پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

پیام تاریخ

بحث های تاریخ ایران

سیر تحولات زندگی و نوع نگرش به جایگاه زن در تاریخ ایران بخش دوم

  

1 - بخش فرهنگی

در ساده‌ترین تعریف از واژه‌ی فرهنگ و تمدن تمام آثار غیر ملموس را در قلمرو فرهنگ و غیره را در حیطه‌ی تمدن تقسیم کرده‌اند. برای ظهور و منشاء عقاید فرهنگی نمی‌توان ابتدایی تصور کرد زیرا به مرور زمان است که تجربه و اندوخته‌ها شکل گرفته و تکامل یافته‌اند. اولین نقطه‌ی شروع آثار فرهنگی این سرزمین را باید در افسانه‌ها و اساطیر جستجو کرد و اغلب منشاء آن را از منطقه بین‌النهرین می‌دانند. آثار باقیمانده از دوران ما قبل تاریخ بیانگر آنند که زنان در عهد مادرسالاری نقشی مهم در زندگی اجتماعی داشته‌اند و به همین دلیل خدایان اولیه به شکل زنان زیبا و خوش اندام و مظهر خرد و دانش تصور گردیده‌ و به عنوان مظهر حیات، آفرینش، هنر و ابتکار و قدرت سرپرستی پرستش شده‌اند. در بسیاری از افسانه‌های آفرینش، غالباً مقام زن برابر و گاه برتر از مرد توصیف شده ‌‌است.

برای آگاهی تاریخ یک قوم باید ابتدا محیط فرهنگی آن را شناخت، زیرا به وسیله‌ی آن می‌توان عمق حوادث و عملکردها را بهتر ریشه یابی کرد و رفتار حاکمان و مردم هر جامعه را در محتوای آن نگریست. فرهنگ، شکل تکامل یافته‌ی اسطوره‌های قدیم است که به مرور زمان تصحیح و یا تغییر پیدا کرده‌اند. فرهنگ هر کشور که به طور زنجیروار از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است بیان کننده‌ی جایگاه و موقعیت افراد هر جامعه می‌باشد. سمبل‌ پرستش انسان‌های اولیه از محیط اطراف تأثیر پذیرفته و سرانجام از درختان و گیاهان و حیوانات در اندام‌های انسانی تجلی یافته‌اند و سپس به صورت بانوخدایان نمودار شده است. در آثار به جا مانده از دوران پیش از تاریخ و نشان دادن اندام‌های زنانه به خاطر اهمیت دادن به زنان و نقش آنان در باروری فرزندان بوده و کم‌کم این افکار چهره‌ی مافوق طبیعی گرفته است. جوامع اولیه چون زنان را منبع زایش و تولید نسل می‌دیدند، از این رو نمادهای دینی و پرستشی بر حول محور زن شکل گرفته و در نهایت این اندیشه‌های زن سروری منجر به خداوندگان زن در آمده است. به مرور زمان اساطیر به افسانه‌ها تبدیل شد و سپس با ظهور سیستم مردسالاری و حمایت قدرتمندان با توجیه مذاهب مقام زنان کم اهمیت‌تر گردید و وظیفه‌ی زنان منحصر به زایش و خانه‌داری و خدمت به مردان محدود شد. اساطیر اولیه ناشی از امیال و آرزوهای ذهنی مردم بوده است که سپس به صورت قانونی آسمانی درآمده‌ و در نهایت برای کسب رضایت ارواح ماورایی خودساخته قربانی و هدیه می‌دادند.

برخی را اعتقاد بر آن است که اسطوره‌های تمدن سومر و سپس قوانین حمورابی تأثیر بسیار بر کشورهای دیگر خاورمیانه داشته است. مهمترین مناطق متأثر شده‌ از تمدن سومر نژاد آریایی ایرانیان و سامی‌ها می‌باشند و چنین روایت گردیده که اندوخته‌ی سامی‌ها بیشتر به صورت تعصب مردسالارانه رواج پیدا کرد و دستاورد ایرانیان به شکل اصلاح شده و احترام به حقوق زنان توسعه یافت. البته لازم به ذکر است که در حال حاضر با پیدایش تمدن جیرفت که مربوط به پنج هزار سال قبل از میلاد می‌باشد بسیاری از پرسش‌های تاریخی را زیر سؤال برده است. اقوام تمدن جیرفت آراتاها نامیده می‌شدند و آثار به دست آمده از فرهنگ و تمدن آنان گویای این مطلب است که تمدن آن‌ها بسیار پیشرفته‌تر از سومریان و یا به اصلاح تمدن‌های میان رودان بوده‌‌ است. با توجه به کشفیات این تمدن پیشرفته بعید نیست که بسیاری از ابهامات تاریخی چون پیدایش خط منتسب به آنان گردد. حتی برخی را اعتقاد بر آن است که اقوام آریایی نیز در اصل همین مردمان آراتاها بوده‌اند که پس از خشک شدن نواحی ایران به سرزمین‌های شمالی مهاجرت کرده و پس از سرد شدن آن سرزمین‌ها دوباره به سوی ایران آمده‌اند.

