پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

روابط خواجه سرایان با شاه سلطان حسین صفوی

_- روابط خواجه سرایان با شاه سلطان حسین 

بعد از اعمال سیاست داخلی شاه عباس اول در مورد کنترل حرمسرا و تربیت شاهزادگان، موقعیت و نقش خواجه سرایان تغییرات عمده پیدا کرد. آنان با وجود نفوذ و قدرتی که در دوره جانشینان شاه عباس اول کسب کرده بودند اما تا قبل از دوره سلطنت شاه سلطان حسین از موقعیت و وجهه‌ی اجتماعی مقبولی در بین مردم برخوردار نبودند و حتی مورد تحقیر و تمسخر مردم واقع می‌شدند. چنان که این دوره را می‌توان حکومت خواجه سرایان حرمسرا نامید. با شروع سلطنت شاه سلطان حسین وضعیت اجتماعی آن‌ها دگرگون شد و بر تمام ارکان کشور تسلط یافتند و دیگر کسی به خود جرأت نمی‌داد که به تحقیر آن‌ها بپردازد. البته این امر را نمی‌توان نشان دهنده‌ی وجهه اجتماعی خواجه سرایان دانست، بلکه تنها می‌توان گفت که در این دوره تحقیر و تمسخر جای خود را به خشم و نفرت عمومی داده بود. از آن جا که شاه سلطان حسین از امور دنیوی اطلاعی نداشت و کارها را به دیگران محول کرده بود در نتیجه خواجه سرایان به دلیل همنشینی بیشتر با شاه از این موقعیت حداکثر استفاده را بردند. کسانی که می‌خواستند به حکومت ایالات منصوب شوند به خواجه سرایان متوسل می‌شدند و حتی سیاست خارجی نیز تحت‌الشعاع نفوذ آنان قرار گرفته بود. بر این اساس مفاسد مالی، نخبه ستیزی و روابط نزدیک خواجه سرایان با روحانیون که همراه با توطئه چینی‌های مختلف بر علیه رجال با کفایت و شایسته مملکت بود ضربات مهلکی را بر پیکره حکومت صفوی وارد آورد. از پیامدهای ناگوار آن می‌توان به افزایش روزافزون شورای حرمسرا و رشوه‌گیری و رقابت افراد برای پرداخت رشوه بیشتر، جایگاه مستعجل فرمانروایان، عدم پاسخگویی درباریان و اختلاف در بین صاحب منصبان، مختل شدن امنیت شهرها، نا امنی راه‌ها، لطمات جبران ناپذیر به امور بازرگانی و تجارت داخلی و خارجی و روی کار آمدن فرماندهان نالایق در ارتش اشاره کرد. عبدالمجید شجاع در این زمینه و به وجود آمدن یکی از علل این موقعیت آشفته و پریشان از روابط خواجه سرایان با شاه سلطان حسین چنین می‌نویسد: «اگرچه نفوذ همه جانبه خواجه سرایان در امور حکومتی از اواخر سلطنت شاه سلیمان و با تشکیل شورای حرمسرا آغاز شده بود، اما به هر حال خواجه سرایان در آن دوره با شاهی سفّاک و بی‌رحم مواجه بودند که با کمترین بهانه‌ای اطرافیان خود را از هستی ساقط می‌نمود و این امر موجب ایجاد فضایی رعب‌آور و خوف‌آمیز در محیط حرم و دربار شده بود. این وحشت تا بدان حد بود که به گفته مستوفی هنگام درگذشت شاه سلیمان تا سه روز کسی جرأت نمی‌کرد حتی نزدیک جسد او برود و تحقیق کند که آیا شاه فوت کرده یا بیهوش است. آخرالامر نیز عمه‌اش مریم بیگم بود که این جرأت را به خود داد تا در این مورد تفحص کند. این رعب و وحشت در دوره سلطنت شاه سلطان حسین دیگر وجود نداشت و آنان با شاهی مواجه شدند که حتی علی‌رغم اصرار اطرافیانش و برخلاف رسم معهود حاضر به کور کردن عباس میرزا برادر کوچک‌تر و مهمترین رقیبش که یک بار نیز در سال 1131 ه.ق توطئه‌ای علیه او ترتیب داده بود، نشد. او در تمام عمرش نیز فرمان قتل کسی را صادر نکرد و آن قدر رقیق‌القلب بود که به خاطر کشته شدن مرغی که سهواً روی داده بود غمگین و افسرده شد و مبلغ دویست تومان صدقه به فقرا بخشید. با توجه به این خصوصیات بود که خواجه سرایان حتی از سرپیچی کردن از فرامین شاه سلطان حسین نیز واهمه‌ای به خود راه نمی‌دادند. ژان اوبن سفیر پرتقال ماجرای یکی از سفرهای شاه سلطان حسین را همراه حرمش توصیف کرده که طی آن دهقان بخت برگشته‌ای که در اثر بی اطلاعی از قرق مسیر تصادفاً بر سر راه شاه و حرمش قرار گرفته بود مورد ترحم شاه قرار گرفت و او برای آن که از کشته شدن دهقان توسط خواجه سرایان جلوگیری کرده باشد قبای خود را بیرون آورده بر روی دهقان انداخت، اما خواجه سرایان این لطف و مرحمت شاه را در حق آن دهقان نادیده انگاشته و آن بیچاره را به قتل رساندند. شاه پس از شنیدن این خبر بدون آن که مجازاتی برای خاطیان در نظر بگیرد تنها به اظهار تأسف بسنده کرد. در نتیجه خواجه سرایان که خود را از تنبیه و مجازات در امان می‌دیدند به اعمال نفوذ بیشتری در دربار و حرم شاه دست زدند. شاه سلطان حسین نیز نه تنها سدی در برابر نفوذ روز افزون آن‌ها ایجاد نکرد بلکه به تقویت آن‌ها نیز پرداخت. به دلیل آن که اکثر اوقات شاه سلطان حسین در حرمسرا سپری می‌شد، می‌توان گفت که در این دوره تنها راه دستیابی به شاه از طریق خواجه سرایان میسر می‌شده است. این مسأله از همان روزهای آغازین سلطنت شاه سلطان حسین وضع شده بود. نصیری می‌نویسد که قبل از آن که شاه سلطان حسین بر تخت سلطنت جلوس کند وسوای قطعات ابرالوان، بعضی آقایان عظام و محرمانِ حرمِ محترم کعبه‌ی احترام کسی به شرف ملازمتش بار نمی‌یافت و مقرر شد که تا هنگام عزّ جلوس و شرف یافتن امراء از سعادت زیارت و پایبوس، اگر امر ضروری باشد امراء ملک‌آرا با هم مصلحت دیده و آرای خود را متفق ساخته به اتفاق هم به وساطت مقرب‌الخاقان آقا کمال، ریش سفید حرم محترم به عزّ عرض رسانند که مقرّر شود که از آن قرار به عمل آوردند.»[1]



[1] - زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه، عبدالمجید شجاع، ص 179

2- آینه عیب‌نما، فریادی از کاخ‌های صفوی، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1401

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد