، روانه نمودند. خسرو پاشا مکتوبی به خدمت اشرف نوشته اظهار اخلاص و خیراندیشی طرفین و رفع فساد و اظهار یک جهتی و مصالحه نموده، فرستاده نوّاب خاقان نیز جواب مکتوب به نهج خیر و صواب نوشته، به مصحوب جانی بیک یساول صحبت شاملو فرستادند که در آن حین خبر رسید که در دارالسّلطنهی قزوین درویش رضا نامی در کافور آباد به هم رسیده، اظهار کشف و کرامات مینماید و جمعی بر سر او جمع آمدهاند و دعوی نیابت حضرت صاحبالزمان علیهالسلام مینماید و فیمابین او و ولی سلطان مناقشه شده به قتل رسیده و از این حرکت عظما مردم قزوین جمعیّت کرده از طرفین جمع کثیر به قتل رسیده و درویش مذکور کشته شده، سر او را به پایهی سریر اعلی رسانیدند. در این حین خبر حرکات ناپسند حیدر سلطان روملو ولد بایزید سلطان حاکم تنکابن گیلان به عرض اقدس رسید. مقرّر فرمودند که او را از پوست کنده، پُر کاه کرده به پایهی سریر اعلی رسانیدند.
در این سال واقعهی قتل عیسی خان قورچی باشی و اولاد اوست. به اعتبار آن که چراغ خان زاهد با قورچی باشی مذکور گفته بود که سید محمّد خان پسر بزرگ او از جانب پدر از دودمان صفویه و اولاد جنید بغدادی و بنی اعمام سلاطین جنّت مکین و از جانب مادر دختر زادهی نوّاب گیتی ستان و شایسته سلطنت هست. قورچی باشی از عالم نمک به حرامی و صافی اعتقاد به خاندان ولایت نشان در جواب گفته که سلطنت و پادشاهی حق خانوادهی شاه اسماعیل و شاه تهماسب است که به شعلهی شمشیر آبدار گرفتهاند و مذهبِ به حقِ اثنی عشر را ظاهر و هویدا کردهاند. هرچند ما نسبت عمّ زادگی داریم، امّا همیشه بنده و ملازم این درگاه بودهایم. حالا تشریف این موهبت الهی بر قامت قابلیّت این شاهزادهی نامدار شایسته و برازنده است و من بعد باید که چنین خیالهای باطل به خاطر نگذرانی که اگر در این باب مبالغه داری حال سر هر سه پسر خود بریده به خاک آستان خلافت نشان میسپارم. این مکالمات به سمع شریف نوّاب خاقان رسیده بود و فتنه جویان در کار خود بودند که باید رفع مظنّهی خاطر مبارک شود و زیاده از همه چراغ خان به اعتبار رفع سخنان ناشایست که گفته بود مبالغه مینمود. عیسی خان از این سخنان با خبر شده استعفای خدمت خود نمود و نواب سلطان العلمایی خلیف سلطان نیز که بنا بر مصاهرت نوّاب گیتی ستان وزیر و اعتمادالدوله بود خوفناک شده در فکر میبودند تا در شب جمعه اواخر شهر رجب که در حرمسرای اقدس مجلس خضرالنبی بوده، رستم بیک سپهسالار و چراغ خان را به دفع پسران قورچی باشی مأمور فرمودند و ایشان به خانه قورچی باشی آمده، گفتند نوّاب خاقان مقرّر داشته که هر سه پسران شما را به قلعه فرستند. عیسی خان قورچی باشی سر رضا پیش انداخته هر سه پسران خود را به ایشان سپرد. رستم بیک و چراغ خان ایشان را به چهارباغ آورده به قتل رسانیدند و سرهای ایشان را به نظر اشرف رسانیدند و بعد از آن نوّاب خاقان رستم بیک را به خانهی نوّاب خلیفه سلطان و رستم خان را به منزل میرزا رفیع صدر فرستادند که چهار پسر خلیفه سلطان و یک پسر میرزا محسن رضوی که داماد خلیفه سلطان بود و یک پسر میرزا رضی صدر و سه پسر میرزا رفیع را مکحولالبصر گردانند. و یک پسر دیگر میرزا محسن که در مشهد مقدّس معلّی میبوده، منوچهر خان حاکم آن جا به امر مذکور پردازند. و غلامی از غلامان خاصّه را مقرّر فرمودند که در دارالمؤمنین قم و ساوه چهار پسر حسن خان استاجلو را که دختر زادههای سلطان حیدر میرزا ابن نوّاب خاقان جنّت مکان شاه تهماسب بودند به قتل رسانند. و بعد از وقایع مذکوره نوّاب خلیفه سلطان و میرزا رفیع الدین محمّد صدر حسبالاستدعا از منصب خود معزول و خانه نشین شدند و منصب وزارت اعظم را به طالب خان بن حاتم بیک نصیری اردوبادی و منصب جلیلالقدر صدارت به میرزا حبیب الله بن سیّد حسینالحسینی کرکی جبل عاملی و منصب قورچی باشی گری به چراغ خان شفقت فرمودند. و مقرّر داشتند به سرکاری میرزا تقی مشهور به ساروتقی وزیر دارالمرز که آب شیرین از شهر فرات به روضهی مقدسّهی حضرت شاه ولایت پناه جاری سازد و گنبد مبارک که شکست یافته برداشته، گنبد عالی بنا گذارند. حسبالفرمان در مدت شش ماه به انجام رسانیده.
نوروز روز شنبه بیست و پنجم شهر شعبان به سبب افساد مفسدان، چهار نفر از شاهزادگان عباسی که در قلعهی الموت مکحولالبصر به سر میبردند حسبالفرمان وجودشان از صفحهی روزگار محو گردید. سلطان محمّد میرزا و سلطان سلیمان میرزا ابن شاهزادهی سعید شهید صفی میرزا و بعضی دیگر که مصدر اثری نبودند مکحولالبصر گردیدند. سنجر میرزا دخترزادهی نوّاب خاقان جنّت مکان و نوادهی شاه نعمت الله یزدی و یک پسر شاه ظهیرالدین علی، ولد شاه خلیل الله برادر شاه نعمت الله مذکور که از صبیّهی سلطان بیگم، جدّهی شاه اسماعیل فانی متولد شده بود و سلطان حسین خان ولد علیقلی میرزا شاملو که والدهی او از فخر جهان بیگم صبیّهی شاه اسماعیل فانی متولد شده بود که بعد از وفات او به حبالهی شاهزادهی سعید شهید صفی میرزا درآمده و والدهی سلطان سلیمان میرزا بود به سبب سخنان معاندین چراغ خان قورچی باشی را امر به قتل فرموده منصب او را به امیرخان ولد رستم خان سوکلن ذوالقدر مُهردار شفقت فرمودند و منصب مُهرداری را به عبدالله بیک پسر او مرحمت فرمودند.»[2]
[1] - برای آشنایی و اطلاعات بیشتر جهت گاه شماری ترکی و معانی سالهای ترکی با توجه به استناد صفحه 665 تعلیقات کتاب خلد برین چنین بوده است: «اصل گاه شماری دوازده حیوانی در آسیای خاوری مرکزی پدید آمد. آن را گاه شماری ترکی، مغولی، خطایی، غازانی و ایغوری نیز میگویند با مغولان به ایران آمد. خواجه نصیرالدین طوسی این گاه شماری را در تاریخ ایلخانی که در رصدخانه مراغه تنظیم کرد پادشاهان صفوی و قاجار آن را وارد تقویم رسمی کردند. به دستور قانون دهم فروردین سال 1304 ش استفاده از آن منع شد.
سالهای دوازده حیوانی عبارتاند از سیچقان ئیل (سال موش)، اودئیل (سال گاو)، بارس ئیل (سال پلنگ)، توشقات ئیل (سال خرگوش)، لوئی ئیل (سال نهنگ)، ییلان ئیل (سال مار)، یونت ئیل (سال اسب)، قوی ئیل (سال گوسفند)، پیچی یا بیچی ئیل ( سال میمون)، تخاقوی ئیل (سال مرغ)، ایت ئیل (سال سگ)، تنگور ئیل (سال خوک).»
[2] - تاریخ سلطانی، از شیخ صفی تا شاه صفی، 1364، تألیف سید حسین بن مرتضی حسینی استرآبادی، به کوشش دکتر احسان اشراقی، صص 243 تا 245
3- آینه عیبنما ، فریادی از کاخهای صفوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1401، ص 705