حکومت سومریان در سال 1750 قبل از میلاد توسط حمورابی حاکم بابل سقوط کرد و بسیاری را اعتقاد بر آن است که آثار مکتوب حمورابی برگرفته از سومریان می‌باشد که بعد از اصلاحاتی به صورت قانون به ثبت رسیده‌اند. مجموعه قوانین حمورابی شامل 282 ماده و نخستین قوانین اجتماعی در روابط بین زن و مرد می‌باشد که به خاطر گسترش به نواحی دیگر منشاء بسیاری از تحولات فکری گردیده‌ است. مریم عنبرسوز در بخشی از تحلیل دیدگاه‌های خود نسبت به این تغییرات و جا به جایی فرهنگی می‌نویسد: «جامعه‌ی سومر قبل از آن که به دست بابلی‌ها واژگون شود از درون بیمار بود؛ چرا که ارزش‌های والای اجتماعی که جوامع اولیه‌ی سومر بر پایه‌ی آن به شکوفایی رسیده بود جای خود را به ارزش‌های فردی و مادی و خودبینی و تبعیض میان جنس‌ها داد. سومر به دنبال صلح بود و آرزوی عدالت و مساوات و برابری انسان‌ها را داشت، ولی به علت جنگ‌های داخلی، خیانت فرماندهان، ورود آریایی‌ها و ... جامعه‌ی سومر را در جهت فروپاشی سوق داد. از همین جا جدایی فکری میان زن و مرد، والدین و فرزندان، معلمین و شاگردان، کارگران و کارفرمایان و در نهایت میان مردم و حاکمان پدیدار شد. اسطوره‌ها، افسانه‌های مردمی و اشعار شاعرانِ مانده از آن دوران، آیینه‌ی تمام نمای چنین ایام غم‌انگیزی برای کهن‌ترین شهرنشینی و نخستین دموکراسی جهان است. از آن جا که سقوط سومر به منزله‌ی پایان قدرت زنانه بود از آن پس، زنان به صورت نیروهای راهبر و هدایت کننده نمود زمینی و واقعی نداشتند و تنها به صورت نیروهای مافوق طبیعت در آسمان‌ها و در قالب خدا بانو نمایان شده‌اند و این نیز پایدار نماند. قدرت زنان در ابتدای شکل‌گیری جوامع شهرنشین ریشه در مناسبات روزمرّه‌ی اجتماعی و اقتصادی مردم داشت و به این شکل همواره نیروی زمینی، قدرت آسمانی را بازسازی و تحکیم می‌کرد، ولی هنگامی که بر اثر تغییر در معادلات و معیارهای اجتماعی، قدرت زمینی تحلیل رفت نیروی آسمانی نیز به پایان رسید.»[1]

همان گونه که تمدن بابل وارث تمدن سومری است، ساکنان سرزمین ایران از جمله مادها و سپس پارس‌ها نیز متأثر از بابلیان بوده‌اند. یکی از عللی که این روند انتقال را سرعت بخشیده است، می‌تواند تصرف بابل به وسیله‌ی کوروش باشد که از تقابل فرهنگی بهره برده‌اند. فرهنگ هخامنشی در مورد زنان تنها تحت تأثیر میان رودان نبوده و به دنبال جنگ‌های متعدد و طولانی از دستاورد کشورهای یونان و مصر نیز متأثر شده است. نوع نگرش یونانیان برای ما اهمیت بیشتر دارد زیرا اکثر تمام منابع ایران باستان مربوط به مورخان یونانی است و آن‌ها به غیر از روحیه‌ی دشمن بودن، تحت تأثیر فرهنگ جامعه خود به مقایسه‌ با ایران پرداخته‌اند. جایگاه و مقام زنان در جامعه‌ی یونان مناسب نبوده و تنها افلاطون بر خلاف دیگران احترامی ویژه برای زنان قائل می‌باشد و اعتقادش بر این بود که در جمهوری افلاطون نباید میان مرد و زن فاصله‌ای وجود داشته باشد. درباره تأثیر افکار افلاطون تا امروز چنین آمده است: «هسته تمام افکار جدیدی که در قرن بیستم در مورد زن پیدا شده و حتی آن قسمت از افکار که از نظر مردم قرن بیستم نیز افراطی و غیر قابل قبول به نظر می‌رسد در افکار افلاطون پیدا می‌شود. و به همین جهت موجب اعجاب ناظران نسبت به این مرد که پدر فلسفه نامیده می‌شود، گردیده است.»[2]

