پیوندهای خویشاوندی شاهان صفوی را به چهار بخش یعنی با امرای قبایل، کنیزکان قفقازی، حکام محلی، سادات و روحانیون میتوان تقسیم کرد. یکی از دلایل پیوند با روحانیون تحکیم روابط خود با آنان میباشد، زیرا علاوه بر این که خود مدعی سیادت داشتند از این طریق میخواستند در استحکام و اتصال با تودههای مردم بکوشند. در این میان سادات نعمتاللهی یزد از اهمیت بیشتری برخوردار بودند. «شاه نعمتالله یزدی که با دو خواهر شاه تهماسب ازدواج کرده بود از طرف شاه عباس اول به تقلید عثمان بن عفان «ذوالنورین» نامیده شد. در کنار سادات، روحانیون نیز از افرادی بودند که شاهان صفوی به ایجاد علقههای خویشاوندی با آنان علاقهمند بودند و مخصوصاً در دوره دوم صفویه این روابط بیشتر شد و روحانیون جای امرا و خانهای ایالات را در شبکه ازدواج با خاندان صفوی اشغال کردند. شاردن علت این موضوع را چنین بیان کرده است: زیرا بیم آن دارند که مبادا آنان به اعتماد منسوب شدن به خانواده سلطنت سوداهای خام در سر بپرورانند و به مخالفت با وی برخیزند. افزون بر این چون شاهزاده خانمها همواره به ناز و نعمت بار آمدهاند و مغرور و خودستایند علمای دین بهتر میتوانند روحیه غرورآمیز و رفتار خشن و آمرانه آنان را با نرمخویی و شکیبایی ذاتی خود تحمل کنند. اما به نظر میرسد که شاهان صفوی اهدافی فراتر از اینها داشتهاند چرا که به اعتقاد سیوری یکی از پایههای قدرت صفویان بر این اساس استوار بود که آنها خود را نماینده حضرت مهدی بر روی زمین میدانستند و حال آن که طبق فقاهت شیعی این حق واقعی و قانونی روحانیون بود که در حقیقت توسط شاهان صفوی غصب شده بود و شاهان صفوی سعی داشتند با ایجاد این پیوندها روحانیون را از ابزاری ادعای خویش باز دارند و از این رو بعد از شاه عباس اول ازدواج شاهدختهای صفوی با روحانیون ازدیاد قابل توجهی یافت به طوری که اکثر دختران شاه عباس اول به ازدواج روحانیون و علمای دینی درآمدند. هر دو دختر شاه صفی نیز با روحانیون ازدواج کردند و جالب آن است که به گفته شاردن، شاه سلیمان به درخواست همین عمههایش منصب صدارت را به دو بخش تقسیم کرد تا شوهرانشان مناصب بالایی در دربار داشته باشند. ازدواجهای سیاسی اگرچه موجبات پیشرفت و ترقی موقعیت و مقام شخصی را فراهم میساخت اما فرزندان ذکور حاصل از این ازدواجها را در معرض فنا و نابودی قرار میداد. شاهان صفوی برای آن که خیال خودشان را از مدعیان احتمالی سلطنت آسوده دارند دست به قتل عام آنها میزدند که نمونه بار آن کشتار دسته جمعی پسرزادهها و دخترزادههای شاه عباس اول توسط شاه صفی است که تنها گناهشان این بود که پدرانشان یا مادرانشان با خاندان سلطنتی وصلت کردند.»[1]
[1] - زن، سیاست و حرمسرا در عصر صفویه، عبدالمجید شجاع، 1384، ص 110
2- آینه عیبنما، فریادی از کاخهای صفوی، علی جلالپور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، 1401