حال که تا حدودی به وضعیت زنان در جامعه یونان اشاره شد لازم به یادآوری است که گویا در سرزمین تصرف شده‌ی دیگر یعنی مصر وضع زنان بهتر از بقیه بوده است. در این رابطه مؤلف کتاب زن در آینه‌ی تاریخ به نقل از ماکس مولر می‌نویسد: «هیچ ملت کهنه و نوی نیست که در مقام و منزلت زن به مقام و منزلت زنان وادی نیل رسیده باشد. نقش‌هایی که از آن زمان‌های باستانی برجای مانده، زنان را به صورتی نشان می‌دهد که آزادانه در میان مردم می‌خورند و می‌آشامند و در کوچه و بازار بی آن که کسی نگاهبان ایشان باشد یا سلاحی به دست داشته باشند در پی کار خویش می‌روند و با آزادی کامل به کارهای صنعتی و تجارتی می‌پردازند. سپاهیان یونانی که عادت داشته‌اند بر زنان خود سخت بگیرند و از مشاهده این آزادی زنان در مصر تعجب کرده و مردان مصر را که تحت تسلط زنان خویش به سر می‌بردند، استهزاء کرده‌اند. زنان مالک می‌شدند و ملک خود را به ارث می‌گذاشتند. چچسوت و کلئوپاترا به تخت سلطنت مصر نشستند و همان گونه که شاهان حکومت می‌کنند و ویران می‌کنند این دو ملکه نیز به حکم راندن و ویران ساختن پرداختند. و شاید این منزلت عالی که در مصر برای زنان بود از این پیدا شده که در آن سرزمین تسلط زن و مادرشاهی بر تسلط مرد یا پدرشاهی غالب بوده است.»[3]

همان گونه که ملاحظه می‌شود نوع نگرش به جایگاه و مقام زنان در کشورها یکسان نبوده و به مرور زمان از یکدیگر دستاوردی داشته‌اند. محمد حکیم پور در این رابطه و نوع نگرش به قشر زنان در جوامع گوناگون از جمله ایران، روم، مصر، یونان و غیره می‌پردازد و درباره ایران قبل از اسلام با دیدی انتقادی و خلاف نظر دیگران می‌نویسد: «زن به شهادت تاریخ، بدترین، شوم‌ترین و نکبت‌بارترین حیات اجتماعی خود را در دوره‌ی پیش از اسلام گذرانده است. به طوری که شرح احوال او در این دوره علی‌رغم پاره‌ای ادعاها نقطه‌ی چندان روشنی را که مبیّن رعایت حقوق و آزادی‌های فردی او در جوامع پیش از اسلام باشد نشان نمی‌دهد. زن به طور کلی در عصر قدیم به ندرت به عنوان موجودی انسانی که از حیث کرامت و ارزش انسانی با مرد همسنگ باشد مطمع نظر و توجه می‌بوده، بلکه غالباً به مثابه‌ی موجودی اهریمنی و شیطانی و بالمآل نجس تلقی می‌شده است که پیوسته روح و روان مرد از او در آزار و اذیّت بوده است. زن بنا به روایت تاریخ و اسناد و نوشته‌های کهنی که از پیشینیان برجای مانده است در اغلب جوامع قدیم حتی در جوامع متمدنی چون ایران و روم از بسیاری حقوق مادی و معنوی از جمله حق معامله، حق پیشه، حق مالکیت، حق انتخاب همسر، حق طلاق، حق تحصیل، حق ارث، حق رأی، حق حضانت، حق اقامه‌ی دعوی و شهادت، حق وصیت، حق مهریه، حق نفقه و .... محروم بوده است. به عنوان مثال در ایران زمان ساسانی که درخشان‌ترین دوره حیات اجتماعی زن در پیش از اسلام بوده است زن مطلقاً فرمانبردار مرد بود و شخصیت حقوقی نداشت. پدر و شوهر اختیارات بسیار وسیعی در دارایی وی داشتند چیزی که از اسناد آن زمان به دست می‌آید و با همه‌ی هیاهوهای جاهلانه که اخیراً اعلام کرده‌اند و از بدیهیات تمدن ساسانی است نکاح با محارم و زناشویی در میان اقارب درجه اول، حتمآً معمول بوده است، احکام عجیب دیگری هم داشته‌اند، مثلاً چون پسری به سن رشد و بلوغ می‌رسیده پدر یکی از زنان خود را به عقد زناشویی او در می‌آورده است.

به طور کلی می‌توان گفت در ایران عصر ساسانی، موقعیت و جایگاه زن نسبت به دیگر ممالک دنیای آن روز تا حدودی بهتر بوده است و عمده‌ی محدودیت‌ها و محرومیت‌هایی نیز که در مورد او اعمال می‌شده، پیش از آن که اَشکالی از عرف، رسوم و قراردادهای اجتماعی باشد، ریشه‌ای مذهبی داشته است، به طوری که یک مؤمن آیین زردشت به تبعیت از آموزه‌های فقهی این مذهب، زن دشتان (حائض) را ذاتاً نجس تلقی می‌کرده تا جایی که از نظر او روح و حتی نگاه و نفس زن دشتان نیز از این حکم مستثنی نبوده است. چنین زنی طبق آیین زردشت باید خود را از دیگران دور نگاه می‌داشت و از کارهای روزمرّه در نُه شبانه روز دست می‌کشید و همچنین جامه‌ی خود را در مدت یاد شده به طور مرتب تعویض می‌کرد. در واقع می‌توان گفت معنی این حکم این بوده است که زن باید تقریباً یک سوم دوران جوانی خود را از حیات اجتماعی محروم می‌ماند و به طور مجرد زندگی می‌کرد، البته این مدت تنها در مورد زنی بوده که حائض می‌شد وگرنه این دوره‌ی عزلت با زایمان و تابوهای مربوط به آن افزایش می‌یافت و در نتیجه انزوای اجتماعی زن را فراهم می‌ساخت.»[4]

اغلب مورخان دیدگاه فوق را با توجه به اسناد تاریخی قبول ندارند و این برداشت را درست نمی‌دانند و چنین آمده است که:«نویسندگان ایرانی و خارجی که تا کنون مطالبی درباره زنان ایران در دوران باستان نوشته‌اند تنها به زنان سلطنتی و همسران پادشاهان پرداخته‌اند. منابع این نوشته‌ها نیز غالباً نوشته‌های مورخین یونانی است و درباره زندگی و روزگار زنان طبقات پائین جامعه و به عبارت ساده‌تر زنان عادی چیزی نوشته نشده است. ماریا بروسیوس با استفاده از آثار باستانی تازه کشف شده در تخت جمشید به دست آمده است، برای نخستین بار زندگی و روزگار زنان عادی را در ایران باستان مورد بررسی قرار می‌دهد. آن چه در این اسناد جلب توجه می‌کند تساوی حقوق زن و مرد در ایران باستان به خصوص در کارگاه‌های و مراکز تولیدی است. به موجب این اسناد و آثار تازه یافته ریاست و سرپرستی بسیاری از گارگاه‌ها و مراکز تولیدی با زنان بوده و زنان در بسیاری موارد بیش از مردان دستمزد دریافت می‌کرده‌اند. از نکات جالب توجه در الواحی که تازه کشف شده، احترام به مقام و موقعیت مادر در ایران باستان است. زنان باردار در کارگاه‌ها و مراکز تولیدی از مزایای خاصی برخوردار بوده‌اند و علاوه بر مرخصی با استفاده از حقوق در چند ماه قبل و بعد از وضع حمل جیره غذایی آن‌ها نیز در ماه‌های بعد از وضع حمل نیز افزایش می‌یافته است تا فرزندان سالم‌تری داشته باشند.»[5]

برای آن که تا حدودی به درک عمیق‌تر از ریشه یابی رعایت حقوق زنان آشنا شویم این موضوع گسترده‌ی فرهنگی در اجزاء کوچکتر با عناوین نوع نگرش به مقام زن، مذهبی، ادبیات مورد بررسی قرار خواهند گرفت که در متن کتاب هم به مناسبت‌ها اشاره شده است.



[1] - زن در ایران باستان، مریم عنبرسوز، انتشارات روشنگران و مطالعات زنان، چاپ اول، 1390، ص 45

[2] - زن در آئینه تاریخ، تألیف عباس تیلا، چاپ و صحافی صنوبر، 1371، ص 61

[3] - زن در آئینه تاریخ، تألیف عباس تیلا، چاپ و صحافی صنوبر، 1371، ص 29

[4] - حقوق زن در کشاکش سنت و تجرد، محمد حکیم‌پور، انتشارات نغمه نواندیش، 1382

[5] - مقدمه کتاب زنان در ایران باستان، ماریا بروسیوس، ترجمه و نگارش محمود طلوعی، چاپ اول 1389، انتشارات تهران، ص 9

6- نقش زنان دربار در تاریخ سیاسی ایران، علی جلال‌پور، انتشارات گفتمان اندیشه معاصر، پیشگفتار کتاب 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد